جامجم: سارق مسلح كه قصد سرقت از يك طلافروشي در شمال غرب تهران را داشت، ناكام ماند و دستگير شد.
مرد طلافروش وقتي جان خود را در خطر ديد، با به صدا درآوردن آژير خطر، سارق را دستپاچه كرد و به كمك همسايهها مانع فرار او شد.
هنوز ساعتي از حضور مرد طلافروش در مغازهاش نگذشته بود كه مشتري جواني وارد محل كار او شد و از مرد طلافروش خواست زيباترين انگشتر را برايش بياورد تا آن را به عنوان هديه تولد براي همسرش خريداري كند.
صاحب مغازه با درخواست مشتري، نمونههايي از طلاهاي جديد را روي پيشخوان قرار داد.
مشتري، دزد مسلح بوددر همين موقع مرد مشتري سلاح را به سمت صاحب مغازه نشانه گرفت و با تهديد از او خواست طلاهاي موجود در ويترين را درون كيسهاي بريزد و به وي تحويل دهد.
صاحب مغازه كه جان خود را در خطر ميديد، به بهانه جمعآوري طلاها به سمت ويترين مغازه رفت و يكباره زنگ خطر را به صدا درآورد.
دستپاچه شدن دزد ناشيبا شنيده شدن صداي زنگ خطر، سارق مسلح وحشتزده مرد طلافروش را تهديد به مرگ كرد.
در همين موقع چند نفر از همسايهها با شنيدن صداي زنگ خطر طلافروشي، به مغازه نزديك شدند و با ديدن سارق مسلح كه صاحب مغازه را به گروگان گرفته بود، آن محل را محاصره كردند. سارق مسلح وقتي خود را در حلقه محاصره مغازهداران ديد كه هر كدام چوب و چماق در دست دارند، با انداختن سلاح خود را تسليم كرد.
با دستگيري اين متهم، يكي از مغازهداران با مركز فوريتهاي پليسي 110 تهران تماس گرفت و ماجرا را خبر داد.دقايقي بعد ماموران انتظامي با حضور در محل حادثه، سارق مسلح را به مركز پليس منتقل كردند.
اعتراف دزد مسلحسارق مسلح در بازجوييهاي پليسي گفت: مشكل مالي داشتم و در پي به دست آوردن پولي براي پرداخت بدهيهايم بودم. بنابراين ماجرا را با يكي از دوستانم در ميان گذاشتم كه او پيشنهاد كرد از يك طلافروشي سرقت كنيم.
متهم يادآور شد: يك هفته پيش از سرقت چند بار به عنوان مشتري وارد مغازه شديم و محل را بررسي كرديم. تا اين كه روز حادثه به عنوان مشتري وارد مغازه طلافروشي شدم و دوستم بيرون منتظـر من ماند، ولــي هوشياري همسايهها و مرد طلافروش، ما را در اجراي نقشهمان ناكام گذاشت.
بنابراين گزارش، متهم با قرار قانوني روانه زندان شد. جستجو براي دستگيري همدست فرارياش ادامه داد.