به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، زن ۲۱ ساله تبعه افغانستان که «ز-خ» نام دارد و هموطن صراف خود را به چنگ باند مخوف گروگانگیران آدمکش انداخته بود که در نهایت به قتل وی منجر شد، درباره ماجرای آشنایی خود با صراف افغانستانی (مقتول) و چگونگی کشاندن او به باغویلا گفت: «حدود ۲ سال و نیم قبل با «علی ـ خ» (سرکرده باند تبهکاران) از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم. حدود ۶ ماه مانند یک دوست معمولی بودیم و ماهی چند بار یکدیگر را ملاقات می کردیم، اما بعد از مدتی خانوادهام مرا از خانه بیرون انداختند.
پولی نداشتم و دستم خیلی خالی بود. در این شرایط علی پیشنهادی مطرح کرد. او به من گفت بیا با یکی از دوستانم وارد رابطه شو که قرار است از خارج به ایران بیاید. او ماهی یک یا دو بار میآید و همه مخارج تو را هم پرداخت میکند. این بود که پیشنهاد او را پذیرفتم و با آن مرد افغانستانی که هموطن خودم بود، آشنا شدم.
بار اول به باغ یکی از دوستانش رفتیم و صبح روز بعد مرا به خانهام رساند. مدتی بعد این دیدار تکرار شد و ما با هم در ارتباط بودیم. بار آخر صد دلار به من داد، اما زمانی که به خانه «علی-خ» برگشتم، او عصبانی بود. به من گفت بیا میخواهم با تو صحبت کنم. به همین خاطر به داخل پارکی رفتیم که الان نام آن را به خاطر ندارم. او به من گفت با این مرد صراف بر سر گذرنامهام مشکل دارم. او گذرنامه مرا گرو گرفته و پس نمیدهد. هرچه پول هم پیشنهاد میدهم، قبول نمیکند.
بعد از این گفتگو مرا به خانهای رساند که در منطقه پنجتن با هم در آن زندگی میکردیم، اما روز بعد از من خواست به واحد مسکونی در بولوار اندیشه قاسمآباد بروم و آنجا زندگی کنم، چون قرار بود دوستانش به خانه منطقه پنجتن بیایند. این درحالی بود که من همچنان ارتباط تصویری و پیامکی با آن مرد صراف را ادامه دادم تا اینکه علی از من خواست وقتی این بار به باغ رفتم، محل قرارمان را به او هماطلاع بدهم تا برای گرفتن گذرنامه بیاید.
بالاخره مرد ۵۰ ساله دوباره به مشهد آمد. من از ترس اینکه اتفاقی نیفتد، در باغ را باز نکردم و حتی به تماسهایش پاسخ ندادم. فردای آن روز، وقتی به خانه بازگشتم، علی خیلی عصبانی بود و با این حرف که زیر قولم زدهام گوشی تلفن و کارت عابربانک را از من گرفت و گفت دختر دیگری را برای مرد صراف پیدا میکنم و مرا هم از خانه بیرون کرد.
چند روز منزل یکی از دوستانم ماندم، اما وقتی احساس کردم شوهر او از حضور من خیلی ناراحت است، به ناچار دوباره با علی تماس گرفتم و التماس کردم اجازه بدهد من به خانهاش برگردم، ولی او با بیتفاوتی گفت که دختر دیگری را برای این کار انتخاب کرده است.
چند روز بعد علی با من تماس گرفت و گفت بیا لباسهایت را ببر. آخر شب بود که دوباره به خانه علی رفتم و پرسیدم باید مرد صراف را به کجا ببرم؟ او گفت اگر باز قصد داری مرا سر کار بگذاری برو، تو ارزش این همه خوبی را نداری! ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم.
خلاصه مرد صراف را به ایران کشاندم و به باغی بردم که علی و دوستانش هماهنگ کرده بودند. با نقشه قبلی آنها وارد ویلای اجارهای در شاندیز شدند. آن مرد در حال شنا درون استخر بود که خالد (یکی از گروگانگیران) آمد و به او گفت با خواهرم چه کار داری؟ و با این جمله مرا به طبقه بالا فرستاد. در این هنگام علی هم زنگ زد که کجایی؟ به او گفتم در طبقه بالای ویلا هستم. او گفت همانجا بمان تا یکی از دوستانم به دنبالت بیاید، من هم برای گذرنامهها با آن مرد صحبت کنم.
مدتی بعد هم یکی از آنها مرا با خودرو عبوری به مشهد رساند، ولی من از ماجرای قتل مرد صراف اطلاعی نداشتم تا اینکه بعد از دستگیری در جریان قتل و گروگانگیریهای دیگر آنها قرار گرفتم.»
با توجه به احتمال وقوع جرایم خطرناک دیگر توسط اعضای این باند مخوف گروگانگیری و آدمکشی اتباع افغانستانی، تحقیقات بیشتر با دستورهای قاطع دکتر صادق صفری قاضی ویژه قتل عمد در اداره جنایی پلیس آگاهی همچنان ادامه دارد.
سابقه خبر
ماجرای تبهکاریهای این باند مخوف اتباع افغانستانی از مهرماه سال ۱۴۰۱ زمانی در مشهد شروع شد که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با شکایت خانواده مرد صراف ۵۰ ساله افغانستانی رصدهای اطلاعاتی را برای یافتن وی در دستور کار قرار دادند.
خانواده مرد صراف مدعی بودند وی از ترکیه وارد ایران شده و دیگر اطلاعی از او ندارند، اما یک هفته بعد تصاویری از «احمدشهیر» (صراف ۵۰ساله) از طریق شبکههای اجتماعی دریافت کردند که نشان میداد وی گروگان گرفته شده است.
کارآگاهان در پیگیری این ماجرا یک باند مخوف را دستگیر کردند که به قتل مرد صراف و گروگانگیریهای دیگر اعتراف کردند.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.