چکیده: مفهوم سرمایه اجتماعی نوپا و دارای سه مولفه مهم اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی است که خود هم معلول و هم گسترش دهنده این سه مولفه است. ضمنا این سرمایه حیاتی، وابستگی و ارتباط متقابل و محکمی با سرمایه فیزیکی، اقتصادی و انسانی دارد، به تسریع توسعه اقتصادی و فرهنگی و اطلاعاتی و رشد و بالندگی جامعه یاری می رساند؛ موجب ایجاد حس همکاری و همیاری و مشارکت میان اعضای جامعه می شود؛ و مهم تر این که شرط لازم برای توسعه هر نظام اجتماعی، مقدمه ایجاد جامعه مدنی، گسترش دهنده حوزه عمومی، و به عقیده آنتونی گیدنز، به عنوان زیربنای ایجاد جامعه مدرن مطرح است.
از دیگر سو با کاهش و افول سرمایه اجتماعی، شاهد تبعیض، نابرابری، مهاجرت، عدم حس اعتماد عمومی، کاهش مشارکت اجتماعی، افول امور خیریه، افزایش انحرافات و اعتیاد و فروپاشی خانواده و شکاف بین نسلی خواهیم بود که بررسی اهمیت و میزان تاثیر گذاری هر یک از این متغیرها خود به تحقیق مفصل اجتماعی نیازمند است.
بر این مبنا بحث سرمایه اجتماعی اگرچه اولین بار در جریان تعاملات اقتصادی مطرح شده لکن از این مبدا به دیگر حوزه های علوم اجتماعی و سیاسی ورود پیدا کرد و امروزه به یکی از مهمترین منابع بهره برداری از نیروهای اجتماعی در جهت تعالی جامعه به حساب می آید.
کلید واژه ها: سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت، نظام سیاسی، سرمایه اقتصادی، همکاری، عدالت، حکومت سیاسی، اقتدار، توسعه، جامعه مدنی.
طرح مساله(مقدمه):در کنار دیگر مفاهیم مهم در نظام اجتماعی، سرمایه اجتماعی مفهومی جدید، پیچیده و مهم است. که امروزه به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های رشد و توسعه در هر جامعه ای مطرح است؛ شرط لازم برای پیشرفت جامعه، توسعه همه جانبه، ایجاد روابط گرم، گسترش انسجام اجتماعی، بسط مشارکت اجتماعی و اعتماد متقابل (فرد ـ جامعه ـ دولت) سرمایه اجتماعی است که متاسفانه در کشورهای جهان سومی مانند ایران، کمتر به این مقوله توجه می شود. این در حالی است که افول بیش از حد سرمایه اجتماعی در هر جامعه و کشوری به حتم جامعه را با مشکلات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی روبرو می سازد که نهایت آن، فروپاشی اجتماعی است.
سرمایه اجتماعی منابع موجود در تعاملات اجتماعی و نظام هدفمند همکاری و همیاری میان اعضای جامعه است که باعث ایجاد شبکه های روابط معقولانه، حس اعتماد و مشارکت بین افراد یک جامعه می گردد و در نهایت جامعه را در دسترسی به هدف مشترک و حفظ جامعه و همبستگی در آن کمک می کند.
فرانسیس فوکویاما اندیشمند معاصر ساکن آمریکا معتقد است سرمایه اجتماعی مجموعه معینی ازارزشها و هنجارهای (چه صحیح و چه غلط) غیر رسمی است که اعضای جامعه در آن سهیم هستند و آنها را به انجام امور خاص در راستای حفظ جامعه هدایت می کند. پیر بوردیو جامعه شناس متاخر فرانسوی نیز با تقسیم بندی سرمایه ها در نظام اجتماعی به سه شکل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر آن است که سرمایه اجتماعی، ارتباطات و مشارکت اعضای یک جامعه برای نیل به اهداف آنهاست.
اجمالا این مفهوم نوپا دارای سه مولفه مهم اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی است که خود هم معلول و هم گسترش دهنده این سه است. ضمنا این سرمایه حیاتی، وابستگی و ارتباط متقابل و محکمی با سرمایه فیزیکی، اقتصادی و انسانی دارد، به تسریع توسعه اقتصادی و فرهنگی و اطلاعاتی و رشد و بالندگی جامعه یاری می رساند؛ موجب ایجاد حس همکاری و همیاری و مشارکت میان اعضای جامعه می شود؛ و مهم تر این که شرط لازم برای توسعه هر نظام اجتماعی، مقدمه ایجاد جامعه مدنی، گسترش دهنده حوزه عمومی، و به عقیده آنتونی گیدنز، به عنوان زیربنای ایجاد جامعه مدرن مطرح است.
از دیگر سو با کاهش و افول سرمایه اجتماعی، شاهد تبعیض، نابرابری، مهاجرت، عدم حس اعتماد عمومی، کاهش مشارکت اجتماعی، افول امور خیریه، افزایش انحرافات و اعتیاد و فروپاشی خانواده و شکاف بین نسلی خواهیم بود که بررسی اهمیت و میزان تاثیر گذاری هر یک از این متغیرها خود به تحقیق مفصل اجتماعی نیازمند است.
