"مركز علوم و امور بينالمللي بلفر " در مقالهاي به تحليل انقلابهاي منطقه پرداخته است و پيشنهادهايي را براي افزايش نقش ايران در بهار انقلابهاي عربي ارائه كرده است.
به گزارش خبرنگار ديپلماسي عمومي و جنگ نرم خبرگزاري فارس، "مركز علوم و امور بينالمللي بلفر " در مقالهاي به قلم دكتر كيهان برزگر، استاد دانشگاه علوم و تحقيقات و معاون امور بينالملل مركز مطالعات خاورميانه به بررسي رهيافت ايران در قبال بحرانهاي اخير و قيامهاي مردمي در خاورميانه پرداخت و پيشنهادهاي خود را براي ارتقاي هرچه بيشتر ديپلماسي ايران در اين حوزه ارائه كرده است.
* تحولات منطقهاي بر منافع ملي ايران تأثيرگذار استدكتر برزگر در ابتداي مقاله خود با تقسيم رهيافت سياست خارجي ايران به دو محرك "منافع ملي" و "ارزشها " مينويسد: اهميت وقايع اخير در حوزه حفظ منافع ايران، به تأثيرات ناشي از اين تغييرات وابسته است كه اين تأثيرات شامل تغيير دولتهاي كنوني بر روابط دو جانبه با ايران و ثبات منطقهاي؛ مسائل مرتبط با موازنه منطقهاي قدرت؛ و نقش بازيگران منطقهاي و فرا منطقهاي مي شود. اين تحولات در حوزه حفظ ارزشهاي ايران نيز با توجه به آرمانهاي انقلاب اسلامي داراي اهميت هستند؛ آرمانهايي كه الهامبخش حمايت از جنبشهاي مردمي بودند، دخالتهاي داخلي و منطقهاي قدرتهاي خارجي را به چالش ميكشيدند و به "وحدت اسلامي " رنگ واقعيت ميبخشيدند.
منافع و ارزشهاي ايران اهميت زيادي در نوع واكنش اين كشور به قيامهاي مردمي كه با عنوان "بهار عرب" شناخته ميشوند، دارد و در مواجهه با اين چالشهاي منطقهاي در پي ايجاد توازني بين اين دو محرك كه به سياست خارجي اين كشور شكل ميبخشد، است.
* اولويت ايران در برخورد با تحولات مصر، ليبي، تونس و ليبي، حفظ منافع ملي استبه اعتقاد دكتر برزگر، با توجه به تقسيمبندي فوق ميتوان بهار عربي را از سه ديدگاه مورد بررسي قرار داد:
اول، اولويت ايران در برخورد با تحولات مصر، ليبي، تونس و ليبي حفظ منافع ملي است. مصر از اهميت بيشتري براي ايران برخوردار است: مصر از نظر جغرافيايي كشوري بسيار مهم است،
جمعيتي زياد، همچنين تاريخ و فرهنگي كهن دارد و از هويتي كهن به عنوان يك دولتملت برخوردار است. اين كشور همچنين از جامعهاي پويا برخوردار است كه آن را تبديل به بازيگري مهم در عرصه جهان عرب و اسلام كرده است.
* برقراري يك رابطه متعادل و نزديك با ايران، هم از منظر منطقهاي و هم بينالمللي اهميت زيادي براي دولت جديدمصر داردايران سعي دارد با حكومت آتي مصر چه سكولار و مليگرا يا اسلامي و ايدئولوژيك، روابط نزديكي برقرار كند. مصر خط مشي حسني مبارك، رئيسجمهور سابق اين كشور را براي رهبري يك ائتلاف ضدايراني در جهان عرب كنار گذاشته و ايران نيز مايل است بر همين تغيير سرمايهگذاري كند. تقويت رابطه دوجانبه بين دو كشور بسته به نوع نگاه دولت مصر به نقش منطقهاي ايران است.
