گفتوگوی «تابناک» با حسین مشتاق، سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی، رئیس بازرسی پدافند تبریز* نخستین سمت شما در جنگ چه بود؟ـ من در آغاز جنگ، فرمانده یکی از یگانهای موشکی تبریز بودم.
* در مدتی که این سمت را داشتید، چه اتفاقاتی رخ داد؟ـ از آنجایی که صدام میپنداشت، با حملات هوایی پیاپی به مناطق نظامی، به ویژه پایگاههای هوایی میتواند زودتر به مقصد برسد، به مدت یک ماه، همه روزه پایگاه هوایی تبریز را مورد حملات متعدد هوایی قرار داد و این امر، موجب شد که شمار بسیاری از هواپیماهای مهاجم، مورد اصابت یگانهای موشکی و توپخانه ضدهوایی ما قرار بگیرد تا جایی که نمایشگاهی از لاشه هواپیماهای عراقی ـ که غالبا از نوع «میگ» و «سوخو» بودند ـ در زمین فوتبال پایگاه دایر شده بود؛ البته خلبانانی که موفق به خروج از هواپیمایشان شده بودند، اسیر و تحویل مقامات مسئول و چتر نجات و صندلی آنها در موزه تبریز به نمایش گذاشته شد که هنوز نیز هست.
* مشکلات و نارساییها در آغاز جنگ چه بود؟ـ در ابتدای جنگ، مشکلی دیده نمیشد، زیرا تصور نمیشد که جنگ طولانی و فرسایشی شود. برای واحدهای پدافندی با توجه به حملات هوایی متعدد و شکار آنها توسط ما، شور و نشاط وصفناشدنی در بین پرسنل دیده میشد که تقریبا هیچکس به منزلش نمیرفت و همه میکوشیدند، سهمی در سقوط هواپیماهای دشمن داشته باشند.
* سمت بعدی شما چه بود؟ـ من به عنوان افسر عملیات موشک و سپس رئیس عملیات در پست فرماندهی مشغول به کار شدم.
* در این دوره چه اتفاقاتی رخ داد؟ـ در این مدت، حملات هوایی فروکش کرده بود و به شدت گذشته نبود، نخست اینکه هواپیماهای دشمن به شدت کم شده بودند و دوم آنکه شکست صدام در جنگ هوایی، باعث شد که حملات دشمن با برنامهریزی بیشتر و بدون هیجان و احساسات همراه شود و همین امر، باعث میشد که انتظار ساقط کردن هواپیماهای دشمن، طولانی و گاه باعث غافلگیری واحدهای پدافندی شود؛ در برخی مناطق صنعتی همچون پالایشگاهها و نیروگاهها، ضرباتی را متحمل شدیم و لزوم تقویت واحدهای پدافندی در مناطق نامبرده، احساس شد و اهداف صدام تغییر کرد و در کل حمله به پایگاه به ندرت صورت میگرفت و بیشتر، مناطق صنعتی هدف بود.
* آیا در خط مقدم حضور داشتهاید؛ چه مدت؟ـ بله، من در جزایر مجنون و قرارگاههای گوناگون در خط مقدم بودهام و در جنگ، با توجه به نوع مسئولیتی که داشتم، از چند روز تا چند ماه متناوب حضور داشتم.
* آیا در این مدت، شاهد شهادت پرسنل خود بودهاید؟ چند نمونه ذکر کنید.ـ برای واحدهای پدافند تا عمق خاک کشورمان (به اندازه برد هواپیماهای دشمن) جبهه به شمار میرفت. متأسفانه، شاهد شهادت عزیزانی در جنگ بودهام؛ در جزیره مجنون، افسر جوانی به نام ستوان مردانه در حمله هوایی دشمن به شدت مجروح و در همان محل، روی زانوی من شهید شد که هماکنون یک سایت موشکی در تبریز به نام او نامگذاری شده است.
مورد دیگر، در جزیره مجنون شمالی (هور العظیم) به نام «پد خندق» بود که مورد حمله هوایی قرار گرفتیم و سه نفر شهید شدند؛ یکی از آنها سربازی بود به نام «دودهچرانی» که در این حمله، یک دست وی قطع شد و موفق نشدیم دست را پیدا کنیم.
مورد دیگر، حمله در تلمبهخانه گناوه بود که سه نفر از پرسنل به نامهای استوار طجری، استوار صادقی و سرباز کشاورز شهید شدند.
* در درگیری با هواپیماهای عراقی شاهد چه حوادثی بودهاید؟ ـ به یاد دارم در منطقه نفتی امام حسن، واقع در بندر دیلم، یک فروند هواپیمای میراژ F1 مورد اصابت قرار گرفت که خلبان موفق شد زنده از هواپیما بیرون بپرد. او ستوانی بود به نام «حصون احمد محمد»، خلبان مصری بود که برای عراق پرواز میکرد. این هواپیما موفق شده بود پیش از اصابت، یک فروند تک ایرانی را مورد اصابت قرار دهد که ناخدای تک، شخصی آلمانیتبار مسلمانشده به نام ناخدا «حامد» بود که متأسفانه در این حمله به شهادت رسید.
