تهران امروز: نظافتچي خانه كه پس از سرقت طلاهاي صاحبخانه پير، وي را از پا درآورده و گريخته بود ديروز پس از مدتها بازداشت به قتل پيرزن اعتراف كرد.
اوايل اسفند ماه گذشته اهالي يك مجتمع آپارتماني در مجيديه شمالي طي تماسي با 110 پليس را از كشف جسد خونين يكي از همسايگان خود با خبر كردند.
در آپارتمان باز بودبا حضور ماموران كلانتري در محل دختر جواني كه خود را فرزند پيرزن مقتول معرفي ميكرد گفت: من و مادرم با يكديگر زندگي ميكنيم. من در يك شركت خصوصي مشغول كار هستم و هر روز راس ساعت 8 صبح از خانه خارج و حدود 5 بعد ازظهر به منزلم بر ميگردم.
امروز حدود ساعت 5 بعد ازظهر وقتي برگشتم هر چه زنگ را زدم مادرم در را باز نكرد. به همين خاطر زنگ همسايهها زدم و از آنها خواستم در آپارتمان را به رويم باز كنند.
پس از ورود به داخل آپارتمان و مشاهده در واحدمان كه باز بود ابتدا گمان بردم مادر به آپارتمان يكي از همسايهها رفته و به همين خاطر در را باز گذاشته است. اما تا پايم را به داخل گذاشتم متوجه به هم ريختگي اسباب و اثاثيه منزل شدم.
لحظاتي بعد هم صحنه فجيعي را ديدم و آن جسد غرق در خون مادر بود كه روي فرش افتاده و خون او هم كف اتاق خواب را قرمز كرده بود.بالاي سرش كه رفتم و تنفسش را چك كردم متوجه فوت شدن او شدم.
با انتقال جسد مقتول به پزشکی و اعلام نظریه پزشکی قانونی مشخص شد که وي بر اثر اصابت ضربات متعدد جسم برنده به ناحیه شکم، سینه و گردن به قتل رسیده است.
گم شدن انگشترهاي مادرمبا آغاز تحقيقات از محل جنايت بار ديگر دختر جوان پيش ماموران آمد و از سرقت طلاهاي مادرش خبر داد: با بررسي اسباب و اثاثيه خانه دريافتم سه انگشتر طلاي مادرم به همراه لپ تاپ من به سرقت رفته است.
در همين حال تيم بررسي صحنه جرم هم به افسر پرونده گزارش دادند كه قاتل يا قاتلين به احتمال فراوان از آشنايان مقتوله هستند چرا كه در خانه بدون هيچ تخريبي باز شده است.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود از اهالی مجتمع آپارتمانی محل کشف جسد اطلاع پیدا کردند که جوانی حدودا 30 ساله، در طول هفته چند بار برای انجام كارهاي شخصي مقتول به آن خانه مراجعه و منزل وي را تميز ميكند.
دختر مقتول در اين باره به کارآگاهان گفت: « از حدود یک هفته پیش و برای انجام امور خانه از قبیل خرید و نظافت، جواني به نام «اسماعیل. ع» را به عنوان خدمتکار منزل مادرم استخدام كرديم. هر روز پس از پايان كار مادرم با او تسویه میکرد و كارمزد وي را پرداخت ميكرد. اسماعيل توسط یکی از بستگانمان که در کار ساختمان سازی است به ما معرفی شده است و ما شناخت چندانی نسبت به وي نداشتیم اما با توجه به تاييد وي توسط آشنايمان به او اعتماد كرديم.»
کارآگاهان در ادامه با شناسایی معرف جوان خدمتکار به نام«علیرضا. گ» به تحقیقات از وي پرداختند كه او در اظهارات خود گفت: «چند سالي است که به عنوان پیمانکار ساختمانی مشغو ل به کار هستم و به واسطه شغلم با «اسماعیل. ع» آشنا شدم. از آنجايیکه وی از شهرستان به تهران آمده و مکانی برای استراحت نداشت او را به عنوان سرایدار و نگهبان ساختمانهای در حال ساخت، استخدام کردم و پس از گذشت مدتی نیز به وي اطمینان پیدا کردم.»