برقراري يك رابطه متعادل و نزديك با ايران، هم از منظر منطقهاي و هم بينالمللي اهميت زيادي براي دولت جديد مصر دارد. ايران يكي از ملتهاي غيرعرب قدرتمند خاورميانه و مهمترين بازيگر در منطقه خليج فارس - قطب تجارت جهاني و مبادلات مالي - است. ارتقاء روابط دوجانبه ميتواند باعث تقويت موضع مصر در برابر اسرائيل شود، بالاخص در حوزه فرآيند صلح اعراب-اسرائيل و خلعسلاح هستهاي در خاورميانه.
برخلاف ديدگاه رايج در غرب، افزايش نقش الگوهاي اسلامي و اخوان المسلمين در مصر كه يك مدل ايدئولوژيكي متفاوتي از اسلام سياسي را عرضه ميكنند، لزوما به معناي افزايش روابط بين ايران و مصر نخواهد شد. اولويتهاي ايران، همانگونه كه توسط علي اكبر صالحي، وزير امور خارجه ايران، اعلام شده بر تقويت احترام متقابل و حفظ منافع ملي ايران استوار است.
* ناپديد شدن امام موسي صدر، روابط ايران و ليبي را تيره كرددكتر برزگر در ادامه بررسي رويكرد سياست خارجي ايران در قبال قيامهاي مردمي منطقه به مسأله ليبي ميپردازد: ديدگاه ايران در مورد ليبي متفاوت است. اين دو كشور در گذشته روابط محتاطانه و واقعگرايانهاي با يكديگر برقرار كرده بودند. رژيم قذافي در جنگ ايران و عراق از ايران پشتيباني كرده بود. اما مسأله امام موسي صدر، رهبر شيعه برجسته، كه حين ديدار از ليبي در سال 1978 ناپديد شد، تأثيري منفي بر روابط ايران و ليبي گذاشت. در مجموع، خط مشي ايران بر حمايت از قيام مردمي ليبي استوار بوده است.
* ايران مداخله نظامي غرب را عامل بي ثباتي در منطقه مي داندبا اين حال، يكي از چالشهاي پيش روي ايران در اين حوزه، دخالت سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) و ديگر نيروهاي غربي در مسائل اين كشور است. رهبران ايران احساس ميكنند كه سياست غرب در اتصال امنيت منطقه به امنيت جهاني و بدين ترتيب توجيه هر نوع حمله پيشگيرانه به منظور حفاظت از ارزشهاي دموكراتيك غربي به مانند پرورش دموكراسي و يا جنگ عليه تروريسم به تفسيري گسترده در جهت استفاده از زور در منطقه منجر خواهد شد. اين امر به نوبه خود، باعث حضور بيشتر نيروهاي نظامي در منطقه خواهد شد كه ميتواند منبعي براي افراطيگرايي و بيثباتي باشد؛ همانگونه كه در مورد عراق و افغانستان شاهد اين پديده هستيم.
* سياستهاي ايران در حوزه سوريه و اردن نيز بر حفظ منافع ملي و استراتژيك در روابط دو جانبه با اين دو كشور استوار استدر ادامه مقاله رويكرد دوم سياست خارجي ايران در قبال بهار عربي مورد بررسي قرار ميگيرد: سياستهاي ايران در حوزه سوريه و اردن نيز بر حفظ منافع ملي و استراتژيك در روابط دوجانبه با اين دو كشور استوار است. سوريه و اردن هر دو داراي نقشهايي در معادلات امنيتي-سياسي منطقه، بالاخص حوزه حزبالله، حماس و فرايند صلح اعراب-اسرائيل، هستند.
سوريه نقش مهمي در اتصال استراتژيك ايران به كشورهاي حوزه شرقي درياي مديترانه ايفاء ميكند. بنابراين موضع ايران در قبال سوريه، نسبت به ساير تحولات جهان عرب، كاملا متمايز است. ايران به منظور تداوم ائتلاف ايراني-سوري، واكنشي احتياطآميز به تحولات اين كشور داشته و بر نقش قدرتهاي خارجي يعني آمريكا، اسرائيل و عربستان كه از ناآراميها حمايت ميكنند، تأكيد كرده است. ايران از درخواستهاي سياسي تا حدي پشتيباني ميكند كه باعث تضعيف امنيت ملي سوريه و يا قدرت اين كشور در منازعه با اسرائيل نشوند.
