پیرترین رفتگر شهر 76 سال دارد. از یازده سالگی کار کرده و ماهی 200 هزار تومان حقوق میگیرد. در منطقه 5 تهران زندگی میکند و هر شب تا صبح محدوده میدان شهر زیبا و خیابانهای اطرافش را جارو میکشد...
به گزارش خبرنگار مهر، پیرترین رفتگر پایتخت 76 سال دارد. از یازده سالگی کار کرده و در حال حاضر ماهی 200 هزار تومان حقوق میگیرد. در منطقه 5 تهران زندگی میکند و هر شب تا صبح محدوده میدان شهر زیبا و خیابانهای اطرافش را جارو میکشد.
او شبها کار میکند و روزها در مدرسه میخوابد. بسیار تمیز است و همه آدمها را دوست دارد.
رفتگر پیر شهر ما 6 فرزند دارد که در سنندج زندگی میکنند. آخرین فرزندش دانشجوی رشته کامپیوتر است. آرزو دارد روزی بازنشسته شود. بی توقع است، زندگی را با همه سختی هایش میپذیرد و دنبال یک لقمه نان حلال است...
... پیدا کردن رفتگری که نه خانه دارد و نه شماره تلفن آن هم ساعت یک شب کار سختی است. قرار بود مسئول شیفت پیمانکاری ترتیب این ملاقات را بدهد اما با جواب سر بالا و زنگهای بی پاسخ مواجه شدم. ناچار خودم دست به کار میشوم...
نیمه شب است. سو سوی چراغهای ریز و درشت و چرخ ماشینهایی که هرازگاه بر پوست تیره شهر دست میکشند. شهر دور از هیاهو و دغدغه روز در سکوت فرو رفته. عجب خواب عمیقی دارد تهران!
پیرمرد میآید؛ با قامتی خمیده، مثل هر شب. میآید تا غبار از چهره شهر بگیرد و او را برای روزی دیگر آماده کند... کیسه زباله بزرگی به دست کرده و دارد راه آب را باز میکند. همگام با او سر صحبت را باز میکنم. انگار از خدا خواسته بود کسی پیدا شود برایش حرف بزند...
...می گوید کارش را دوست ندارد، نگاهم به دستان چروکیده اش میافتد. سخت است آدم یک عمر کاری را انجام دهد که هیچ علاقهای به آن ندارد. راستی چرا پیرترین رفتگر شهرمان کارش را دوست ندارد؟- رفتگری کار سختی است. جارو سبک است، وزنی ندارد شاید در این سن سخت تر شده. خالی کردن جویها کار سختی است. زانوانم بی طاقت شده. قدم هایم دیگر به طول و عرض خیابان نمیرسد.
*چند سال است کار میکنی؟- از وقتی دست چپ و راستم را شناختم اما 17 سال است رفتگری میکنم.از حقوق روزی هزار تومان شروع کردم تا الان که ماهی 200 هزار تومان میگیرم.
* با این مبلغ ناچیز چطور سروته زندگی را به هم میرسانی؟ زن و بچه ات چی؟خرج آنها ،خودت؟!!- خدا بزرگ است. زندگی شوخی بر نمیدارد.آدم وقتی در قبال زن و بچه وظیفه دارد باید کار کند. نون حلال برکت دارد، تمام نمیشود.
* بچه هایت کار میکنند؟- درس میخوانند. اگر کار میکردند که من الان اینجا نبودم.
*از مردم چه انتظاری داری؟- با انسانیت با هم رفتار کنند. به داد هم برسند. از کنار هم بی تفاوت رد نشوند. توی خیابان هم آشغال نریزند.
* بزرگترین آرزویت؟- بازنشسته شوم.
* بیمه هستی؟- دوازده سال است دفترچه بیمه دارم اما میگویند هنوز ده سال نشده که بازنشسته شوی.
*عیدی گرفتی؟- 300 هزار تومن.
* یارانه میگیری؟- بله. همه را میدهم به همسرم.* آدم تمیزی هستی؟- به پاکیزه کردن همه چیز عادت کردم. ناراحت میشوم کسی زباله روی زمین بریزد. اگر آشغال روی زمین ببینم حتی اگر سر شیفت هم نباشم، آن را بر میدارم.
*زباله هایت را کی میگذاری بیرون؟ـ بدم میآید زباله بماند تلنبار شود.
* نظرت در مورد ماشینهای مکانیزه حمل زباله؟- وقتی برای اولین بار دیدم، ناراحت شدم.دلشوره داشتم بیکار شوم.
* حرف آخر:- خدا بزرگ است.
............................
منبع: خبرگزاری مهر
گفتوگو از افسانه مهربانیان