اکبر هاشمی رفسنجانی نفر دوم نظام در دهه شصت، رئیس جمهور مقتدر دهه هفتاد، شناسنامه انقلاب اسلامی، مشاور بسیار مورد اطمنیان بنیاگذار فقید جمهوری اسلامی، فرمانده جنگ، سردار سازندگی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ به جان سالم در برنده (!) از دو سو قصد/ترور علنی (۱۳۵۸، گروه فرقان و ۱۳۷۳ در حرم امام خمینی) یکی از سه معمار اصلی جمهوری اسلامی و "رفیق دیرین" رهبرانقلاب، غروب نوزدهم دی ۱۳۹۵ درگذشت.
حالا که هشت سال از فوت آیت الله میگذرد، میشود بهتر از واقعه گفت: نوزدهم دی ۱۳۹۵ "اتفاق بزرگی" افتاد، هاشمی رفسنجانی خودش هم واقعا "بزرگ" بود، این را نمیشود منکر شد، هاشمی واقعا "زیرک" بود، دوستان حوزوی اش در قم قبل از انقلاب به او میگفتند اکبر چرچیل!
هاشمی حساس بود و چیزی را فراموش نمیکرد: یکی از تلخترین خاطراتش این بود که وقتی آیت الله بروجردی، زعیم شیعه در دهه چهل لباس کهنهای را به او به عنوان جایزه درس خوبش داد، لباس را انداخت و گریه اش گرفت و دوید از خانه آیت الله بیرون! هاشمی رفسنجانی از فقر متنفر بود؛ اما درک چندانی هم از فقیران نداشت!
از طرف دیگر، هاشمی رفستجانی یکی از معدود "ثروتمندانی" بود که در رأس جمهوری اسلامی قرار داشت، نظامی که فرهنگ مسئولانش در دهه شصت، "ساده زیستی" و توجه به محرومان و پابرهنهها بود، رجایی، اسوه رئیس جمهورش بود، هاشمی زیست ثروتمندانهای داشت و این ثروتمند بودن/کاسب بودن هاشمی رفسنجانی بعدها در تاریخ انقلاب بسیار به کار خودش و انقلاب آمد، هاشمی ظراح/حامی "توافقهای بزرگ جمهوری اسلامی" شد و بود: قبول قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ و برجام ۱۳۹۴)
هاشمی رفسنجانی در سابقه انقلابی و نزدیکی به بنیانگذار فقید انقلاب، تقریبا رقیبی نداشت: پانزده سال مبارزه بی امان با شاه (از ۱۳۴۲-۱۳۵۷)، قریب به "ده سال" حبس طولانی و پر مشقت در زندان شاه و البته ضربههای محکمی هم به رژیم شاه زده بود: ایجاد یک شبکه وسیع از روحانیت انقلابی در سراسر ایران، رساندن پیام امام خمینی به افکار عمومی از تبعید، حتی پول سلاحی را که حسنعلی منصور نخست وزیر را روانه آخرت کرد هاشمی رفسنجانی داده بود.
حتی اولین در تصویر رسمی از امام خمینی در مقام رهبر انقلاب در پانزدهم بهمن، ۱۳۵۷ هاشمی حاضر بود و حکم نخست وزیری مهدی بازرگان را در مدرسه علوی خواند، کنار امام! نشانهای بود برای آنها که توطئه میکردند: چهار ماه بعد فرقان، هاشمی را ترور کرد!
هاشمی قیافه کاریزماتیک نداشت و البته محروم از نعمت "ریش" و محاسن که شاخص مهم روحانی بودن است. این برای یک سیاستمدار روحانی، نقص بزرگی بود اما اکبر هاشمی رفسنجانی بدون ریش و کاریزما، افقهایی را درنوردید که دیگران از عهده آن برنمی آمدند.
نه تنها سیمای هاشمی که صدای او هم یکی از شاخصهای دهه شصت (و حتی هفتاد و هشتاد و نیمه نود) برای ایرانیان است، بهخصوص برای دهه شصتیها، صدای خاص هاشمی رفسنجانی یکی از خاطرات و صداها و یادگارهای دهه شصتیها باقی میماند.
صدای نادر و مخصوص و کمی کمیک هاشمی همچنین دستمایه بسیاری از شوخی های مردم با او شد. میگفتند هاشمی شنیده بود یکی از محافظانش تقلید صدایش را بسیار ماهرانه انجام میدهد. محافظ را خواست و درخواست کرد تقلید صدا کند. محافظ اطاعت امر کرد و هاشمی بسیار خندید و بلافاصله دستور جابجایی محافظ را داد!
دهه شصت، هاشمی "همهجا" بود: دهه شصت دهه هاشمی بود: در نماز جمعه، با لباس نظامی در جبهه، ریاست مجلس، دیدارها و سفرهای مهم خارج و از همه مهمتر در "تلویزیون". تلویزیون خانه هاشمی در دهه شصت بود و هاشمی در خانه میلیونها ایرانی حاضر! تلویزیون دهه شصت که در اختیار محمد هاشمی رفسنجانی بود و محمدآقا هم برای اخوی اکبر سنگ تمام گذاشته بود.
هاشمی رفسنجانی در واقع نماینده غیررسمی امام در تقریبا همه جا بود. او توانسته بود خیلی ماهرانه بین دو جناح چپ و راست بماند و بازی کند و حتی وزنه تعادل باشد. هاشمی آنقدر مورد اعتماد امام خمینی بود که جانشین فرمانده کل قوا و فرمانده کل جنگ شد.
