سرویس بین الملل ـ «فارین پالیسی» در تحلیلی از پیامدهای حضور نظامی ایران در آب های مدیترانه می نویسد: عبور دو ناو نظامی ایران از کانال سوئز، پس از سي و دو سال و برای نخستین بار از زمان انقلاب اسلامی این کشور در سال 1979، توجه بسياري از رسانههاي خارجي و صهيونيستي را به خود جلب کرده است.
به گزارش «تابناک»، در همین راستا، نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در واکنش به پیشروی رزم ناوهای ایرانی به دریای مدیترانه اعلام کرد: «ایران تلاش می کند با عبور ناوهای خود از کانال سوئز، از وضعیت موجود در راستای گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود در خاورمیانه بهره ببرد.»
«سیلوین شالوم»، معاون نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز هدف از عبور این دو فروند ناو دریایی را برنامه ایران برای معرفی یک رهبر جدید در جهان عرب عنوان کرد.
فارین پالیسی در ادامه می نویسد:
«اما با توجه به حساسیت و نگرانی های اسراییل در برابر این کار، باید دانست که چرا ایران پس از گذشت سه دهه، تصمیم گرفته است ناوهای دریایی اش را وارد آب های مدیترانه کند.
آنچه از شواهد امر پیداست، گذر دو ناو نظامی ایران از کانال سوئز، همزمان با ناآرامی های منطقه به صورتی کاملا تصادفی بوده است. این تصمیم درست پیش از کناره گیری مبارک از قدرت صورت می گیرد و ناوها، زمانی سفر خود را آغاز می کنند که هیچ نشانه ای از سقوط دیکتاتوری در مصر دیده نمی شد؛ اما پس از آن، مقامات ایرانی نیز تلاش کردند از حضور ناوهای خود در منطقه برای دادن این هشدار به رهبران اسراییل استفاده کنند که البته نمی توانند از وضعیت موجود برای ماجراجویی های نظامی خود بهره ببرند.
صرف نظر از اهمیت نمادین و کوتاه مدت ناوهای نظامی ایران در آب های مدیترانه، این کار موجب تقویت اعتماد و قدرت ایران در عملیات های دریایی نیز شده است.
در شرایطی که مشخص نیست، در آینده ایران ناوهای دیگری را هم به آب های دریای مدیترانه خواهد فرستاد یا خیر، گزارش ها حکایت از آن دارد که مقامات ایرانی و سوری، توافقنامه ای را در راستای افزایش همکاری های دو کشور در این زمینه به امضا رسانده اند که از این منظر، هر گونه چشم اندازی از حضور بلندمدت و گسترده تر ایران در آب های مدیترانه، اسراییل را در تنگنا قرار خواهد داد.
آنچه مشخص است، این که در این شرایط، نیروهای نظامی تهران و تل آویو مستقیم رو در روی یکدیگر قرار خواهند گرفت که با توجه به نبود مرز دریایی یا زمینی، درگیری های نظامی تنها به حملات موشکی و هوایی محدود خواهد شد.
اما حضور نظامی ایران در مدیترانه و به دنبال آن، برخوردهای نظامی محدود با اسراییل می تواند پیامدهای دیگری هم به همراه داشته باشد. چنانچه اسراییل در یک اقدام نظامی به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند، تهران برای تلافی گزینه های بیشتری پیش روی خود خواهد داشت.
از این نگاه، اسراییل در وهله نخست، باید ناوها و زیردریایی های نظامی ایران در منطقه را از کار بیندازد که گزینه های تلافی جویانه ایران در برابر اسراییل و حضور نظامی این کشور در مدیترانه، هر گونه حمله ای را غیرممکن خواهد ساخت.
این در حالی است که حضور ایران در مدیترانه، از سویی حملات احتمالی اسراییل علیه هم پیمانان این کشور در منطقه را نیز موجب خواهد شد و مانند آنچه در جنگ حزب الله ـ اسراییل روی داد، هم پیمانان ایران تنها می توانند از حمایت های دیپلماتیک و لجستیک ایران در برابر تجاوزگری های نظامی اسراییل بهره مند شوند.»
فارین پالیسی، در پایان آورده است: هرچند ناوها و زیردریایی های ایران، خواهان تحمیل خسارات گسترده ای به اسراییل نیست، با این همه، تهران به گونه ای فضا را برای مانور نظامی و سیاسی اسراییل در منطقه محدود خواهد ساخت.
به هر روی، باید منتظر ماند و دید، در ماه های آتی، چه رویدادهای تازه ای در منطقه رخ می دهد.
گفتنی است، پس از آنکه خبرسازی صهیونیستها برای منفعل کردن یا مانعسازی برای عبور دو ناو ایرانی از کانال سوئز، اثری نبخشید و ناوهای ایرانی مقتدرانه وارد مدیترانه شدند، صهیونیست ها پیامهای امنیتی روشنی را از این تاکتیک ایران دریافت کرده و دریافته اند، اکنون که دو ناو جنگی ایرانی با اطلاع پیشین از خلیجفارس حرکت کرده و سوئز را پشت سر گذاشته، بدین معناست که حوزه و شعاع حضور امنیتی ـ عملیاتی جمهوری اسلامی ایران، بسیار فراتر از گذشته، در سطح یک هژمونی پرقدرت منطقهای مطرح است.