خراسان: او مي خواست همسرش را طلاق بدهد و پدرم وقتي متوجه اختلافات خانوادگي پسرعمه ام شد براي حل مشکل آن ها آستين بالا زد. او پسرعمه ام را به خانه دعوت کرد و به او توصيه کرد که نبايد اجازه بدهيد اطرافيان با دخالت هاي بي جا زندگي تان را خراب کنند.
پدرم حتي با خانواده عروس عمه ام نيز وارد مذاکره شد اما مرغ لج بازي هاي اين عروس و داماد مغرور يک پا بيشتر نداشت و آن ها همديگر را به خيانت و دروغگويي متهم مي کردند.
پدرم که خيلي دوست داشت اين مسئله را به نوعي حل کند، تحقيقاتش را ادامه داد اما او با تعصبي که داشت نسبت به عروس عمه ام بدبين شد. او به پسرعمه ام تاکيد مي کرد که نسبت به همسرش سخت گيري بيشتري داشته باشد و کمي هم خشونت به خرج دهد.
متاسفانه با اين راهنمايي غلط از سوي پدرم، بهروز از همسرش فاصله بيشتري گرفت و در عوض به من ابراز علاقه و توجه کرد.
دختر جوان در دايره اجتماعي کلانتري نواب مشهد افزود: بهروز با زباني چرب و نرم گفت قصد دارد همسر خائن خود را طلاق بدهد و مي خواهد با من ازدواج کند. او در مدت کوتاهي با خريد هديه و کادوهاي گران قيمت مرا خام کرد و متاسفانه فريب حرف هاي چرت و پرتش را خوردم.
بهروز بالاخره با وساطت ريش سفيدهاي فاميل تصميم به ادامه زندگي با همسرش گرفت و اين در حالي بود که همه متوجه شدند عروس عمه ام ايرادي ندارد و اين آدم دروغگو با زني رابطه مخفيانه داشته است.
پسرعمه ام جلوي همه از همسرش عذرخواهي کرد و به خانه خودش برگشت. البته او در حضور اقوام گفت که تحت تاثير حرف هاي تحريک آميز پدرم از همسرش دور شده است.در اين شرايط جر و بحث مفصلي بين پدرم و بهروز و خانواده اش به وجود آمد و آن ها با هم قهر کردند. دختر جوان افزود: متاسفانه بهروز دست بردار نيست و مدام برايم ايجاد مزاحمت مي کند. او با تهديد مي گويد اگر به خواسته هاي شيطاني اش تن ندهم آبروي مرا خواهد برد. من در وضعيت بسيار اسف باري قرار دارم و از نظر روحي دچار آسيب جدي شده ام.
کاش پدرم وقتي که تصميم گرفت اختلاف خانوادگي خواهرزاده اش را حل کند او را به يک مشاور خانواده معرفي مي کرد تا اين مشکل به وجود نمي آمد و اي کاش من به اين راحتي فريب نخورده بودم!