تهران امروز: زن جواني با مراجعه به دادسراي يافتآباد، از زني ديگر به خاطر سرقت و رابطه نامشروع با شوهرش شكايت كرد.
زن شاكي در بازپرسي، ماجراي خود را چنين شرح داد: چند سالي از ازدواجم ميگذشت كه متوجه رفتار و حركات عجيب شوهرم شدم. شوهرم ديگر مثل سابق به من توجه نميكرد و حسابي سرد شده بود. انگار من با يك مجسمهاي كه در دكور خانهمان بود برايش فرقي نداشتم.
ديگر خيلي كم و در حد نياز با من صحبت ميكرد. من فكر كردم كه شايد مشكل كاري پيدا كرده و يا با صاحبكارش حرفش شده و سعي كردم كه با صحبت با او، شريك غمهايش باشم و اگر بتوانم كمكش كنم اما او در پاسخ سوالهاي من، با بيحوصلگي جوابهاي سربالا ميداد و حتي يك بار كه خيلي نگرانش بودم و از او سوال كردم، عصباني شد و گلدان بلوري را كه دم دستش بود به زمين زد و خرد و خاكشير كرد.
زن شاكي افزود: يكي، دو تا از دوستانم گفتند احتمالا او معتاد شده اما چون هيچكدام از حالتهاي خماري و يا حالتهاي ظاهري معتادها را در چهره نداشت من باورم نشد.يكي هم گفت شايد زير سرش بلند شده كه باز هم من قبول نكردم چون او اصلا اهل اين حرفها نبود!
تا اينكه يكروز كه از آرايشگاه به خانه برميگشتم كليد را انداختم و در را باز كردم و متوجه شدم مهمان داريم. از اتاق خواب صداي بگو و بخند ميآمد و من فكر كردم شايد شوهرم يكي از دوستانش را به خانه آورده اما با شنيدن صداي خندههاي ريز يك زن، مو بر تنم راست شد. لاي در را به آهستگي باز كردم و شوهرم را با زني غريبه ديدم كه انگار مشغول كشيدن چيزي بودند. من در را كاملا باز كردم و شروع كردم به دريوري گفتن به آنها.
زن خشكش زد و شوهرم هم شوكه شد چون فكر نميكرد من به اين زودي از آرايشگاه برگردم. به هر حال آن زن كيفش را برداشت و از خانه رفت و بعد شوهرم بناي داد و بيداد را گذاشت كه چرا آبروي او را بردهام! بعد از اينكه دعوا بالا گرفت، او گفت كه بله! من معتادم و از چند ماه قبل شيشه مصرف ميكنم! و حتي يك سيلي هم توي گوش من زد كه من هم رفتم و گوشهاي نشستم و شروع به گريه كردم!
بعد از يك ساعت شوهرم پيشم آمد و با چربزباني اين قضيه را از دلم درآورد و قسم خورد كه هيچ رابطه خاصي بين او و آن زن غريبه نيست و گفت كه به خاطر من اين مواد لعنتي را هم كنار ميگذارد. مدتي خبري نبود اما يك بار ديگر دوباره اين اتفاق افتاد اما اين بار كه من اعتراض كردم شوهرم و زن غريبه سرم ريخته و مرا كتك زدند! ديگر روي شوهرم حسابي به من باز شده و ميگفت كه اگر قرار باشد بين شيشه و من يكي را انتخاب كند، شيشه را انتخاب خواهد كرد.
من هم يك زن تنها بودم و از طرف ديگر هنوز با همه بدرفتاريهايش او را دوست داشتم و نميخواستم از دستش بدهم تا اينكه يكروز وقتي از خريد برگشتم، ديدم انگار پشت در را انداختهاند، اين بار برخلاف دفعههاي قبلي كه شوهرم كفشهاي آن زن را قايم ميكرد، يك جفت كفش سفيد زنانه دم در ديدم. ديگر از شوهرم نااميد شده بودم و شك برم داشته بود او پول مصرف شيشهاش را از كجا ميآورد؟!
به سراغ جعبه جواهراتم رفتم و ديدم ساعت مچي عروسي و گوشوارههايم نيست. صد هزار تومان پولي را كه پسانداز كرده بودم هم نبود. به سراغ تلفن رفتم و با ترس و لرز به 110 زنگ زدم و بعد خودم به حمام رفتم و خودم را قايم كردم تا پليس بيايد. پليس آمد و آنها را برد و من هم رفتم و شكايتي از آنها تنظيم كردم. من از اين زن به خاطر رابطه نامشروع با همسرم و سرقت ساعت مچي و گوشوارهها و پول نقد شاكيم. از شوهرم هم به خاطر اينكه مرا كتك زده شكايت كردم.
اما زني كه با شوهر اين زن دستگير شده، اتهام سرقت و رابطه نامشروع را رد كرد و اظهار داشت بين او و شوهر اين زن رابطه خاصي نبوده و فقط چون جايي براي استعمال مواد نداشته به خانه آنها ميآمده و شيشه مصرف ميكرده است. او همينطور اتهام سرقت را نپذيرفت. شوهر زن شاكي هم در بازجويي مقدماتي رابطه نامشروع با زن را تكذيب كرد.
شكايت اين زن جوان از شوهرش و زن غريبه در حال بررسي بيشتر است.