«محرمانه»، «خيلي محرمانه»، «مستقيم»، «لطفا شخصا مفتوح فرمايند»؛ اينها عباراتي است که روي خبرنامههاي محرمانهاي که براي مسئولان فرستاده ميشود، خودنمايي ميکند. بيترديد، اداره مطلوب هيچ کشوري بدون استفاده از بولتنهاي محرمانه خبري ممکن نيست و در قرآن کريم نيز بر حفظ اسرار جامعه مسلمين تأکيد شده است (توبه/47).
اما آيا ممکن است همين خبرنامهها به منافع يک کشور لطمه نيز وارد کند؟ شکي نيست که اگر اين نوع اخبار به دست نااهلان بيفتد، منافع کشور تهديد ميشود. اين را همه ميدانند؛ آنچه کمتر مورد توجه است اين است که اگر «عناوين» اخبار محرمانه بي جهت «تکثير» شده و اموري که نبايد محرمانه باشند، بي دليل از ديد مردم پنهان نگاه داشته شوند، موانع بسياري در روند حل مشکلات مردم و پيشرفت کشور پديد ميآيد.
به نظر ميرسد در کشور ما چند نوع خبر که نه از نظر ديني بايد محرمانه باشند و نه دنياي امروز آنها را محرمانه تلقي ميکند، به دليل پارهاي عذرهاي ناموجه در زمره اخبار محرمانه قرار گرفتهاند. البته براي رسيدن به چنين نتيجه اي، لازم نيست کسي به اين خبرنامهها دسترسي داشته باشد. همين که اين نوع اخبار مهم در اخبار رسمي کشور جايگاهي ندارند، نشان دهنده آن است که در خبرنامههاي محرمانه جا خوش کردهاند.
نوع اول از اين اخبار همان است که در مقاله پنجم و نيز بخش دوم مقاله ششم (مجلس هشتم و مزاحمان خياباني و غيرخياباني) بدان پرداخته شد و آن اين بود که نام متخلفان دانه درشت حکومتي و غير حکومتي از مفسدان اخلاقي و مالي گرفته تا سوءاستفاده کنندگان از قدرت، از داخل خبرنامههاي محرمانه بيرون نميآيد با اين توجيه که اگر کسي غير از «محرمان حکومتي» از جرم «مجرمان حکومتي» آگاه شود، نظام تضعيف ميشود!
اما نوع ديگري از اخبار که متأسفانه نوعا بي جهت مهر محرمانه ميخورد، آمار ناهنجاريها و نابسامانيهاي گوناگون اجتماعي در کشور است. هيچ کشوري در جهان، عاري از ناهنجاريهاي اجتماعي نيست، اما مسأله اين است که آيا جاي آمار ناهنجاريها در خبرنامههاي محرمانه است و يا اين آمار و اخبار بايد به وضوح و صادقانه به اطلاع مردم رسانده شود و اساسا کدام يک به صلاح کشور است؟ اين مقاله به بررسي اين مطلب اختصاص دارد.
نظري به اخبار رسانه ملي، مؤيد اين است که گويي «خبر رساني» در کشور ما، يعني رساندن اخبار خوب به مردم، و معمولا خبر منفي خبر به شمار نميآيد.
بايد پرسيد اخبار صدا و سيما براي کدام مخاطب ارايه ميشود؟ ظاهرا فرض اين است که ميليونها نفري که مثلا پاي خبر ساعت 21 مينشينند، با اين پرسش در ذهن به شنيدن اخبار روي آوردهاند که: «اي مسئولان، زود باشيد بگوييد امروز براي ما چه کردهايد؟»
گوينده هم شروع ميکند: يک کارخانه افتتاح شد، يک وزير خارجه آمد، دو نفر در المپياد مدال آوردند، آمار سرقت هم کاهش يافت. ضمنا دو پروژه هفته آينده افتتاح ميشود، مشکل کمبود برنج تا چند روز ديگر حل ميشود و تا ده سال ديگر چنين و چنان ميشود.
حال از مردم چه کمکي بر ميآيد و چه بايد بکنند؟ هيچ، اصلا مشکلي نيست که آنها بخواهند کمکي ارايه دهند؛ تنها منتظر باشند تا اخبار خوش بعدي را در بخش بعدي خبر بشنوند. گويي، سيستم خبررساني مردم را مستبداني متوقع فرض ميکند که درباره کشور خود تنها تحمل شنيدن اخبار مثبت را دارند.