* مخالفان ديدار شاه اردن از ايران بر اين باور هستند كه اين ديدار باعث ميشود وجهه ايران در جهان اسلام آسيب ببيندبرزگر در ادامه مقاله خود به مسأله اردن و ديدگاه ايران به مسائل اين كشور از منظر منافع ملي ميپردازد: در مورد اردن نيز، با توجه به نقش مهم اين كشور در معادلات منطقهاي و عرصه سياسي جهان عرب، ايران با احتياط به تحولات آن واكنش نشان داده و روابط خود با اين كشور را بر اساس ارتقاء روابط فيمابين اولويتبندي كرده است. براي مثال، محمود احمدينژاد عليرغم مخالفتهاي شديد داخلي و درخواستها براي لغو دعوت از ملك عبدالله براي ديدار از ايران، اعلام كرد كه اين ديدار هنوز در برنامههاي دولت قرار دارد. مخالفين ديدار شاه اردن از ايران بر اين باور هستند كه اين ديدار باعث ميشود وجهه ايران در جهان اسلام آسيب ببيند.
* خط مشي ايران نسبت به تحولات بحرين و عربستان سعودي، در راستاي حفظ منافع ملي و ارزشهاي اين كشور قرار داردنويسنده مقاله حاضر معتقد است كه ديد ايران نسبت به سركوب شيعيان بحرين و عربستان تركيبي از حفظ منافع ملي و ارزشها است: سوم، خطمشي ايران نسبت به تحولات بحرين و عربستان سعودي، در راستاي حفظ منافع ملي و ارزشهاي اين كشور قرار دارد. اين امر بالاخص در مورد بحرين واضحتر است. اين كشور از نظر استراتژيك در اولين حلقه منافع امنيتي و سياسي ايران در منطقه مهم خليج فارس قرار دارد. مداخله نظامي عربستان در بحرين، كه با حمايت آمريكا صورت گرفته، در راستاي تفوق و كنترل بر الگوهاي سياسي-امنيتي اين كشور و در نتيجه كل منطقه خليج فارس انجام گرفته است. برخي تحليلگران غربي معتقدند كه دليل اصلي خط مشي كنوني دولت اوباما در منطقه، محدود ساختن ايران است.
* مداخله نظامي عربستان در بحرين با هدف برتري و كنترل بر الگوهاي سياسي-امنيتي منطقه خليج فارس انجام گرفته استبرزگر در ادامه با اشاره به استراتژي محدودسازي اوباما ميافزايد: بنابراين، اگر اين خط مشي با موفقيت پياده گردد ميتواند موازنه قدرت را نه تنها در خليج فارس بلكه در كل منطقه خاورميانه به ضرر منافع ايران تغيير دهد. مداخله سعوديها، به قدرتهاي منطقهاي ديگر بهانه لازم را ميدهد تا امنيت منطقهاي و جهاني (امنيت بينالمللي انرژي) را به يكديگر مرتبط ساخته و در نتيجه حضور [نظامي] خود را ادامه دهند. اما مداخلات عربستان همچنين باعث نظامي شدن و بيثباتي منطقه ميشود كه بر خلاف منافع ملي ايران است.
بحرين از ديدگاه ارزشمحور ايران نيز داراي اهميت است. اكثريت جمعيت بحرين شيعه هستند. ايران نيز كشوري با اكثريت شيعه است. بنابراين، طبيعتا اين كشور به مانند هر كشور ديگري نسبت بدين ميراث مشترك مذهبي و فرهنگي، حساس است. حتي در دوران محمد رضا شاه پهلوي در دهه 1970، كه هيچگونه جانبداري و ارجحيتي براي خواسته شيعيان لبنان و عراق وجود نداشت، حس همدردي با شيعان بحرين در ايران رواج داشت.