نمودها و مصادیق سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای قابل تبیین و مشاهده است. ایران، به علت مذهب مشترک، زبان مشترک، آیین و رسوم خاص، اعیاد و عزاداری ها، احترام عامه مردم به یک سری اصول و ارزشها و... دارای عناصری از اعتماد، انسجام و مشارکت اجتماعی است. مردم خصوصا بعد از انقلاب، در تظاهرات ها و راهپیمایی ها و نمازجمعه ها شرکت کرده اند، حضور فعال در جنگ داشته اند، در مسائلی نظیر سیل و زلزله و سقوط هواپیما و... همگی یک حس داشته اند در مسائلی نظیر حضور ایران در جام جهانی یا قهرمانی ورزشکاران و... نیز این حس مشترک که نماد و نمودی از سرمایه اجتماعی است، به آشکاری قابل مشاهده است.
اما در عین حال سرمایه اجتماعی، عنصری ثابت و خنثی نیست، نظام و سیستم اجتماعی با هر تحریکی، ممکن است دچار نقص و انحراف در اعتماد اجتماعی؛ انسجام و مشارکت اجتماعی شود و سرمایه اجتماعی با کاهش مواجه شود و این مسئله مهم به تدریج مهاجرت، افسردگی، اعتیاد، نارضایتی عمومی و اغتشاش و فروپاشی را در پی خواهد داشت.
اما برای حل این مسئله باید چه کرد؟ این مسئله ای که امروزه با گسترش ارتباطات در جامعه اطلاعاتی بیش از پیش مهم شده است. در قدم اول به نظر می رسد کارشناسان اجتماعی با روانشناسی اجتماعی و اقدامات جامعه شناختی و جامعه شناسی سیاسی و... باید عوامل و مولفه های آسیب زای اجتماعی را پیدا کنند تا با فرهنگ سازی و اقدامات اساسی، شاهد کاهش این آسیبها باشیم.
با توجه به آنچه گفته شد در این مقاله بر آنم تا با تاملی هر چند مختصر اما دقیق در معنا و مفهوم سرمایه اجتماعی به درک صحیحی از آن رسیده تا انشاءالله در مراحل بعدی چنانچه دغدغه ذهنی ام بوده، جایگاه تئوریک و عملی این مفهوم را در ساختار نظام سیاسی ـ اجتماعی جامعه ایران بررسی نمایم.
بحث اصلی: سرمایه اجتماعی واژه ای است که به تازگی وارد حوزه علوم اجتماعی گردیده است. درزمینه بررسی روند ویافتن علت وعوامل تاثیرگذاربرآن مطالعات وسیعی توسط صاحبنظران و دانشمندان علوم مختلف،ازجمله نظریه پردازانی همچون پیربوردیو، جیمزکلمن، رابرت پوتنام وفرانسیس فوکویاما صورت گرفته که تعاریف متعددی ازسرمایه اجتماعی ارائه کرده اند.
اصطلاح سرمایه اجتماعی نخستین بار در اثر کلاسیک جین جاکوب، به نام مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکایی به کاررفته است، این اصطلاح در دهه 1980 توسط جیمز کلمن جامعه شناس آمریکایی درمعنای وسیع تری مورد استفاده قرارگرفت و رابرت پوتنام دانشمند علوم سیاسی نفر دومی بود که بحثی قوی و پرشور را درمورد سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی در ایتالیا و ایالات متحده برانگیخت.
پیر بوردیو جامعه شناس فرانسوی نظریه بسط یافته ای ازسرمایه اجتماعی مطرح می کند. ازنظربوردیو سرمایه همزمان هم مربوط به علم اقتصاد است وهم مجموعه ای از روابط مبتنی برقدرت که قلمروها وتعاملات اجتماعی مختلفی را بوجود می آورد و معمولا نامرتبط با علم اقتصاد تصورمی شود. سرمایه فرآیندی است که ذاتا با قدرت پیوند دارد.
درواقع استنباط بوردیو از سرمایه به گونه ایی است که او تقریبا سرمایه و قدرت را مترادف با هم می داند. او بین شبکه های اجتماعی که یک فرد درآنها جای گرفته، وازدل این این شبکه ها است که سرمایه اجتماعی پدیدارمی شود، و پیامدهای روابط اجتماعی، تفاوت قائل می شود. یعنی، شبکه های اجتماعی را نباید صرفا با تولیدات روابط اجتماعی برابردانست، زیرا چنین کاری شبکه های اجتماعی را نامرئی می سازد. شبکه هایی که می توانند بسیارمتراکم باشند ولی درعین حال به دلیل عدم دسترسی به آنها نمی توانند منابعی را تولید کنند.
به نظربورديو سرمايه هرمنبعی است که در عرصه خاصی اثرگذارد و به فرد امکان دهد که سود خاصی را ازطریق مشارکت دررقابت برسرآن بد ست آورد.
سرمایه از نظر بوردیو سه شکل اساسی دارد:اقتصادی: که قابل تبدیل شدن به پول است و به شکل حقوق مالکیت قابل نهادینه شدن است.
فرهنگی: که دربرخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می شود و به شکل کیفیت آموزشی نهادینه می گردد.
سرمایه اجتماعی: که از تعهدات اجتماعی ساخته شده است و تحت شرایطی قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی می باشد و یا ممکن است درشکل یک عنوان اشرافی نهادینه شود.
پیر بوردیو بر تبدیل پذیری اشکال مختلف سرمایه به نوع اقتصادی آن تاکید دارد. وی سرمایه اقتصادی را به عنوان کارانسانی انباشته شده تعریف می کند.
پس کنشگران ازطریق سرمایه اجتماعی می توانند دسترسی مستقیمی به منابع اقتصادی داشته باشند. آنها می توانند سرمایه فرهنگی خود را ازطریق تماس با کارشناسان یا افراد معتبرافزایش دهند ویا به گونه ای دیگر، آنها می توانند با موسساتی که اعتبارات با ارزش عرضه می دارند مرتبط شوند.