اما همين اخبار ميتوانست به گونه ديگري باشد. همه آن اخبار مثبت پخش شود، ولي در ضمن، معضلات و آمارهاي آنها صادقانه با مردم در ميان گذاشته شود. در اين صورت، فرض اين است که بينندگان خبر با اين پرسش در ذهن، تلويزيون را روشن کرده و به اخبار گوش ميسپارند که: «از ما چه کمکي برميآيد؟»
در اين حالت، مردم مستبداني بي تحمل فرض نشدهاند، بلکه نقشي مانند استاد راهنماي يک پايان نامه را به عهده دارند.
يک دانشجو دستاوردهاي خود را به استاد راهنما ارايه ميدهد و عملا به او اثبات ميکند که تلاش خود را کرده است، اما مشکلاتي هم هست که بدون کمک استاد راهنما حل شدني نيست. اينجاست که استاد راهنما با جان و دل وارد صحنه ميشود و با کمک يکديگر پايان نامه را پيش ميبرند. اگر همين دانشجو از مشکلات سخن به ميان نميآورد، استاد راهنما هم نميتوانست کمک چشمگيري ارايه دهد.
ضرورت خبررساني درباره خدمات انجام شده و يا در دست اقدام و تأثير آن در ايجاد اميد در جامعه، امري است انکارناپذير، اما آيا خبررساني يعني صرفا رساندن اخبار مثبت به مردم يا ارايه چهره واقعي از امور مثبت و منفي؟
حال سر اين که اخبار منفي نبايد پخش شوند و يا در صورت ضرورت پخش، بايد به شدت کمرنگ شوند، چيست؟ يک احتمال اين است که سياستگذاران خبري که لزوما در رسانه ملي مسئوليتي ندارند، گمان ميکنند با اعلام آمارهاي منفي، مردم نسبت به آينده نااميد شده و نشاط از جامعه رخت برمي بندد. اگر چنين است، مردم بيشتر کشورهاي جهان که هميشه در جريان اخبار منفي درباره کشور خود قرار ميگيرند، بايد همه دچار بيماري افسردگي شده باشند.
در ايران، متأسفانه اثرات سازنده خبررساني درباره امور منفي و پيامدهاي مثبت اعلام آمارهاي مربوطه مورد غفلت واقع شده است؛ مثال زير به توضيح مطلب کمک ميکند.
انشاءالله که تعدادشان در حال افزايش است، اما فرض کنيم روزي تلويزيون اعلام کند بنا بر يک آمار قابل اعتماد، تعداد نوجوانان و جوانان نمازخوان 5 درصد نسبت به سال گذشته کاهش يافته است. آيا تأثير چنين خبري در جامعه منفي است؟ ممکن است در وهله نخست، چنين به نظر بيايد، اما درميان گذاشتن صادقانه چنين آماري با مردم از سوي مسئولان، خود سرچشمه يک حرکت اجتماعي ميتواند باشد:
فيلمنامه نويسي که مشغول نگارش فيلمنامه است، پيامي از نماز در متن فيلمش جاي ميدهد، فرهيختگان و مبلغان مذهبي بيشتر به اين مطلب توجه ميکنند، پدران و مادران نظارت بيشتري بر فرزندان خود اعمال ميکنند، آموزش و پرورش برنامه نماز در مدارس را جذابتر ميکند، در تبليغات شهري، اهميت بيشتري به نماز داده ميشود، استاد معادلات ديفرانسيل يا پاتولوژي با گفتن جملهاي در اثناي درس، در اين جهاد بزرگ اسلامي و ملي شرکت ميکند. عدهاي ديگر به دنبال ريشهها رفته، مثلا توجه بيشتري به لقمه حلال ميکنند و تعدادي ديگر در استفاده از برخي برنامههاي ايمان سوز و روحکش ماهوارهاي، احتياط بيشتري ميکنند.