* از زمان شروع بحرانها در بحرين، گروههاي مختلف و تمام مردم در ايران، حس همدردي و اتحاد خود را با مردم بحرين اعلام كرده انداين استاد دانشگاه در ادامه مقاله خود واكنشها به قضاياي بحرين را نه تنها رويكرد رسمي دولت ايران بلكه خواسته اقشار مختلف و گروههاي ايراني دانسته است: از زمان شروع بحرانها در بحرين، گروههاي مختلف در ايران، به مانند طلبهها و روحانيون، بازاريها، دانشگاهيان، روشنفكران و دانشجويان، فيلمسازان، نويسندگان و مردم عادي حس همدردي و اتحاد خود را با مردم بحرين اعلام كرده و با خشم زياد سركوب وحشيانه شهروندان بحريني را محكوم كردهاند. در اين جريان، شديدترين موضع توسط مجلس ايران اتخاذ گرديد. رئيس مجلس ايران طي بيانيهاي اعلام نمود كه مداخلات خارجي در بحرين به مانند "بازي با آتش " است. اين امر نشان ميدهد كه مسأله بحرين از چه حساسيت فراواني در عرصه عمومي ايران برخوردار است.
* با چراغ سبز آمريكا و اعزام نيروهاي سعودي به بحرين، آمريكا و عربستان مرتكب اشتباهي استراتژيك و جدي شدنددكتر برزگر لشگركشي عربستان به بحرين را عامل ايجاد اختلاف بين گروههاي سني و شيعه دانسته و ميافزايد: با چراغ سبز آمريكا و اعزام نيروهاي سعودي به بحرين، آمريكا و عربستان مرتكب اشتباهي استراتژيك و جدي شدند. اعتراضات در بحرين ناشي از خواستههاي اجتماعي-سياسي، تبعيض و نااميدي بود اما هم اينك در حال تبديل شدن به يك مسأله فرقهاي بين شيعه و سني است. نتيجه اين امر بر اثر واكنش شيعيان جهان در ايران، لبنان، عراق و ديگر جاها تشديد ميگردد. در نتيجه اختلافات فرقهاي كه جزو خطرناكترين منازعات خاورميانه و منبع اصلي بيثباتي براي امنيت منطقهاي و بينالمللي هستند، برانگيخته ميشوند.
* ايران به دنبال تشكيل حكومت شيعي در بحرين نيست و خواستههاي شيعيان سعودي را نيز در چهارچوب حكومت سعودي مورد توجه قرار ميدهد.در ادامه بررسي رويكرد سياست خارجي با محوريت ارزشها و منافع ملي ميخوانيم: خط مشي ايران در قبال جمعيت شيعه ساكن در استان شرقي عربستان سعودي نيز بر اساس حمايت از درخواستها كلي شيعيان شكل گرفته است. اين كشور در همين حين سعي دارد كه بر اساس حفظ منافع متقابل دو دولت روابط خود با دولت عربستان را بهبود بخشد. اتخاذ اين خط مشي از جانب ايران از سه جهت توجيه ميشود.
اول، ايران از مناقشه بين شيعه و سني در منطقه اجتناب ميكند و طرفدار وحدت اسلامي است. دوم، احمدينژاد در صدد برقراري روابط خوب با همسايگان عرب ايران است. حتي قبل از آغاز بحرانها در منطقه، فرستاده ويژه وي از يمن، مصر و اردن ديدار كرد تا روابط دوجانبه ايران با اين سه كشور را تقويت نمايد. سوم، ايران بسيار مواظب است تا حمايت ارزشمحور از قيامهاي مردمي جهان عرب بهانهاي براي اين دولتهاي عرب فراهم نكند تا خواستههاي جمعيت شيعه خود را به مسأله "تغيير رژيم " از طريق حمايتهاي خارجي متصل نمايند. ايران بدنبال اين نيست كه يك حكومت شيعي در بحرين تأسيس شود و همچنين خواستههاي شيعيان عربستان سعودي را نيز در چهارچوب حكومت سعودي مورد توجه قرار ميدهد.