جیمزکلمن مانند بوردیو مفهوم سرمایه اجتماعی را ازاقتصاد به جامعه شناسی آورد. کلمن سرمایه اجتماعی را برحسب کارکردی که دارد تعریف می کند. به عقیده او این مفهوم نه یک موجود منفرد، بلکه دربرگیرنده موجودیتهای مختلفی است که تمامی آنها در دو عنصر مشترک هستند، یعنی همه آنها جنبه ای ازساخت اجتماعی را درخود دارند و واکنش معینی ازکنشگران را دردرون این ساختار تسهیل می کنند. سرمایه اجتماعی همانند دیگر اشکال سرمایه مولد است و رسیدن به اهدافی را امکانپذیرمی سازد که درنبود آن، دسترسی به آن اهداف ناممکن خواهد بود.
سرمایه اجتماعی همانند سرمایه مادی و سرمایه انسانی، کاملا قابل مبادله نیست، اما می تواند مختص به فعالیتهای مشخصی باشد. شکل مشخصی ازسرمایه اجتماعی که درتسهیل بعضی ازکنشها ارزشمند است، می تواند برای کنشهای دیگربی فایده و یا حتی مضرباشد. سرمایه اجتماعی برخلاف اشکال دیگرسرمایه درذات ساختارروابط میان کنشگران وجود دارد.
کلمن پس از این تعریف از سرمایه اجتماعی، مجموعه های مختلفی از کنشها، پیامدها و روابط را سرمایه اجتماعی می نامد. ازنظراو سرمایه اجتماعی ذاتا قادربه کاراست و سرمایه اجتماعی هر آن چیزی است که به مردم و نهادها امکان عمل می دهد. بنابراین، سرمایه اجتماعی یک مکانیزم، یک شی و یا یک پیامد نیست، بلکه بطور همزمان هریک یا تمامی آنها است.
سرانجام اینکه سرمایه اجتماعی ازنظرکلمن به لحاظ هنجاری و اخلاقی خنثی است. یعنی نه مطلوب است و نه نامطلوب. و صرفا با فراهم کردن منابع لازم، وقوع کنشها را امکانپذیر می سازد.
سرمایه اجتماعی از نظر او یک شی واحد نیست. انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند:
1) جنبه ایی ازیک ساخت اجتماعی هستند.
2) تسهیل گرکنشهای افراد درون ساختها هستند.
فوکویاما تعریف دیگری ارائه می دهد. او سرمایه اجتماعی را اینگونه تعریف می کند: سرمایه اجتماعی را به سادگی می توان به عنوان وجود مجموعه معینی ازهنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجازاست، درآن سهیم هستند. مشارکت درارزشها وهنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمی گردد، چرا که این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی باشد.
رابرت پوتنام تعریف دیگری ازسرمایه اجتماعی ارائه می دهد. او برنحوه تاثیرسرمایه اجتماعی بررژیمهای سیاسی و نهادهای دموکراتیک تاکید کرده است. به نظر وی سرمایه اجتماعی مجموعه ای ازمفاهیمی مثل اعتماد، هنجار، شبکه های ارتباطی میان افراد یک اجتماع می باشد. سرمایه اجتماعی وسیله ای برای رسیدن به توسعه سیاسی واجتماعی درسیستمهای مختلف سیاسی است. پوتنام براعتماد تاکید زیادی می کند. ازنظراواعتماد و ارتبا ط متقابل درشبکه های اجتماعی به عنوان منابعی هستند که درکنشهای اعضاء جامعه موجود است.
و بالاخره می توان گفت سرمایه اجتماعی ازمجموعه هنجارها و ارزشهای موجود درسیستمهای فکری، علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه منتج می شود و این هنجارها و ارزشها حاصل تاثیرنهادهای اجتماعی واقتصادی ما است که دارای ویژگی اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی، احساس هویت جمعی و گروهی وغیره است.
مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری وهمیاری میان اعضاء یک گروه یا جامعه شکل دهنده نظامی هدفمند است که باعث دستیابی به اهداف ارزشمند گروه می شود. ازاین رو شناخت عوامل موثر درتقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی می تواند به جوامع، درگسترش ابعاد سرمایه اجتمای کمک نموده و موجب افزایش عملکرد اجتماعی واقتصادی افراد درجوامع گردد.
ازجمله عناصرمهم سرمایه اجتماعی اعتماد ومشارکت است. اعتماد مردم به یکدیگر، مردم به حکومت و نهادهای اصلی جامعه، اعتماد نهادهای مذکوربه یکدیگر و اعتماد حکومت و این نهادها به مردم ، وجوه مختلف اعتماد اجتماعی را شکل می دهند. از سوی دیگردرستكاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف وعدالت ارزش های اعتمادآفرین هستند. آزادی فعالیت مدنی و بسته نبودن راه و تشكیل نهادهای مستقل ازقدرت و حجیم نبودن دولت نیز مقوم و محرك مشاركت عمومی است.
سرمایه اجتماعی دو وجه یا دو نوع دارد: 1) سرمایه اجتماعی درون گروهی (مثل خانواده)
2) سرمایه اجتماعی برون گروهی
برخی از جامعه شناسان معتقدند که درایران نیازمند سرمایه اجتماعی برون گروهی هستیم تا روابط بین افراد تقویت شود. به عقیده آنها سرمایه اجتماعی درایران درقالب هیاتهای خود جوش مذهبی خود را نمایان می سازد.