بدين ترتيب، با اعلام آماري درباره رشد يک امر غيرمعنوي، يک حرکت معنوي در بطن جامعه پديد ميآيد. اما اگر همين آمار از کاهش تعداد نمازخوانان پنهان شود و به جاي آن، تنها روي اخبار مثبتي مثل شرکت دهها هزار نفر در مراسم اعتکاف تأکيد شود، جامعه هيچگاه به حرکت درنميآيد و هر کس گمان ميکند اهتمام مردم به نماز مانند گذشته است، اگر بيشتر نشده باشد. (به تازگي وقتي آمار تأسفبار مطالعه در ايران اعلام شد و البته مانند ديگر آمار منفي به سرعت تکذيب شد، يک نانوا به نام آقاي نجفي حدود صد کتاب در نانوايي در دسترس مشتريان قرار داد و از سوي مردم نيز استقبال شد.)
احتمال ديگري که درباره علت پنهان کردن اخبار و آمار منفي وجود دارد، اين است که اگر روي اين نوع اخبار تأکيد شود، مسئولان در مظان اتهام کم کاري يا سوءمديريت قرار ميگيرند.
اين فرض نيز نادرست است. گاه و البته نه هميشه يک مسئول، همه تلاش خود را ميکند، اما شرايط به گونه اي است که عواملي خارج از اختيار او در راه تحقق هدف مورد نظر مانع ايجاد ميکنند. اگر آماري از روابط ناصحيح ميان جوانان داده شود، لزوما معنايش اين نيست که متوليان امر کمکاري کردهاند. چند سال پيش استفاده از بلوتوث مطرح نبود، اما همين امر بهرغم جهات مثبت آن، ترويج فساد را بسيار آسانتر و در نتيجه تربيت نسل جديد را با مشکلات جديدي روبهرو کرده است. برخي معضلات به دنياپرستي بعضي از مردم، ضعيف شدن ايمان و يا حرام خوري برميگردد؛ بنابراين، هر آمار منفي به معناي مقصر بودن متوليان امر نيست، هرچند گاهي چنين است.
ممکن است گفته شود دادن آمار از ناهنجاريها، قبح آنها را نزد مردم ميريزد. اين ادعا در مورد برخي اعمال زشت و نادر صحيح است، اما اگر امري فرضا 20 درصد جامعه را به خود دچار کرده، ديگر قبحي باقي نمانده است تا ريخته شود. نبايد نيروي عظيم و بي بديل مردم در حل مشکلات را به دلايلي اينچنين از دست داد.
سياستگذاران خبري به خوبي ميدانند که اخبار منفي هم، خبر به شمار ميآيد و از اين روي، خبرنگاران نيز موظفند به محض آگاهي از آمار ناهنجاريها، گزارشي از آن تهيه و ارسال کنند، اما اين دستور مربوط به خبرنگاراني است که در خارج از ايران کار ميکنند. از اين جهت است که اگر تعداد معتادان يا تعرضات جنسي در فرانسه يا آمريکا بالا رود، انعکاس آن در اخبار رسانه ملي به چند ساعت نميکشد.
سياستگذاران خبري ظاهرا توجه ندارند که نخستين پرسشي که با شنيدن اخباري اينچنين، به ذهن بسياري از مخاطبان راه مييابد، اين است که چرا آمار مشابه در مورد کشور خودمان در اخبار اعلام نميشود؟ اساسا چه معنايي دارد که بيننده ايراني آمار خودکشي در کره جنوبي، سرقت در استراليا، چاقوکشي در انگليس، قتل در آمريکا، رشوه در ژاپن و بيخانمانها در کانادا را بداند، ولي از آمار مشابه در کشور خود ـ چه اندک و چه بسيارـ آگاه نباشد؟!
چه بسا بر خلاف خواست تنظيم کنندگان اخبار، گاهي خبري مثل افزايش رشوه در ژاپن، براي برخي بينندگان حالت تحسين نسبت به دولتمردان ژاپني ايجاد ميکند، به اين دليل که حقايق جامعه را از مردم پنهان نکرده و براي حل مشکل اجتماعي از آنان کمک خواستهاند.
