- «محرمانه»، «خيلي محرمانه»، «مستقيم»، «لطفا شخصا مفتوح فرمايند»؛ اينها عباراتي است که روي خبرنامههاي محرمانهاي که براي مسئولان فرستاده ميشود، خودنمايي ميکند...
آيا ممکن است همين خبرنامهها به منافع يک کشور لطمه نيز وارد کند؟ ... آنچه کمتر مورد توجه است اين است که اگر «عناوين» اخبار محرمانه بي جهت «تکثير» شده و اموري که نبايد محرمانه باشند، بي دليل از ديد مردم پنهان نگاه داشته شوند، موانع بسياري در روند حل مشکلات مردم و پيشرفت کشور پديد ميآيد.
به نظر ميرسد در کشور ما چند نوع خبر که نه از نظر ديني بايد محرمانه باشند و نه دنياي امروز آنها را محرمانه تلقي ميکند، به دليل پارهاي عذرهاي ناموجه در زمره اخبار محرمانه قرار گرفتهاند...
يک دسته از اخباري که متأسفانه نوعا بي جهت مهر محرمانه ميخورد، آمار ناهنجاريها و نابسامانيهاي گوناگون اجتماعي در کشور است. هيچ کشوري در جهان، عاري از ناهنجاريهاي اجتماعي نيست، اما مسأله اين است که آيا جاي آمار ناهنجاريها در خبرنامههاي محرمانه است و يا اين آمار و اخبار بايد به وضوح و صادقانه به اطلاع مردم رسانده شود و اساسا کدام يک به صلاح کشور است؟
نظري به اخبار رسانه ملي، مؤيد اين است که گويي «خبر رساني» در کشور ما، يعني رساندن اخبار خوب به مردم، و معمولا خبر منفي خبر به شمار نميآيد.
بايد پرسيد اخبار صدا و سيما براي کدام مخاطب ارايه ميشود؟ ظاهرا فرض اين است که ميليونها نفري که مثلا پاي خبر ساعت 21 مينشينند، با اين پرسش در ذهن به شنيدن اخبار روي آوردهاند که: «اي مسئولان، زود باشيد بگوييد امروز براي ما چه کردهايد»؟ گوينده هم شروع ميکند: يک کارخانه افتتاح شد، يک وزير خارجه آمد، دو نفر در المپياد مدال آوردند، آمار سرقت هم کاهش يافت. ضمنا دو پروژه هفته آينده افتتاح ميشود، مشکل کمبود برنج تا چند روز ديگر حل ميشود و تا ده سال ديگر چنين و چنان ميشود.
حال از مردم چه کمکي بر ميآيد و چه بايد بکنند؟ هيچ، اصلا مشکلي نيست که آنها بخواهند کمکي ارايه دهند؛ تنها منتظر باشند تا اخبار خوش بعدي را در بخش بعدي خبر بشنوند. گويي، سيستم خبررساني مردم را مستبداني متوقع فرض ميکند که درباره کشور خود تنها تحمل شنيدن اخبار مثبت را دارند.
اما همين اخبار ميتوانست به گونه ديگري باشد. همه آن اخبار مثبت پخش شود، ولي در ضمن، معضلات و آمارهاي آنها صادقانه با مردم در ميان گذاشته شود. در اين صورت، فرض اين است که بينندگان خبر با اين پرسش در ذهن، تلويزيون را روشن کرده و به اخبار گوش ميسپارند که: «از ما چه کمکي برميآيد»؟ در اين حالت، مردم مستبداني بي تحمل فرض نشدهاند، بلکه نقشي مانند استاد راهنماي يک پايان نامه را به عهده دارند...
در ايران، متأسفانه اثرات سازنده خبررساني درباره امور منفي و پيامدهاي مثبت اعلام آمارهاي مربوطه مورد غفلت واقع شده است. مثال زير به توضيح مطلب کمک ميکند.
انشاءالله که تعدادشان در حال افزايش است، اما فرض کنيم روزي تلويزيون اعلام کند بنا بر يک آمار قابل اعتماد، تعداد نوجوانان و جوانان نمازخوان 5 درصد نسبت به سال گذشته کاهش يافته است. آيا تأثير چنين خبري در جامعه منفي است؟ ممکن است در وهله نخست، چنين به نظر بيايد، اما درميان گذاشتن صادقانه چنين آماري با مردم از سوي مسئولان، خود سرچشمه يک حرکت اجتماعي ميتواند باشد:
فيلمنامه نويسي که مشغول نگارش فيلمنامه است، پيامي از نماز در متن فيلمش جاي ميدهد، فرهيختگان و مبلغان مذهبي بيشتر به اين مطلب توجه ميکنند، پدران و مادران نظارت بيشتري بر فرزندان خود اعمال مي کنند، آموزش و پرورش برنامه نماز در مدارس را جذابتر ميکند، در تبليغات شهري، اهميت بيشتري به نماز داده ميشود، استاد معادلات ديفرانسيل يا پاتولوژي با گفتن جملهاي در اثناي درس، در اين جهاد بزرگ اسلامي و ملي شرکت ميکند. عده اي ديگر به دنبال ريشهها رفته، مثلا توجه بيشتري به لقمه حلال ميکنند و تعدادي ديگر در استفاده از برخي برنامههاي ايمان سوز و روحکش ماهوارهاي، احتياط بيشتري ميکنند...