تشکیل هیاتهای عزاداری و کمک به زلزله زدگان و آسیب دیدگان وغیره ازجمله این موارد است. درشرایطی غیرازمواقع اضطراری و یا خاص سرمایه اجتماعی درجامعه کمرنگ شده و دربسیاری ازموارد دیده نمی شود. در ایران شکل مدنی سرمایه اجتماعی به صورتی کمرنگ به چشم می خورد.
ایرانیان به کالاهای عمومی ازقبیل دموکراسی، امنیت اجتماعی وعدالت نیازدارند و باید درتوسعه این کالا ها همکاری کنند. به هراندازه هم که قانونهای مناسب و دقیقی برای اینگونه کالاهای عمومی وجود داشته باشد، تا اجتماع نخواهد و همکاری لازم را انجام ندهد حفظ اینگونه کالاهای عمومی غیرممکن است. درایران مفهوم همکاری گروهی و سرمایه اجتماعی، درروابط اجتماعی شناخته شده نیست و مردم به یکدیگراعتماد ندارند.
میزان اعتماد افراد دردرون خانواده ها وآشنایان بیشترازمیزان اعتماد آنها به نهادها وارگانهای دولتی است. علاوه برآن میزان مشارکت غیررسمی افراد درکارها، مثل شرکت درانجمنهای خیریه و هیاتهای مذهبی و دید وبازدیدها بیشتر از میزان مشارت رسمی افراد درکارهایی مثل شرکت دراتخابات مختلف، برعهده گرفتن مسئولیت رسمی و ... است.
در بررسی روند رو به کاهش سرمایه اجتماعی برون گروهی آمارها نشان می دهند که مردم به اعضاء خانواده و دوستان و اقوام خود بیشترازدولت و نهادها اعتماد دارند. طبق آماری که درطرح ارزشها و نگرشهای ایرانیان درسال 1380 توسط دفتر طرحهای ملی به دست آمده 88.4 درصد مردم به اعضاء خانواده خود بسیارزیاد اعتماد داشتند. این رقم درمورد اقوام 49 درصد، درمورد دوستان نیز 49 درصد بوده است. درمقابل مردم یکدیگررا تا اندازه 4.3 درصد قابل اعتماد ارزیابی کرده اند.
این آمارخود نشانگرمیزان بالای عدم اعتماد مردم حتی نسبت به یکدیگر وشهروندان است که می تواند بازنمایی ازپایین آمدن اعتماد مردم به دستگاهها وارگانهای رسمی کشورباشد. این نوع بی اعتمادیها نسبت به یکدیگردرروابط خانوادگی نیزمشاهده می شود که می تواند سرچشمه بسیاری ازمشکلات و حتی طلاقها باشد. بر طبق آماربه دست آمده میزان طلاق از سال 71 تا 80 روندی صعودی داشته است.
رواج قانون شکنی، بالا رفتن میزان تعهدات محضری و کنترل افراد، نرده کشی بین چهارراهها، حضورپلیس دراکثرمیادین و خیابانها، پایین آمدن میزان مشارکت رسمی سیاسی و اجتماعی شهروندان اعم ازحضور در انتخابات مجلس و شوراها تا رعایت حقوق شهروندی و بسیاری ازموارد دیگرازجمله موارد نزول اعتماد و مشارکت درجامعه است.
درنتیجه می توان چنین نتیجه گیری کرد که میزان سرمایه درون گروهی درایران بیشتراز میزان سرمایه برون گروهی (اعتماد به دولت و مسئولین ) است. میزان همدلی و همکاری برون گروهی مردم که درجنگ عراق و زلزله بم نشان داده شد بسیارموقتی بود و ما بیشتر شاهد یک نوع همکاری و تعاون خود جوش به صورت هیاتهای غیررسمی بودیم. این نوع کنشها باید بوسیله جامعه شناسان بررسی شود وتوسط مدیران اجرایی تقویت گردد. سوالی که دراینجا مطرح می شود و لازم است به آن پاسخ شایسته ایی داده شود این است که:
چرا سرمایه اجتماعی برون گروهی روندی رو به کاهش دارد؟
با توجه به آنچه گفته شد می توان ازروند رو به کاهش این نوع سرمایه سخن گفت. ولی پاسخ به چرایی آن مستلزم مطالعات بیشترواستفاده ازتئوریهای مناسب و ارائه فرضیه و رسیدن به مراحل اثبات یا رد آن است.
گرد آوری تئوریها:دراین قسمت به تحلیل و بررسی نظریه های سرمایه اجتماعی " پیر بوردیو " و" رابرت پوتنام" می پردازیم. تئوریهای متعددی درتبیین تئوریک مساله" روند رو به کاهش سرمایه اجتماعی برون گروهی " مطرح است. ازجمله این تئوریها می توان به نظریه داد و ستد و بده بستان "زیمل"، نظریه سرمایه مالی باد آورده" برخی ازجامه شناسان ایرانی"، لزوم وجود شرایط بحرانی" مارکس"، تاکید برسرمایه اقتصادی" بوردیو" و رابطه حکومت سیاسی و سرمایه اجتماعی "پوتنام" اشاره کرد.