پنهان کردن آمار امور منفي مثل اعتياد، خودکشي،ايدز و به طور کلي اخبار ناهنجاريها و قرار دادن آنها در خبرنامههاي محرمانه، پيامدهايي از اين دست به دنبال دارد:
1) چون مردم که خود قربانيان اصلي هستند، در بي خبري از آمار واقعي نگه داشته ميشوند، خطر را جدي نميبينند و بر رفت و آمدها و تماسهاي فرزندان خود نظارت کافي نداشته و کمتر آنان را از خطرات آگاه ميکنند. اگر مکررا در اخبار رسمي ـ و نه لابلاي يک روزنامه ـ اعلام شود که مثلا سي هزار دانش آموز معتاد در کشور وجود دارد، خانوادهها مسئوليت خود را به نحو بسيار بهتري انجام ميدهند.
2) چون آمار رسمي وجود ندارد، هر آمار نادرست و اغراق آميزي که توسط بيگانگان اعلام شود ـ کساني که چه بسا از گسترش انحراف و ناهنجاري در ميان جوانان ايراني خوشحال هم باشند ـ دهان به دهان ميگردد و در واقع زمينه لازم براي مؤثر واقع شدن «سياه نمايي»ها فراهم ميشود. از آنجا که در عصر انفجار اطلاعات، مردم ايران به آمار واقعي ناهنجاريها در جامعه خود دسترسي ندارند، هر آمار نادرستي براي عده اي باورپذير ميشود. وقتي رسانه ملي مجاز به ارايه مداوم و مستمر آمار رو به کاهش يا افزايش ناهنجاريها نباشد، در عمل اين مأموريت به دلسوزاني! چون راديو «بي. بي. سي» و راديو اسرائيل و پايگاههاي اينترنتي ضد انقلاب واگذار شده که با ترفندهاي خبري هر آمار وحشتناکي را به مخاطبان بقبولانند.
3) چون غالبا آمار آسيبهاي اجتماعي از ديد مردم پنهان است، فشاري از ناحيه افکار عمومي بر مسئولان مربوطه وارد نميشود. آنان حداکثر بايد در نامههاي محرمانه به مقامات بالاتر گزارش دهند نه به مردم، و معلوم نيست در ميان صدها دغدغه مقامات بالاتر بايد چند سال بگذرد تا معلوم شود، مسئول مربوطه وظيفه خود را درست انجام داده يا خير.
در کشوري مثل ايران که حکومتش با يک انقلاب مردمي بر سر کار آمده و دهها نوع دشمن در جهان دارد، بهکارگيري شيوه خبري کنوني اعجاب برانگيز است. اساسا مگر حل مشکلات جامعه ايران بدون شريک کردن مردم در آمار واقعي ناهنجاريهاي اجتماعي امکان دارد؟ معتادان يعني گروهي از همين مردم که در ميان مردم زندگي ميکنند، خودکشي يعني خودکشي افرادي که در همين جامعه زندگي ميکنند، مبتلايان بهايدز يعني افرادي از همين جامعه. اصلاح اين ناهنجاريها بدون ايجاد انگيزه در خود مردم که لازمه آن مطلع بودن آنان از آمار نابسامانيهاست امکان پذير نيست. با رفتن آمار ناهنجاريها از کشوي ميز اين مسئول به کشوي ميز مسئول ديگر، اراده ملي براي مبارزه با ناهنجاريها محقق نميشود.
در اوضاع کنوني، استمداد از مردم توسط رسانه ملي منحصر به مواردي از اين قبيل است: شرکت در انتخابات، راهپيمايي، جشن نيکوکاري و دعوت به صرفه جويي در مصرف آب و برق که البته همه در جاي خويش نيکوست، اما توان مردم در کمک به حل مسائل کشور بسيار بيش از اين است. وقتي آنان در جريان آمار دقيق و موثق در مورد اعتياد، خودکشي، ايدز و ... قرار نميگيرند، چگونه ميتوانند کمک کنند؟ سخن حکيمانه امام (ره) در اوايل انقلاب که نگوييد انقلاب براي ما چه کرده، بگوييد ما براي اين انقلاب چه کردهايم، زماني قابل پياده شدن است که مردم صادقانه در جريان مشکلات قرار گيرند.
