به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، اینجا تنها مکانی برای صید نیست. اینجا دامگاه است؛ پناه و غذایی برای پرندگان مهاجر در فصل سرد و شالیزار آبگرفتهای با کمترین استفاده از کود و سم شیمیایی. دامگاه به راستی نمونه منحصربهفردی از مدیریت بومیست؛ چرا که در تمام دنیا به جز در فریدونکنار مازندران چنین روشی برای صید پرندگان یافت نمیشود؛ روشی که از خود پرنده برای صید همنوع خودش بهره می گیرند.
یک عدهشان را تعلیم میدهند تا عده دیگر را فریب دهند و به تله یا همان دامگاه بکشانند. تالابهای دستساز که دو منظورهاند و کاربریشان از فصلی به فصل دیگر تغییر میکند؛ در بهار و تابستان برای کاشت برنج و در پاییز و زمستان برای صید پرنده. این دو کاربری آنقدر به هم وابستهاند که نبود یکی از آنها به نابودی دیگری منجر میشود.
با اینکه برپایی دامگاه دو ماه پیش از آمدن پرندگان مهاجر کار پرزحمتی است، هنوز هستند کسانی که در شمال ایران به این شغل سنتی مشغولند؛ شغلی که چهره محیط طبیعی را دستکاری نمیکند و صید پرنده بر خلاف بسیاری از انواع دیگرش بر توسعه پایدار استوار است؛ همان توسعهای که استفاده انسان را از طبیعت نفی نمیکند و هدفش رساندن مواهب طبیعت به نسلهای آینده است. دامگاهها در عین حال بهشت پرندهنگران هم هستند، چرا که بر خلاف زیستگاه تابستانیشان که هر گونهای برای خود قلمرویی دارد در این تالابهای مصنوعی انواع پرندگان گردهم میآیند؛ مجموعه دامگاهها در تالاب بینالمللی فریدونکنار با نامهای «فریدونکنار»، «اِزباران»، «سُرخرود» شرقی و غربی است.
اردک در دام
دامگاهدار
اردک وحشی را گیر انداخته. برای آنکه اردک بیحرکت شود و فرار نکند، دو
بال اردک وحشی را در هم میکنند. وقتی بالهای اردک به هم گیر میکند، چنان
بیحرکت میشود که اگر نبضش را در دست بگیرند، حس میکنید انگار مرده است.
کار دست خِبره
این حصارهای
منظم تو در تو همه کار دست است. کاری سخت برای اهل فن و خِبرههای
دامگاهداری. حصارها را در تابستان جمعآوری میکنند و با دقتی
منحصربهفرد به هم میدوزند تا دامگاه شکل گیرد.
پرواز از ناکجا
اردک سرسبز
زیرک به سوی اردکهای وحشی پرتاب شده تا فریبشان دهد. دامگاه به خوبی
استتار شده و برای همین اردکهای وحشی نمیدانند که این اردک تعلیمدیده از
دست چه کسی و برای چه نیتی به پیشوازشان آمده است.
تالاب برنج و صید
دیواره
دامگاه در آن دورها به خوبی مشخص است. البته برای ما، نه برای پرندهها که
قرار است بعضیهایشان صید شوند. غازها که در پاییز و زمستان به این تالاب
میآیند، تمام باقی مانده سبز شده از شالی برنج فصل قبل را به همراه علفهای
هرز هرس میکنند. فقط آب صاف باقی میماند که به قول محلیها «آبتخت»
میشود.
راهی به سوی تله
نیازی به
هدایت نیست؛ رفقای اردکی خودشان راه را بلدند. در راه در سکوت به سوی
«سرکیمه» میروند تا نوبت به پروازشان برسد و یکی یکی به آسمان پرتاب شوند.
قرار اردکها با دامگاهدار آوردن اردکهای وحشی به «دوما چال» یا همان
تله دامگاه است.
تلهای برای غیرخودیها
اینجا
دوما چال یا همان تله است. حتی وقتی تور روی سر رفقای اردکی میافتد، باز
هم آرام منتظر میمانند تا دوست آدمیزادشان از راه برسد و آن را بردارد.
البته این سرنوشت اردکهای وحشی نیست. آنها سرنوشت خوبی ندارند.
مزد خیانت
پس از یک صید
موفقیتآمیز، به هر دو سوی ماجرا غذا میرسد؛ مشتی دانه برای اردکهای
دستآموز و چندتایی اردک وحشی برای انسان. قرار انجام یافته و اردکهای
تعلیمدیده مزدشان را میگیرند.
منبع: گروه مجلات همشهری