همانگونه که دربالا ذکرشد، ازنظربوردیو سرمایه اقتصادی شکل غالب سرمایه است وسرمایه های فرهنگی و اجتماعی ابزاری هستند برای رسیدن به سرمایه اقتصادی. سرمایه های اجتماعی درممالک سرمایه داری ابزاری هستند برای تقویت و تثبیت جایگاه اقتصادی افراد. درواقع اگرسرمایه اجتماعی نتواند منجربه رشد سرمایه اقتصادی شود بی فایده است. ازنظربوردیو هدف نهایی رسیدن به سرمایه اقتصادی است و انواع دیگرسرمایه تنها بهانه هایی هستند برای دستیابی به این هدف.
درمقابل به نظر پوتنام نوع رژیم سیاسی می تواند عامل کاهش یا افزایش سرمایه اجتماعی باشد. اومعتقد است دررژیمهای دموکراتیک شاهد افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی هستیم. اگر رژیم دموکراتیکی بوجود آید، افزایش سرمایه اجتماعی نیز رخ می دهد. به این معنی که در رژیمهای دموکراتیک کنترل فروپاشی اجتماعی صورت می پذیرد و سرمایه اجتماعی رو به افزایش می رود. درمقابل اما رژیمهای اقتدارگرا با اتخاذ رویکرد محافظه کارانه درایجاد انسداد دربرابراصلاحات دموکراتیک نقش مهمی را ایفا می کنند که درنتیجه سرمایه اجتماعی کاهش می یابد.
با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی ایران درحال حاضربه نظرمی رسد که تئوری بوردیو مبتنی براهمیت شرایط اقتصادی و ابزاری بودن اشکال دیگرسرمایه درجهت دستیابی به اهداف اقتصادی کاربرد نداشته باشد. ما امروزه درشرایطی قرارداریم که دروهله اول نیازمند رشد و توسعه ابعاد سیاسی و اجتماعی درجامعه خود هستیم و روند روبه کاهش سرمایه اجتماعی برون گروهی با تئوری بوردیو قابل توضیح نمی باشد.
جامعه ایران جامعه سرمایه داری نیست و اقتصاد آن هنوزدچارمشکلاتی است که سرمایه های فرهنگی و اجتماعی نمی توانند ابزاری برای رسیدن به شرایط مناسب اقتصادی باشند. اما قسمتی از تئوری پوتنام مبتنی برتغییررژیمهای سیاسی و دولتها و اثرآن برکاهش یا افزایش سرمایه اجتماعی قابل بحث و توجه است.
دولت متمرکز تمامی حوزه ها و نهادها را زیر نظر خود دارد و تفویض قدرت صورت نداده است و درتمامی موارد حضور دولت احساس می شود که خود می تواند باعث کاهش سرمایه اجتماعی گردد. و در واقع افراد در تمام زمینه ها دولت را مقصر و مسئول می دانند و خود مشارکتی در حل امور و مشکلات نمی کنند و از طرف دیگر به دلیل سنگین شدن وظایف دولت و عدم مشارکت مردم در وظایف شهروندی و سیاسی، دولت نمی تواند ازعهده انجام وظایف به خوبی برآید و درنتیجه با بوجود آمدن مشکلات و نواقصی در انجام امور مختلف، مردم اعتماد خود را به دولت از دست می دهند و نسبت به تمام کارهای این دولت بدبین شده و او را از خود نمی دانند.
درصورتیکه درشرایطی که دولت دموکراتیک وجود داشته باشد و دموکراتیزاسیون به مرحله تثبیت رسیده باشد با تفویض قدرت میان بخش خصوصی ومردم، وظایفی که برعهده دولت است کاهش می یابد و دولت تنها درنقش ناظر ایفای نقش می کند و کنترل امور را به دست خواهد داشت.
درنتیجه انجام کارها با روندی روبه سرعت پیش رفته و درپی آن میزان رضایت مردم و نهایتا اعتماد آنها به دولت نیزافزایش می یابد. دراین شرایط شهروندان آن جامعه سعی دارند وظایف و تکالیف شهروندی خود را به نحو احسن انجام دهند که شرکت درانتخابات، همکاری در انجام وبرپایی گرد همایی ها، کمک به نهادها و ارگانهای مختلف برای ایجاد شرایطی جهت رفاه بیشتر و ... ازجمله این موارد است.
نظریه پردازان علوم سیاسی همچنین نقش مهمی به تاریخ می دهند. کشورهایی که سابقه دموکراسی دارند معمولا در برقراری و تثبیت و تحکیم آن موفق ترند. همچنین باید درنظر داشت کشورهایی که افراد تصمیم گیرنده آن برسرقوانین بازی و نیزتبیین اهداف و وسایل سازمانهای دولتی، سیاسی و اجتماعی نسبتا متفق القولند، دراین جریانها موفق ترند. همچنین نباید نقش جامعه مدنی را در این روند از یاد برد. برخی ازکشورها برای افزایش روند دموکراسی می توانند تنها به تغییرنظام سیاسی بسنده کنند. درحالیکه نکته بسیارمهم تر برای برخی دیگراز کشورها تغیرات در ساختار اقتصادی و فرهنگی است.
فرموله کردن دستگاه نظری:دراین تحقیق ازدو مولفه " نوع حکومت سیاسی" و " سرمایه اجتماعی" تئوری پوتنام برای نشان دادن نوع رابطه آنها استفاده می کنیم. دراین مدل نوع حکومت سیاسی برمیزان سرمایه اجتماعی اثرگذار است.درواقع با تغییرنوع حکومتهای سیاسی و شیوه حکومت، میزان سرمایه اجتمای وابعاد آن نیز تغییر می کند. هرچند نوع حکومت سیاسی برای تغییرروند سرمایه اجتماعی بالاخص از نوع برون گروهی آن شرط لازم و نه کافی است، اما نقش مستقیم آن را نمی توان نادیده گرفت.