تصاوير انگشترهاي مادرم را ببينيدکارآگاهان اداره دهم با به دست آوردن اين اطلاعات با تهیه چهره فرضی اسماعیل و تحقیقات از اهالی مجتمع مسکونی اطمینان پیدا کردند که اسماعیل در ساعت 10:45 روز جنايت در آپارتمان رويت شده است.
آنها بلافاصله محل زندگی وي را در یک واحد مسکونی در حال ساخت مورد شناسایی قرار دادند اما پس از مراجعه به آنجا دريافتند اسماعيل از روز قتل ديگر به محل سكونت خود برنگشته است.
با توجه به ناپدید شدن ناگهانی اسماعیل، کارآگاهان شناسایی و دستگیری وی را در دستور کار خود قرار دادند.
در ادامه تحقیقات تخصصی، اطلاعاتی در اختیار قرار گرفت که نشان می داد مرد جوانی حدودا 30 ساله با مشخصات ظاهری اسماعیل در یکی از شرکت های ساختمان سازی، به عنوان سرایدار، مشغول به کار شده است ؛ بلافاصله با شناسایی این محل در منطقه اختیاریه، کارآگاهان پليس به این محل مراجعه و موفق به شناسایی و دستگیری مظنون شدند.
در بازرسی از محل زندگی اسماعیل در ساختمان نیمه کاره سه عدد انگشتر طلای زنانه کشف شد که اسماعیل در اظهارات اولیه خود مدعی شد که طلاها را خواهرش به او داده تا پس از به فروش رساندن آنها، پول طلاها را برای او در شهرستان بفرستد.
با انتقال متهم به اداره دهم و آغاز تحقیقات وی همچنان مدعی بیگناهی خود بود تا اینکه با حضور دختر مقتول در پلیس آگاهی، وی با شناسایی اسماعیل به عنوان خدمتکار منزل مادرش گفت: اطمینان دارم که این انگشترهای طلا متعلق به مادرم است و برای آنکه ادعای خود را ثابت کنم می توانم چندین عکس از مادرم را که این انگشترها را به دست دارد به شما نشان دهم.
از ترس آبرويم آدم كشتمبا توجه به شناسایی انگشترهای بهدست آمده متهم سرانجام روز 23 فروردين جاري لب به اعتراف گشوده و اين طور گفت: «نزدیک یک هفته بود که به عنوان خدمتکار در منزل مقتول مشغول به کار شده بودم ؛ قرار بود تا در طول هفته دو یا سه بار به خانه وي مراجعه کرده تا در صورت نیاز اقدام به انجام امور خانه وی از قبیل نظافت و یا خرید نمایم و هر روز نیز در پایان کار دستمزد همان روز را دریافت می کردم.»
روز قتل برای خانه تکانی پایان سال به خانه مقتول آمده بودم و مشغول نظافت اسباب و اثاثیه داخل خانه شدم که ناگهان چشمم به صندوقچهای افتاد که پس از باز کردن در آن مقدار زیادی طلا در آن مشاهده کردم. یک لحظه برق طلاها مرا کور کرد و به تصور اینکه با کم شدن چند انگشتر طلا، پیرزن متوجه موضوع نخواهد شد سه انگشتر را از داخل صندوقچه برداشتم. همان موقعي كه مشغول مخفی کردن سه انگشتر بودم پیرزن وارد اتاق شد و انگشترها را در دستانم مشاهده کرده و متوجه قصد و نیت من برای سرقت طلاها شد.
وي به سمت تلفن رفت و گفت موضوع را به عليرضا (معرف من) خبر ميدهد از ترس با خبر شدن معرفم يك مرتبه چاقويي را كه روي پيشخوان بود، برداشته و چندين ضربه به وي زدم. بعد هم به سرعت خانه را ترك كردم.