چرا از نيروي ميليونها مادر، پدر، خواهر، برادر، معلم، دانشجو، روحاني و دوست دلسوز براي جلوگيري از آلوده شدن جوانان در برابر آسيبها استفاده نشود؟ براي به ميدان آوردن اين نيروي عظيم تهيه يک گزارش از چند معتاد کافي نيست. وقتي مردم بدانند که مثلا 5 درصد به تعداد معتادان به کراک اضافه شده است، احساس خطر بيشتري کرده و تدابير لازم را در مورد اطرافيان و نزديکان خود به کار ميگيرند. مردم ما اين ظرفيت را دارند که با پرسش از دست ما چه کمکي بر ميآيد پاي اخبار بنشينند.
وقتي معضلات درست و به موقع مطرح شود، مردم غير از اعمال مراقبت ويژه، راههاي جديد نيز پيشنهاد ميکنند. آمار معتادان به جاي خود، امروزه حتي از زمان ورود آدامسهاي تخدير کننده تا زمان اعلام نخستين هشدار در رسانه ملي گاهي دو سال طول ميکشد، در حالي که ورود هر نوع ماده مخدر جديد بايد همان روزهاي اول به مردم اعلام شود، هرچند اين کار به معرفي آن ماده نيز کمک کند. باز همچنان که ميبينيم پس از گذشت چند سال از پديده ترويج فساد از طريق بلوتوث، تنها در يکي دو ماه اخير، چنين معضلي اجازه مطرح شدن در اخبار را يافته است.
ممکن است گفته شود در برنامههاي گوناگون رسانه ملي، از جمله برخي سريالها به خطرات ناهنجاريهايي از قبيل اعتياد پرداخته ميشود و بنابراين چه نيازي به اعلام مداوم آمار مربوط به اعتياد ـ و همچنين ساير ناهنجاريها ـ وجود دارد؟
اشتباه عده اي در همين جاست. همه ميدانيم بيماري هپاتيت در کشور ما هست، اما هيچکدام از ما اقدام ويژهاي در اين راستا نميکنيم، به اين اميد که انشاءالله ما و اطرافيان بدان دچار نميشويم. اما اگر اعلام شود ابتلا به اين بيماري 20 درصد در ايران افزايش يافته است، همه مردم در رعايت بهداشت و شستن سبزيجات دقت بيشتري ميکنند؛ ضمن آنکه متوليان به خاطر فشار افکار عمومي تلاش دوچنداني خواهند کرد.
علاوه بر اين، اعلام آمار واقعي ناهنجاريهاي جامعه، نوعي به رسميت شناختن شخصيت آن جامعه است. اعلام آمار کاهش يا افزايش ناهنجاريها يعني اعلام نتيجه تلاش مردم و مسئولان با ارايه «کارنامه». همچنان که اگر کارنامه ارايه نشود، بسياري از دانشآموزان درس نميخوانند، اگر آمار مستمرا به مردم اعلام نشود، انگيزه براي حرکتهاي اجتماعي از بين ميرود. حتي اگر کمکي هم از دست مردم بر نميآمد، باز حق هر کسي است که از اوضاع و احوال جامعه خود آگاه باشد تا بتواند دستكم در رفتار فردي خود دقت بيشتري اعمال کند.
آيا تعجبآور نيست که امروز براي صرفه جويي در آب و برق بايد صدها بار و به صد زبان از مردم تقاضا کرد؟ اين، به گمان من، نشان ميدهد که روحيه همکاري در مردم مثل گذشته نيست. در خبرها اساسا مردم بخشي از راهكار نيستند، آنان طلبکاراني فرض ميشوند که فقط بايد به آنان اخبار مثبت ارايه داد. همواره از نقش مردم تمجيد شده است، اما چون آمارها به طور صريح در اختيار آنان قرار داده نشده، نقش جدي معيني براي مردم در حل مشکلات اجتماعي تعريف نشده است.
به نظر ميرسد مشارکت مردم در نظام اسلامي نياز به تعريف وسيع تري دارد. مردمي بودن فقط به تعدد انتخابات برگزار شده نيست. مردم بايد مستقيم و بدون لاپوشاني مرتبا در جريان آمار واقعي معضلات اجتماعي و کاهش و افزايش آن قرار گيرند تا بتوانند نقش خود را ايفا کنند.