میان نوع حکومت سیاسی و سرمایه اجتماعی برون گروهی رابطه مستقیم وجود دارد؛ به گونه ای که هرچه حکومت مردمی ترباشد، سرمایه اجتماعی برون گروهی بیشترمی شود. درواقع درپی نوع حکومت سیاسی ازنوع دموکراسی ما انتظارافزایش سرمایه اجتماعی را داریم. به علاوه ممکن است با وجود توسعه اقتصادی میزان سرمایه اجتماعی افزایش یابد و نوع حکومت تاثیری برروند سرمایه اجتماعی نداشته باشد.
قومهای بدوی دارای انسجام ومشارکت و اعتماد متقابل بودند ولی نوع حکومت سیاسی آنها نه تنها ازنوع دموکراسی نبوده بلکه ازنوع پدرسالاانه واقتدار طلب بوده است. طبق بررسی های انجام شده، آمریکا با اینکه دارای رشد اقتصادی مناسبی است و از یک حکومت دموکراسی بهره مند است هرروزه شاهد کاهش سرمایه اجتماعی است.
تعریف مفاهیم:دراین قسمت به تعاریف نظری وعملی مفاهیم اصلی تئوری پوتنام و توضیح ابعاد سرمایه اجتماعی می پردازیم. دراین تحقیق مفهوم سرمایه اجتماعی با ابعاد مشارکت اجتماعی،انسجام اجتماعی و اعتماد اجتماعی که خود دارای معرفهای متفاوتی هستند سنجیده شده است و نوع حکومت سیاسی به طورخلاصه با ابعاد دموکراسی، اقتدارگرا و مشروطه مورد سنجش قرارگرفته است که هر یک دارای معرفهای گوناگونی هستند.
ابتدا به تعاریف نظری مفاهیم و درادامه به تعریف نظری وعملی ابعاد هرمفهوم وذکرمعرفها پرداخته می شود.
سرمایه اجتماعی: گاه درمعنای وسیع به کارمی رود و ثروت اجتماعی و حتی درآمد اجتماعی ازآن برمی آید و گاه درمعنای محدود، منابع و تجهیزات غیرفردی وغیرخصوصی را شامل می شود. سرمایه اجتماعی آن چیزی است که با سرمایه جامعه پدید آمده ومورد استفاده همگان است.
سرمایه اجتماعی مجموعه ای ازاعتماد، هنجارها و شبکه هایی است که موجب مشارکت می شوند. درواقع وسیله ایی برای رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی درسیستمهای مختلف سیاسی است.
در این تحقیق، سرمایه اجتماعی را به واسطه ی ابعاد آن و سپس معرفها ودرآخرمتغییرهایی که در مراحل بعد تهیه می شوند می سنجیم. ازجمله ابعاد سرمایه اجتماعی می توان به مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی واعتماد اجتماعی اشاره کرد. که هریک ازاین ابعاد دارای معرفهایی هستند و بنا به مقتضیات روند تحقیق می توان برای آنها متغیرهایی تعریف کرد.
مشارکت اجتماعی: شرکت فعالانه انسانها درحیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به طورکلی تمامی ابعاد حیات می باشد. مشارکت اجتماعی به آن دسته ازفعالیتهای ارادی دلالت دارد که ازطریق آن اعضاء یک جامعه درامورمحله، شهرو روستا به طورمستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن حیات اجتماعی مشارکت دارند.
شبکه های مشارکت مدنی یکی ازاشکال ضروری سرمایه اجتماعی می باشند و هرچه این شبکه ها درجامعه ایی متراکم ترباشند احتمال همکاری شهروندان درجهت منافع متقابل بیشتر است. شبکه های مشارکت مدنی هنجارهای قوی معامله متقابل را تقویت می کنند. این هنجارها شبکه های ارتباطی که به کسب حسن شهرت و وفای به عهد وپذیرش هنجارهای رفتارجامعه محلی متکی است را تقویت می گرداند.
شبکه های مشارکت مدنی ارتباطات را تسهیل می کنند و جریان اطلاعات را درمورد قابل قبول بودن افراد بهبود می بخشند. در کار پوتنام مشارکت به دوحوزه عمومی و داوطلبانه تقسیم می شود. حوزه عمومی به مشارکت درانتخابات و مسائل مربوط به وظایف شهروندی است و درامرداوطلبانه انواع مشارکتهایی است که به خواست فرد انجام می پذیرد.
دراین تحقیق مشارکت اجتماعی با معرفهایی ازقبیل شرکت درانتخابات مجلس و شوراها و... ، شرکت دربحثهای سیاسی، فعالیت درستادهای انتخاباتی، علاقه مندی به برنامه های صدا وسیما وتعیین متغیرهای مناسب مورد سنجش قرارمی گیرد.
انسجام اجتماعی: توافق جمعی میان اعضاء یک جامعه که حاصل پذیرش و درونی کردن نظام ارزشی و هنجاری یک جامعه و وجود تعلق جمعی و تراکمی ازوجود تعامل درمیان افراد آن جامعه است. دورکیم دو مفهوم انسجام مکانیکی وارگانیکی را از هم متمایزمی کند. دراین تفکیک جوامع سنتی مبتنی برانسجام مکانیکی و شبکه های اجتماعی نزدیک به هم و بر پایه روابط ابرازی است وجوامع مدرن مبتنی برانسجام ارگانیکی با روابط ابزاری آمده است.