* از خاطرات جنگ بگویید.ـ آنچه گفته شد، بخشی از خاطرات جنگ است، اما مورد خاصی در جبهه رخ داد که من را بسیار آزرده خاطر کرد و هرگز از ذهنم پاک نمیشود؛ سرگرد بودم و در نزدیکی خرمشهر منتظر تا تعدادی از مسئولان که قرار بود به رزمندهها سر بزنند بیایند. رزمندهای پانزده یا شانزده ساله آمد و از من پرسید: ایستگاه صلواتی کجاست؟ از او پرسیدم: چه کار داری؟ گفت: گرسنهام، میخواهم چیزی بخورم. به او تعارف کردم که با من به سایت بیاید و غذا بخورد، ولی او نپذیرفت و میخواست حتما به ایستگاه صلواتی برود. به او پشت کردم تا با اشاره دست، محل نزدیکترین ایستگاه را نشان بدهم. او در سمت چپ من و ایستگاه صلواتی در سمت راست من بود و ناچار موقع دادن نشانی، او را نمیدیدم و تنها با اشاره دست و صحبت مشغول دادن نشانی بودم و توپخانه و خمپارههای دشمن در حال آتش بودند؛ وقتی برگشتم، دیدم نقش بر زمین در حال دست و پا زدن است. ترکش خمپاره به گردن او اصابت کرده بود و من هیچ کمکی نمیتوانستم به او بکنم و او شهید شد.
* به نظر شما در جنگ پیروز شدیم یا شکست خوردیم؟ـ اگر نام این مبارزه را دفاع بگذاریم، آنوقت معنی پیدا میکند. تصور کنید در رختخواب خوابیدهاید، نیمهشب دزدانی به حریم شما تجاوز میکنند و شما به هر حال از حریم خودتان دفاع خواهید کرد؛ هرچند این دفاع به قیمت جانتان تمام شود. اگر مسأله را اینگونه نگاه کنیم، اینکه نگذاشتیم دزد به هدف نهایی خود برسد و خانهمان را تصرف کند و یا اموالمان را ببرد، پس پیروزیم.
* از حضور نیروهای مردمی در جنگ چه خاطراتی دارید؟ـ اکثریت جامعه در جنگ، حامی نیروهای نظامی بودند، به ویژه در آغاز جنگ من میدیدم که مردم عادی با دیدن هواپیماهای عراقی توسط ما در مقابل پایگاه تجمع میکردند و میخواستند به شکلی کمک کنند. حتی مواردی را دیدم که ماشین شخصی خودشان را نیز هدیه دادند تا مورد استفاده نظامی قرار گیرد. حتی با توجه به تخلیه خانههای سازمانی، منازلشان را در اختیار خانواده پرسنل قرار دادند. در این بین شهید محراب آیتالله مدنی به همراه تعدادی از اهالی تبریز، مرتب در پست فرماندهی و مواضع پدافند حاضر میشدند و کمکهای فراوانی از لحاظ پشتیبانی نیروها میرساندند.
* از علاقهمند شدنتان به امام (ره) بگویید؟ـ امام از نظر اشخاص مختلف در ابعاد گوناگون به صورت تخصصی مورد احترام است که از جنبههای سیاسی، مذهبی و ... موضوع را به اهل خبره میسپارم؛ اما به عنوان یک نظامی، ایشان را فرماندهای مقتدر، نافذ، قاطع، اثرگذار و جمعا فرماندهی کامل میدانم که بسیار مورد احترام و تکریم من است و باعث دلگرمی من در دفاع مقدس بودند.
* شرایط خاص زندگی در پشت جبهه، تنگناها و سختیها چه بود؟ـ من در جنگ در پشت جبهه زندگی نکردهام تا سختی و تنگناهای آن را درک کنم؛ حتی در مدتی که نزدیک خانوادهام (مأموریت نبودم)، یا در محل خدمتم و یا در حال طراحی، استقرار، سرکشی و اینگونه امور بودم. اگر هم در منزل بودم، مشغول صحبت تلفنهای کاری بودم؛ بنابراین، سختیها را همسرم با سه فرزند قد و نیمقد در تنهایی و غربت و ترس و دلهره و هراس میداند؛ رسیدگی به امور فرزندانم، اعم از تهیه و تدارک نیازهای آنان در منزل و رسیدگی به درس و تحصیل و ... و نگرانی اینکه آیا این بار از مأموریت برمیگردم یا خیر.
* وضعیت پدافند کشور در آغاز جنگ از نظر میزان آمادگی دفاع از مراکز نظامی، چگونه بود؟ ـ شاید تنها نیرویی که در رویارویی با دشمن، غافلگیر نشد، پدافند هوایی بود، چراکه مدتها پیش از حمله هواپیماهای عراقی، در آمادهباش کامل بودیم و جنگافزارها پیرامون مناطق نظامی (پایگاههای نظامی و رادارهای کشور) مستقر و پرسنل در حالت انتظار بودند و از همان روز اول حمله، تعدادی هواپیما را ساقط کردند.