توضيحات بالا، تلاشي بود در تبيين دو سياست ديگر از شش سياست يا پيشفرض نظام اطلاعرساني در کشورمان به قرار زير که در مقاله چهارم (امالمشکلات کشور چيست؟) ذکر شده بود:
ـ نظام اطلاعرساني در کشور ما وظيفه اصلي اطلاعرساني را عمدتا در دادن آمار مثبت، و پنهانسازي و يا کمرنگ کردن هر آماري ميداند که به گونهاي منفي تلقي ميشود و اين امر را به خيال بالا بردن آبروي نظام نزد مردم انجام ميدهد.
ـ در رويارويي با معضلات جامعه، بيش از آنکه به فکر اصل مشکلات باشد، به فکر اين است که مردم از انعکاس اين مشکل چه فکري در مورد نظام خواهند کرد. به بيان ديگر، آنچه در سر مردم ميآيد، از آنچه بر سر مردم ميآيد، بسي مهمتر است.
به هر حال با پنهان کردن آمار ناهنجاريها و نابسامانيها آبروي نظام بالا نميرود، برعکس وقتي آنقدر در مورد آمارها پنهان کاري شود تا جايي که خانوادهها اساسا از وجود ماده اي به نام کراک ـ تا چه رسد تعداد مصرف کنندگان آن در کشور ـ آگاه نبوده و يکباره فرزند خود را اسير آن ببينند، آن وقت است که حيثيت نظام نزد آنان لکهدار ميشود.
اين نکته هم بايد اضافه شود که احتياط بيجا در اطلاعرساني به مردم، تنها درباره آمار امور منفي نيست. بيست سال پيش شمار زیادي چنين گمان ميکردند که اگر شوخي امام (ره) با يکي از اعضاي خانواده از تلويزيون پخش شود، هيبت امام ميشکند، در حالي که پخش چنين صحنهاي عملا قلبها را به امام نزديکتر ميکند. امروز هم چنين پنداشته ميشود که يک روحاني يا بايد روي منبر نشان داده شود يا در يک همايش و يا پشت ميز رياست دادگاه. فکر ميکنيم اگر يک روحاني سرشناس در حال ورزش کردن نشان داده شود، حرمت روحانيت ميشکند، در حالي که پيامبر شخصا در مسابقه شترسواري شرکت کرده و يا با کودکان بازي ميکردند.
باز فکر ميکنيم اگر چند نفر در ايام انتخابات در رسانه ملي در پاسخ مصاحبهگر بگويند ما در انتخابات شرکت نميکنيم از تعداد شرکت کنندگان کاسته ميشود، در حالي که همين امر بسياري از مرددان را به صحنه ميآورد. همچنين گمان ميکنيم که اگر کنترل نامحسوس رانندگي از قضا به يک روحاني برخورد کند، نبايد پخش شود، زيرا به آبروي روحانيت ضربه وارد ميشود، در حالي که وقتي آن روحاني با تواضع خطاي خود را بپذيرد و مردم عملا ببينند اين لباس که لباس تواضع است، سبب تبعيض نميشود، رابطه نزديکتري با آنان احساس ميکنند.
راستي اگر مستند قابل تقدير روح الله ده سال پيش پخش شده بود، کدام ضربه بر نظام وارد ميآمد؟ متأسفانه ايرادگيريها و مصلحتانديشيهاي بيجا جسارت بر انجام کار جديد را گرفته است، هرچند مسئولان كنوني صداوسيما از اين جهت شايسته تقديرند و در موارد زيادي از خود جسارت نشان داده و با برخي از اين توهمات مبارزه کردهاند.
به هر حال، حاميان پنهان سازي آمار معضلات و ناهنجاريهاي اجتماعي خوب است توجه کنند که از طرفي آمار هيچ نوع ناهنجاري يک شبه افزايش نمييابد و از سوي ديگر، حتي اگر در مورد ناهنجاريها آماري داده نشود، همه مردم در نهايت وقتي کارد به استخوان ميرسد، از آن آگاه ميشوند، اما در اين مرحله نه ميتوان از مردم توقع همکاري داشت و نه در چنين زماني، کار چنداني از آنان برميآيد. اگر قرار است بنيآدم از به درد آمدن يکديگر بي قرار شوند، شرط نخست آن است که به موقع از دردها آگاه شوند.
muhammadmotahari@gmail.com