به گزارش تابناک به نقل از هفت صبح، به نظر میرسد فیلمنامهنویس سریال (محسن تنابنده) بیشتر از خلق لحظات جذاب دراماتیک پی لحظاتی کمدی (کمدی؟) بوده که از دل توان بازیگران (با تکیه بر لهجه مازندرانی) بیرون بیاید.
حسن لطفی طی یادداشتی نوشت: اینکه منتظر باشیم هر هفتی خوب باشد انتظار بجایی نیست، نمونهاش هفتمین فصل سریال پایتخت است که نه تنها در قد و قواره عدد هفت نیست، بلکه در قد و قواره قسمتهای اول و دوم این سریال هم نیست. اینکه انتظار داشته باشیم سریال پایتخت (یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت و…) در حد و اندازه سریال ماندگار ناصر تقوایی (دایی جان ناپلئون) باشد هم انتظار معقولی نیست، چراکه دستیاری تقوایی در آن سریال و پسرخاله این کارگردان بزرگ بودن هم نمیتواند دلیلی برای همقد او شدن (در فیلمسازی) باشد.
حتی اگر توقع داشته باشیم که هفتمین فصل این سریال در خوبی معادل فصلهای یک و دو باشد هم حداقل برای نویسنده این مطلب انتظار درستی نیست، چراکه در وهله نخست بر این باورم که تکامل در هنر همیشگی نیست و در مرتبه دوم بر این اعتقادم فیلمسازی به خاطر رابطهاش با هنر و صنعت علاوه بر شرایط فردی به عوامل بسیاری مرتبط است.
اما اگر توقع داشته باشیم گروهی که در این سریال هستند (سیروس مقدم، محسن تنابنده، ریما رامینفر، احمد مهرانفر و…) به خودشان و بینندگان تلویزیون (کاری به کاهش مخاطب این رسانه ندارم) احترام بگذارند، انتظار بجایی است. سریال پایتخت در فصلهای نخست سریال قابل دفاعی بود. میتوانست در همان سه فصل خاتمه پیدا کند و تبدیل به خاطره خوبی برای بینندگانش شود. اما چنین نشد.
سفارشهای وصل به اقبال از این سریال (در نبود رقبای قدرتمندی که این روزها در پلتفرمها پخش میشوند) باعث تمایل سازندگان سریال یا رسانه ملی به ساخت فصلهای بعدی شد. اتفاقی که با استفاده تبلیغاتی رو و سطحی در فصل پنج و فیلمنامههای ضعیف از فصل چهار به بعد باعث خدشه به خاطره خوبی شد که میتوانست در ذهن مخاطبان باعث تثبیت جایگاه این سریال شود.
سریالی که در فصل هفتم هر چند بازیگرانش شناخته شدهتر شدهاند و هر کدامشان در فیلمها و سریالها عاملی برای جذب مخاطب هستند، کنار هم نیز نتوانستهاند باعث حفظ آبرو برای خودشان شوند. به نظر میرسد فیلمنامهنویس سریال (محسن تنابنده) بیشتر از خلق لحظات جذاب دراماتیک پی لحظاتی کمدی (کمدی؟) بوده که از دل توان بازیگران (با تکیه بر لهجه مازندرانی) بیرون بیاید. شاید این ترفند به درد شو و برنامههای نمایشی و جوکر و… بخورد، اما در سریالی همانند پایتخت تبدیل به موقعیتی کسالتبار و حالگیر میشود. بگذریم و برسیم به اصل مطلب.
خداحافظی در اوج فقط مربوط به دنیای ورزش، عالم موسیقی و… نیست. باید یاد بگیریم بهانه نان و هندوانههایی که مسوولان رسانه ملی برای جذب مخاطب زیر بغل فیلمسازان و بازیگران و… میگذارند دلیل خوبی برای ساخت فصلهای بعدی بد سریالهای مقبول نیست. آن هم در زمانهای که مخاطبان به راحتی دسترسی به سریالهای درجه یک دنیا (با تمام محدودیتها) دارند.
سریال پربیننده پایتخت ۷، این شبها میزبان بازیگران تاجیکستانی است. در قسمتهای اخیر پایتخت، همسر نیکا به همراه خانوادهاش به ایران سفر میکنند. در قسمت سیزدهم سریال پایتخت ۷، برنامهریزی نقی معمولی برای استقبال از خانواده دولت و حرکت “پراید پرنده”، باعث میشود کلاهگیس “شمشیر” از بین برود و تتوی روی سر او نمایان شود. نمایان شدن تتوی روی سر پدرشوهر نیکا، موجب ناراحتی او و خانوادهاش میشود. اما معنی تتوی سر شمشیر، بازیگر سریال پایتخت ۷، چیست؟
نمایان شدن تتوی داس و چکش روی سر شمشیر در پایتخت 7 موجب بحث خانوادگی میان شمشیر و لطافت شد زیرا نماد تتوی سر شمشیر در سریال پایتخت ۷ به عنوان نمادی از دوران کمونیسم و عضویت شخصیت شمشیر در حزب کمونیست به تصویر کشیده شده است.
کمونیسم یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی است که بر مالکیت عمومی وسایل تولید و توزیع برابر ثروت تاکید دارد. هدف نهایی کمونیسم، ایجاد یک جامعه بدون طبقه و بدون دولت است. چکش و داس رایجترین نماد کمونیسم و نشاندهنده اتحاد کارگران صنعتی (چکش) و دهقانان کشاورز (داس) است. این دو گروه، طبقه کارگر را تشکیل میدهند که قرار است انقلاب کمونیستی را رهبری کنند.
به جز چکش و داس نماد های دیگر مانند ستاره سرخ ، پرچم سرخ، تصاویر رهبران کمونیست، انترناسیونال، مشعل، دسته گندم نیز در طول تاریخ توسط احزاب کمونیست، دولتهای کمونیستی و گروههای هوادار کمونیسم در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفتهاند.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.