جاناتان ترنر به نقل ازدورکیم می گوید انسجام وقتی رخ می دهد که عواطف افراد بوسیله نمادهای فرهنگی تنظیم شوند، جایی که افراد متصل به جماعت، اجتماعی شده باشند، جایی که کنشها تنظیم شده و بوسیله هنجارها هماهنگ شده اند وجایی که نابرابریها قانونی تصور می شوند.
دراین تحقیق انسجام اجتماعی را با معرفهایی همچون میزان پایبندی به تعهدات، کمک به هنگام گرفتاریها، شرکت درمراسم خانوادگی، احترام کوچکتر به بزرگتر و نهایتا تعیین متغیرهای مناسب مورد سنجش قرارمی دهیم.
اعتماد اجتماعی: دلالت برانتظارات و تعهدات اکتسابی وتایید شده به لحاظ اجتماعی که افراد نسبت به یکدیگرو نسبت به سازمانها ونهادهای مربوط به زندگی اجتماعیشان دارند. . اعتماد دارای دوبعد می باشد. امنیت شخصی، انتظارهمکاری و سود متقابل. جوامعی که فاقد اعتماد اجتماعی و همکاری متقابل بین افراد هستند گسیختگی و شکافهای ژرفی میان گروههای اجتماعی مشاهده می گردد. آنتونی گیدنز اعتماد را عامل احساس امنیت وجودی می داند که موجود انسانی منفرد را درنقل و انتقالها دربحرانها و درحال وهوایی آکنده ازخطرهای احتمالی قوت قلب می بخشد.
دراین تحقیق اعتماد اجتماعی با معرفهایی همچون صداقت، عدالت، انصاف، وفای به عهد و... و تعیین متغیرهای مناسب سنجیده خواهد شد. هرچند اعتماد اجتماعی دارای وجوه مختلفی مثل اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به حکومت و نهادهای اصلی جامعه، اعتماد نهادها به یکدیگرواعتماد حکومت و نهادها به مردم می باشد. اما دراین تحقیق به طورمفصل به تمام این ابعاد نمی پردازیم وفقط اعتماد مردم به یکدیگرومردم به حکومت مورد بررسی قرارمی گیرد.
حکومت سیاسی: یک فرآیند اعمال سیاستها و تصمیمات توسط مقامات رسمی دریک دستگاه سیاسی است. که این حکومت می تواند اقتدارگرا، پادشاهی، نظامی، جمهوری، مشروطه، دموکراسی و ... باشد.
حکومت دموکراتیک: دربررسیهای متاخر، ارتباطات فیمابین رشد اجتماعی ودموکراسی پارلمانی که به عنوان انتخاب رهبران ازطریق آراء اکثریت و وجود حق رای همگانی بوسیله یک نظام رقابتهای حزبی عمل می کند مورد پژوهش قرارگرفته است. روشی درحکومت که مبتنی براراده ملت است و اعمال نظراکثریت مردم در روشهای حکومت تلقی می شود.
دراین تحقیق دموکراتیک بودن یا نبودن حکومت با معرفهایی ازقبیل میزان تفویض قدرت دولت به بخشهای خصوصی، میزان اصلاحات، میزان حضورمردم درسازندگی و ... توسط متغیرهای مناسب سنجیده شده است. درابتدا برای فهم بیشترکلمه اقتداررا معنی می کنیم و بعد ازآن به نوع حکومت اقتدارطلب می پردازیم.
اقتدار: کیفیتی انتزاعی و وجهی ازیک رابطه است که درآن یک شخص فرمان می دهد و دیگری فرمان می پذیرد و به استثنای موارد لجبازی، فرمانبرداری از اقتدار با میزانی از تمایل صورت می گیرد. اقتدار را غالبا قدرت بالفعل تعریف کرده اند یعنی قدرتی که مستلزم اطاعت است. هربرت سیمون معتقد است اقتدار اختیار تصمیم گیری برای هدایت اقدامات دیگران است. اقتدار رابطه میان دو نفر، یکی فرادست و دیگری فرودست است.
حکومت اقتدارطلب: رژیمی که درآن قدرت دردست یک رهبر یا گروهی ازبرگزیدگان خودکامه متمرکزاست. استقرار رژیم سلطه طلب، پاسخ سرمایه داری به جنبش انقلابی توده هااست. درشرایطی که تعادل قدرت درپارلمان ودیگرنهادهای سیاسی به سرعت درحال تغییر برضد سرمایه داری است.
برخی ازویژگیهای رژیمهای سلطه طلب به شرح زیراست: 1) افزایش ناگهانی قدرت رئیس دولت که عملا کارکردهای رئیس حکومت را نیزاعمال می کند.
2) سلب حقوق و اختیارات پارلمان.
3) تضعیف نهادهای مبارزه وفشاراجتماعی که می توانستند برسیاست حکومتی اعمال نفوذ کنند.
دراین تحقیق ازمعرفهایی که به عنوان ویژگی این نوع حکومت آمده استفاده شده است.
حکومت مشروطه: نوعی ازحکومت پادشاهی است که درآن برخلاف حکومت استبدادی، قدرت پادشاهی مطلق نیست بلکه مشروط است. حکومت سلطنتی مشروطه دارای قانون اساسی بوده و برای اداره کشور نهاد انتخاباتی مانند مجلس عوام یا خواص دارد. این نوع ازحکومت میزانی از دموکراسی و قانون گرایی را درخود دارد و معمولا در اثر رفرم یا انقلاب درحکومتهای پادشاهی ایجاد می شود.
