تهران امروز: راننده تاكسي كه با طرح دوستي با زني جوان به خانه اين زن رفته بود با سر رسيدن ناگهاني همسر اين زن، غافلگير شده و شوهر اين زن را تا سرحد مرگ با چاقو زد.
اواخر آبان ماه امسال پيرمردي به دادسراي جنايي آمده و از ناپدپد شدن دختر 28 ساله خود به نام مريم خبر داد و گفت: ديروز دامادم با من تماس گرفته و مدعي شد ساعت 5 صبح، بعد از خروج از خانه هنگامي كه متوجه جا گذاشتن يكي از وسايل خود در خانه شده و به منزل برگشته است مردي ناشناس را در كنار همسر خود مشاهده كرده است. وي كه از ديدن اين صحنه به شدت جا خورده با اين مرد درگير شده و با چاقو به شدت مجروح شده است. مريم نيز پس از نقش بر زمين شدن بهنام ( دامادم) به همراه آن مرد از خانه متواري شده است. من به عنوان پدر مريم ميخواهم تحقيق بيشتري درباره اين ماجرا انجام شود.
با ارجاع اين پرونده به پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران كارآگاهان بررسي تخصصي خود را روي اين موضوع آغاز كرده و در اولين اقدام به پرس و جو درباره چند و چون قصه از همسر اين مرد پرداختند. البته آنها مجبور شدند براي اين كار به بيمارستان بروند چرا كه بهنام به علت شدت جراحات وارده روي تخت دراز كشيده و تحت مراقبت پزشكي قرار داشت: آن روز ساعت 5 صبح از خانه خارج شده و به سمت محل كارم در جاده كرج حركت كردم. چون اتومبيلم خراب شده و بايد آن را به تعميرگاه ميبردم پس از چند ساعت از كارفرمايم مرخصي گرفته و به خانه آمدم تا خودرويم را پيش مكانيك ببرم. اما به محض رسيدن به خانه و باز كردن در آپارتمان متوجه حضور مردي بيگانه در كنار همسرم شدم. آنها با مشاهده من يكه خورده و اين مرد كه موهاي بلندي هم داشت با چاقو به من حمله ور شد. او چند ضربه محكم به گردن و شكم من زده و به همراه مريم از خانه فرار كرد. قبل از خروج هم گوشي تلفن ثابت منزل را شكسته و سوئيچ اتومبيلم را به زور از دستهايم درآورد. در آخر هم در خانه را قفل كرده و با يكديگرگريختند.
پس از رفتن آنها من كه به علت شدت خونريزي رمقي برايم نمانده بود با تلفن همراهم به برادرم زنگ زدم و از آنها كمك خواستم. بعد هم از هوش رفتم. روي تخت بيمارستان كه چشم باز كردم متوجه شدم برادرم و پدرم به سرعت خود را به منزل رسانده و پس از شكستن قفل در، مرا به پزشك رسانده و از مرگ نجاتم داده اند. كارآگاهان با چهره نگاري از متهم و نشان دادن تصاوير او به همسايهها با خبر شدند اين مرد جوان حدودا 30ساله است كه ساكنان مجتمع به كرات او را به عنوان راننده آژانس تاكسي سرويس مقابل خانه بهنام رويت كرده اند.
با شناسايي آژانس مزبور و اعزام مامور به آنجا ساير رانندگان هويت اين مرد به نام عليرضا را مورد تاييد قرار داده و پليس بلافاصله با كسب نشاني براي بازداشت متهم به منزل وي در شهرك غزالي مراجعه كرد اما در بازجويي از همسايهها متوجه شد عليرضا از دو روز پيش ديگر مراجعهاي به محل سكونت خود نداشته است. همسايههاي متهم گفتند كه ديروز عليرضا را با موهايي كوتاه ديدهاند و وقتي با تعجب از او كه علاقه فراواني به داشتن موهاي بلند داشت دراين باره پرسيدهاند او گفته قصد مسافرت به يكي از كشورهاي اروپايي و اقامت در آنجا را دارد و براي دريافت گذرنامه موهاي خود را كم كرده است.