* ايران هيچ گونه لشگركشي در منطقه خليج فارس به راه نخواهد انداختبرزگر در بخش دوم مقاله خود پيشنهادهاي خود را براي پيگيري يك ديپلماسي فعال از جانب دستگاه خارجي ايران ارائه ميكند: بنابراين، با توجه به عوامل مشخص و سطح اهميت دولتهاي عرب در روابط دوجانبه و خط مشي منطقهاي ايران، اين كشور بايد با هر كدام از اين دولتهاي عرب روابط ويژهاي برقرار نمايد. در حوزه مصر و با توجه به اهميت اين كشور در سطح منطقه، خط مشي ايران بايد در جهت منافع دوجانبه و بهبود روابط متمركز باشد. اين امر هماكنون در جريان است.
در حوزه سوريه، ايران بايد از يك رهيافت واقعگرايانه بر اساس حفظ منافع استراتژيك در منطقه رفتار نموده و موضع خود را با واقعيتهاي كنوني جامعه تطبيق دهد. چنين به نظر ميرسد كه ائتلاف كنوني بين دو كشور، حتي با بروز برخي تغييرات در سوريه، به صورت سالم و دستنخورده باقي مانده است. اين امر بيشتر به دليل رابطه ويژه ايران-سوريه-حزبالله در مواجهه با تهديد مشتركي به نام اسرائيل است. دست آخر اينكه، خط مشي ايران در قبال رويدادهاي بحرين و عربستان بايد به طور همزمان تعادلي ميان منافع و ارزشها ايجاد نمايد يعني از خواستههاي مردم حمايت نمايد بدون اينكه به روابط دوجانبه با رژيمهاي بحريني و سعودي آسيب برساند.
ايران هيچگونه لشگركشي در منطقه خليج فارس به راه نخواهد انداخت زيرا اين خط مشي استراتژي خصومتورزانه اسرائيل و آمريكا، كه ايران را به مثابه منبع بيثباتي در منطقه معرفي ميكند، تقويت خواهد كرد. اگر برنامه هستهاي ايران را نيز در نظر بگيريم، اتخاذ چنين خط مشي ميتواند پرمخاطرهتر نيز باشد. بسيار غيرمحتمل است كه ايران نيز همان اشتباه عربستان را در مورد بحرين مرتكب شود. زيرا اين امر اختلافات سياسي-امنيتي را در منطقه افزايش داده و بهانه خوبي براي نيروهاي خارجي فراهم خواهد آورد تا تداوم حضور خود در خليج فارس را توجيه كنند.
* ايران بايد با پيگيري ديپلماسي فعال خود، فرصت را غنيمت شمرده و نقشي سازنده در حل و فصل بحرانهاي منطقه داشته باشدبرزگر در ادامه ارائه پيشنهاد به منظور بهبود ديپلماسي ايران در قبال رويدادهاي اخير منطقه و بويژه بحرين مينويسد: در همين حين، ايران بايد از طريق پيگيري ديپلماسي فعال، فرصت را غنيمت شمرده و نقشي سازنده در حل و فصل بحرانهاي منطقه بر عهده گيرد. يكي از خط مشيهاي پيشنهادي، برگزاري يك كنفرانس بينالمللي در تهران است. كنفرانسي كه در آن همه بازيگران منطقهاي و بينالمللي نظير تركيه، آمريكا، اتحاديه اروپا، عربستان سعودي، عراق، قطر و ديگر كشورها حضور يافته و بدنبال راهحلي فوري براي بحران بحرين باشند. ايران ميتواند با شركت در كنفرانسهاي منطقهاي، از نقش و نفوذ منطقهاي خود براي يافتن راهحلي مناسب به منظور توقف بحران بين فرقههاي مختلف در جوامع چند تكه اين كشورهاي عرب و دولتهاي منطقه استفاده كند.
اگرچه تحولات ناشي از "بهار عربي " نقش منطقهاي ايران را افزايش داده است، با اين حال به صورت بالقوه ميتوانند نگرانيهاي رايج در مورد انگيزههاي ايران از درگيري در عرصه سياسي جهان عرب را برانگيزند. در پيادهسازي يك ديپلماسي فعال بايد از هر گونه اقدامي كه نشان دهنده دخالت ايران در امور داخلي اين كشورها باشد اجتناب كرد زيرا اين امر ميتواند هم بر روابط دوجانبه تأثير گذارد و هم احساسات مليگرايانه اين جوامع عرب را برانگيزد.