دراین تحقیق میزان مشروطیت را با معرفهایی که درنهایت به متغیرهایی منجرمی شوند مورد سنجش قرارمی دهیم. معرفهایی ازجمله وجود مجلس درجامعه مشروطه، انجام تدابیری جهت تدوین قانون مدون درجامعه، وجود حکومت سلطنتی مشروط به قانون،...
هرچند هریک از مفاهیم بکاررفته درفرضیه تحقیق درسطح اسمی هستند اما با تبدیل هریک از معرفها و متغیرها به سطوح ترتیبی وفاصله ایی و با ساختن گویه های مناسب جهت اندازه گیری آنها از آزمونهای مختص به متغیرهای کیفی– کمی بهره می گیریم.
با توصیف تاثیرسرمایه اجتماعی پوتنام بر( Harriss & de renzio1997) به طور مثال توسعه صریحا می گویند دربحث مربوط به محلات فقیرنشین ومشکلات جامعه، درکل سرمایه اجتماعی به نوش دارویی تبدیل شده است و استدلال می کنند که سرمایه اجتماعی با تعریف مجدد پوتنام دیگرمعیارمناسبی برای توسعه اتصادی محلی اجتماعی نیست. علاوه بر آن با توجه به نوع حکومت دموکراسی آمریکا تئوری پوتنام جواب نمی دهد به این معنا که در آمریکا سرمایه اجتماعی روبه زوال است.
نتیجه گیری:آنچه که می توان از آن بعنوان نتیجه ی این بحث یاد کرد رشد شبکه ای و غیر رسمی شاخصهای سرمایه اجتماعی است که می تواند نفوذ و اثربخشی آحاد جامعه را در تعاملات اجتماعی شدت بخشد. بر این مبنا به نظر می رسد اعتماد متقابل بر مبنای ارزشهای اخلاقی می تواند مهمترین پایه ی مقوم در تولید سرمایه اجتماعی باشد. چرا که این اعتماد چه در سطوح غیر رسمی در میان اعضای جامعه و چه بین حاکمیت با جامعه می تواند عوامل موثر در تولید و زایش سرمایه اجتماعی را بیش از پیش فعال نماید. ضمنا باید توجه داشت که این مساله بعنوان یک منبع نرم بالقوه برای تولید قدرت، اقتدار و مقبولیت سیاسی عمیقا در ایمن سازی ارکان یک حاکمیت سیاسی موثر و حائز اهمیت است.
منابع:1) آبرکرامی، نیکلاس-هیل، استفن، فرهنگ جامعه شناسی، ترجمه حسن پویان، چاپخش، 1367
2) آقا بخشی،علی،فرهنگ علوم سیاست،چاپار، چاپ اول،تهران، 1379
3) اکبری، امین، نقش سرمایه اجتماعی درمشارکت- یررسی تاثیرسرمایه اجتماعی برمشارکت سیاسی واجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علوم اجتماعی تهران،1383
4) پاتنام، رابرت، دموکراسی وسنتهای مدنی، محمد تقی دلفروز،1380
5) رجب زاده، احمد، رفتارهای فرهنگی ایرانیان، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، دفترطرحهای ملی،1382
6) رحیق اغصان، علی، دانش نامه علم سیاست، فرهنگ صبا، چاپ اول،تهران،1384
7) رفیع پور،فرامرز، اعتماد و آنومی – آنومی یا آشفتگی اجتماعی، پژوهشی درزمینه پتانسیل آنومی درشهر تهران،1373
8) ساروخانی، باقر،درآمدی بردائره المعارف علوم اجتماعی،کیهان، تهران،1370
9) شایان مهر،علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، کتاب اول، کیهان، تهران،1377
10) شایان مهر،علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، کتاب سوم،کیهان،تهران،1380
11) غفاری، غلامرضا، تبیین عوامل اجتماعی وفرهنگی موثربرمشارکت اجتماعی واقتصادی سازمان یافته به عنوان مکانیسمی برای توسعه روستایی درایران،پایان نامه دکترا،دانشکده علوم اجتماعی تهران، 1380
12) فوکویاما، فرانسیس،پایان نظم-سرمایه اجتماعی و حفظ آن، ترجمه غلامعباس توسلی، انتشارات جامعه ایرانیان، تهران، 1379
13) فیروزآبادی، سید احمد، بررسی سرمایه اجتماعی و عوامل موثربرشکل گیری آن در شهرتهران، پایان نامه دکترا، دانشکده علوم اجتماعی تهران، 1384
14) کلمن، جیمز، بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمه منوچهرصبوری، نشرنی، تهران، 1377
15) گیدنز، آنتونی، تجدد و تشخص، ترجمه ناصرموفقیان، نشرنی ، چاپ اول، تهران،1378
16) محسنی تبریزی، علیرضا، بیگانگی مانعی برای مشارکت و توسعه ملی، نامه پژوهش،شماره 1 ، 1375
17) عبدی، عباس، دروغ آتشی بر جان سرمایه اجتماعی، روزنامه شرق، 4/6/1385 www.aftab.ir
18) علاقه بند، مهدی، درآمدی برسرمایه اجتماعی، مجله علوم اجتماعی فصل نو،1384 www.fasleno.com
19) فیلیپس، جیمز، اسطوره سرمایه اجتماعی درتوسعه جامعه، ترجمه امیرنصرت روحانی، فصلنامه اقتصادی – سیاسی آفتاب،1385 www.aftab.ir
20) ویکی پدیا،دانشنامه فارسی، 1385 www.wikipedia.org