كاوش پليس براي به دست آمدن نشاني جديد متهم شروع شد و سرانجام ماموران با كسب اطلاع از مخبران محلي دريافتند عليرضا در آپارتماني در شهرك واوان به همراه مريم مشغول زندگي است. سبزپوشان قانون با اقدامي فوري اين مخفيگاه را به محاصره درآورده و با در دست داشتن حكم قضايي عليرضا و مريم را دستگير و با دستبند روانه اداره پنجم پليس آگاهي تهران بزرگ كردند.
عليرضا در مقابل افسر پرونده با اعتراف به جرم خود گفت: با مريم وقتي آشنا شدم كه به عنوان راننده آژانس براي رساندن او به خانه يكي از اقوامش به در منزلش رفتم. او پس از اين آشنايي چند بار ديگر از تاكسي سرويس ما ماشين خواست و هربار من او را به مقصد ميرساندم. طي اين رفت و آمدها متوجه اختلاف او با شوهرش شدم و در جريان قصد مريم براي جدا شدن از همسرش قرار گرفتم. ارتباط ما به مرور نزديكتر شد تا اينكه آن روز صبح وقتي در آپارتمان او بودم همسرش رسيد و مسائل بعدي پيش آمد.
متهم ديگر اين پرونده مريم نيز اينطور اقرار كرد: زمانیكه علیرضا برای اولین بار به عنوان راننده آژانس به در منزل آمد خود را راننده آژانس معرفي كرده و مدعي شد در مواقعی كه راننده ای برای بردن سرویس در آژانس حضور ندارد به ناچار خودش مسافران را به مقصد ميرساند.
مدتي كه از آشنايي ما گذشت، وي اين بار گفت كه مهندس طراح قطعات صنعتی بوده و علاوه بر مدیریت آژانس به عنوان مهندس نیز در یك كارخانه مشغول به كار است. در حالیكه ارتباط من و علیرضا هر روز بیشتر از روز قبل می شد و علیرضا نیز از قصد و نیت من برای متاركه از همسرم مطلع شده بود او به من پیشنهاد ازدواج داد.من هم به تصور اينكه او یك مهندس سرشناس و مالك یك آژانس اتومبیل كرایه ای است. به درخواست او برای ازدواج جواب مثبت دادم تا اینكه روز حادثه همسرم با حضور ناگهاني در خانه متوجه اين ارتباط پنهاني شد.من هم پس از فرار از خانه و مخفی شدن در شهرك واوان بود كه متوجه شدم كه تمام حرفهاي علیرضا در خصوص مهندس بودنش و داشتن آژانس اتومبیل كرایه دروغ محض بوده و به قصد اغفال من اين سخنان را به ميان آورده است.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ميگويد: در حال حاضر متهمان به علت مشاركت در شروع به قتل، ایجاد جرح عمدی با سلاح سرد و سرقت مقرون به آزار اموال شاكی با صدور قرار بازداشت موقت و جهت انجام تحقیقات تكمیلی در اختیار كارآگاهان پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته و تحقیقات در خصوص این پرونده همچنان ادامه دارد .
سرهنگ عباسعلی محمدیان، با هشدار در خصوص ادعاهای كذب و دروغین برخی افراد سودجو گفت: صرف ادعاهای برخی افراد مبنی بر داشتن مشاغل حساس اجتماعی و داشتن تملك مالی بالا نمی تواند تصدیق كننده اظهارات آنها باشد و در بسیاری از موارد هستند افراد سودجو و فرصت طلبی كه در سایه اظهارات و ادعاهای دروغین خود باعث ایجاد مشكلات فراوان برای سایر افراد و حتی پاشیده شدن كانون زندگی افراد می شوند كه نمونه روشن آنرا می توان در این پرونده مشاهده كرد.