سياستگذاران خبري به خوبي ميدانند که اخبار منفي هم، خبر به شمار ميآيد و از اين روي، خبرنگاران نيز موظفند به محض آگاهي از آمار ناهنجاريها، گزارشي از آن تهيه و ارسال کنند، اما اين دستور مربوط به خبرنگاراني است که در خارج از ايران کار ميکنند. از اين جهت است که اگر تعداد معتادان يا تعرضات جنسي در فرانسه يا آمريکا بالا رود، انعکاس آن در اخبار رسانه ملي به چند ساعت نميکشد.
سياستگذاران خبري ظاهرا توجه ندارند که نخستين پرسشي که با شنيدن اخباري اينچنين، به ذهن بسياري از مخاطبان راه مييابد، اين است که چرا آمار مشابه در مورد کشور خودمان در اخبار اعلام نميشود؟ اساسا چه معنايي دارد که بيننده ايراني آمار خودکشي در کره جنوبي، سرقت در استراليا، چاقوکشي در انگليس، قتل در آمريکا، رشوه در ژاپن و بيخانمانها در کانادا را بداند، ولي از آمار مشابه در کشور خود ـ چه اندک و چه بسيارـ آگاه نباشد؟!
پنهان کردن آمار امور منفي مثل اعتياد، خودکشي، ايدز و به طور کلي اخبار ناهنجاريها و قرار دادن آنها در خبرنامههاي محرمانه، پيامدهايي از اين دست به دنبال دارد:
1) چون مردم که خود قربانيان اصلي هستند، در بي خبري از آمار واقعي نگه داشته ميشوند، خطر را جدي نميبينند و بر رفت و آمدها و تماسهاي فرزندان خود نظارت کافي نداشته و کمتر آنان را از خطرات آگاه ميکنند.
2) چون آمار رسمي وجود ندارد، هر آمار نادرست و اغراق آميزي که توسط بيگانگان اعلام شود دهان به دهان ميگردد و در واقع زمينه لازم براي مؤثر واقع شدن «سياه نمايي»ها فراهم ميشود. وقتي رسانه ملي مجاز به ارايه مداوم و مستمر آمار رو به کاهش يا افزايش ناهنجاريها نباشد، در عمل اين مأموريت به دلسوزاني! چون راديو «بي. بي. سي» و راديو اسرائيل و پايگاههاي اينترنتي ضد انقلاب واگذار شده که با ترفندهاي خبري هر آمار وحشتناکي را به مخاطبان بقبولانند.
3) چون غالبا آمار آسيبهاي اجتماعي از ديد مردم پنهان است، فشاري از ناحيه افکار عمومي بر مسئولان مربوطه وارد نميشود.
وقتي مردم در جريان آمار دقيق و موثق در مورد ناهنجاريها قرار نميگيرند، چگونه ميتوانند کمک کنند؟ سخن حکيمانه امام (ره) در اوايل انقلاب که نگوييد انقلاب براي ما چه کرده، بگوييد ما براي اين انقلاب چه کردهايم، زماني قابل پياده شدن است که مردم صادقانه در جريان مشکلات قرار گيرند.
احتياط بيجا در اطلاعرساني به مردم، تنها درباره آمار امور منفي نيست...امروز چنين پنداشته ميشود که يک روحاني يا بايد روي منبر نشان داده شود يا در يک همايش و يا پشت ميز رياست دادگاه. فکر ميکنيم اگر يک روحاني سرشناس در حال ورزش کردن نشان داده شود، حرمت روحانيت ميشکند، در حالي که پيامبر شخصا در مسابقه شترسواري شرکت کرده و يا با کودکان بازي ميکردند. باز فکر ميکنيم که اگر چند نفر در ايام انتخابات در رسانه ملي در پاسخ مصاحبهگر بگويند ما در انتخابات شرکت نميکنيم از تعداد شرکت کنندگان کاسته ميشود، در حالي که همين امر بسياري از مرددان را به صحنه ميآورد...
در اين مقاله به سه توجيه احتمالي براي پنهان سازي آمارناهنجاريها از مردم پاسخ گفته شده است.
متن كامل را در ستون سمت راست بخوانيد.