هاشمی رفسنجانی سیاستمدار زیرکی بود، مثلا از زیرکیهایش این بود که توانست صدام را حداقل دو بار گول بزد. در ماجرای فرستادن هواپیماهای عراقی به ایران و ترغیباش در عدم ترک کویت. در آخرین نامههای رد و بدل شده بین صدام و هاشمی، رئیس جمهور ایران انصافا صدام را مچل کرد، طوریکه صدام در اتمام نامهاش با اکراه به "برادر رفسنجانی" نوشت: بدین ترتیب به همه آنچه که میخواستید، رسیدید! و آزادگان فردای همان روز به ایران برگشتند و این یک پیروزی برای ایران بود! هاشمی در مصاحبههایش شیرینترین روز زندگیاش را ورود آزادگان دانسته است.
هاشمی و جنگ حکایت جالبی دارد؛ هاشمی رفسنجانی یکی از مسئولان و تصمیمگیران ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر (۱۳۶۱) بود و توانست نظر امام خمینی را هم به این سمت برگرداند (با وجود مخالفت اولیه امام). هاشمی رفسنجانی بود که توانست در شرایط بحرانی و بسیار سخت سال ۱۳۶۷(شاید سختترین سال انقلاب) جنگ را تمام کند. هاشمی از این تناقضها کم ندارد. گاهی هم تاریخ شوخیهای بامزهای با او میکند: مثل محمود احمدینژاد!
محمود احمدینژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی با هم هیچوقت خوب نبودند. به نوعی میتوان گفت یکجورایی فرشته عذاب هم بودند! کمتر دوگانهای در جمهوری اسلامی به شدت و حدت و تنفر دوگانه "احمدینژاد - هاشمی رفسنجانی" میرسد که البته یکی از زمینههای حوادث تلخ ۸۸ هم شد، اما واقعیت این بود که محمود احمدینژاد، چندان بیشباهت با جوانیها و خامیهای خود هاشمی رفسنجانی نبود! حتی در جاهطلبی و هوش سیاسی و خیابانی و خطابه هم دستکمی از اکبر هاشمی رفسنجانی نداشت!
هاشمی باهوش بود و رسانه را خوب میشناخت. یکی از اولین کارهایش راه اندازی یک "نشریه" در قلب حوزه قم بود. او میفهمید که رسانه یعنی تیم، تیم یعنی اثر و تغییر و البته خودش را هم از همان اول "کاپیتان" تیم میدید.
هاشمی رفسنجانی اولین نامزد ریاستجمهوری بود که سال ۱۳۸۴ در فیلم تبلیغاتیاش بازیگری کرد و نتیجه شد آن سکانس فاجعه از آن فیلم تبلیغاتی درخشان: با دیالوگ معروف "من هم امتحان دارم!" خطاب به دختر کوچولویی که روی پلههای کاخ مرمر نشسته بود! کاخی که تا روز فوت، دفتر کار هاشمی رفسنجانی بود و بعد از فوت او به "موزه" تبدیل شد.
هاشمی رفسنجانی ابایی از بنز سواری علنی نداشت و "بنز" معروفی هم داشت؛ مرسدس بنز آبیرنگ E۲۸۰ ضدگلوله با شیشههای دودی که اگر گذر این بنز به خیابان فاطمی و وزارت کشور میافتاد برای ثبتنام انتخابات، سیاست ایران به لرزه میافتاد و دلها میلرزید و جیبها!
نمیشود از هاشمی گفت و از عفت مرعشی نگفت. عفت مرعشی نسخه زنانه ولی قاطعتر اکبر هاشمی رفسنجانی بود و هست. هاشمی بدون عفت، هاشمی رفسنجانی نمیشد. هاشمی همسر واقعا "همراهی"برای خود اختیار کرد، همسری که یکبار به معنی واقعی کلمه حتی «پیشمرگش» شد و جلوی گلوله فرقان رفت تا حاج اکبر زنده بماند.
البته به روایت خاطرات هاشمی، هاشمی خیلی وقتها از دست غرغرهای عفت کلافه میشده و گاهی مثل خیلی از مردهای ایرانی، خانه را به اصطلاح "میپیچانده" (!) و در مجلس میخوابیده!
هاشمی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم با هم گره خورده است. واقعیت این است که بعد از مرگش، مجمع هم از از فروغ افتاد. هاشمی یک "دولت سازندگی کوچک" در مجمع تشخیص مصلحت ساخته بود. با وجود همه طوفانها و اختلافها و تلاشها، هاشمی رفسنجانی تا لحظه مرگ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ماند.
اکبر هاشمی رفسنجانی البته آرزویی داشت که هیچوقت برآورده نشد؛ اینکه یکی از فرزندانش روحانی شود، اما هیچکدام به راه پدر نرفتند! اکبر هاشمی رفسنجانی در عمر خودش بیش از ۷۵ میلیون رأی از ایرانیها گرفت، دو بار رئیسجمهور شد و سه بار رئیس مجلس و دو بار رئیس خبرگان.
اکبر هاشمی رفسنجانی که مسئولیت را در جمهوری اسلامی از "مدرسه علوی" شروع کرده بود نوزدهم دی ۱۳۹۵ در استخر کاخ سعدآباد بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت ولی تا آخرین لحظه عمر "قدرت سیاسی" خود را ولو به شکل حداقلی حفط کرد. او اکبر هاشمی رفسنجانی بود! ۳ شهریور ۱۳۱۳ – ۱۹ دی ۱۳۹۵
بهمن هدایتی/ نوزدهم دیماه ۱۴۰۳