تهران امروز: دستور باز نكردن دعاي سلامتي زن فالگير به مراجعين بيمار خود ترفندي بود كه اين زن براي رو نشدن دست خود به كار ميبرد.
از مدتي پيش عدهاي از اهالي روستاهاي شهرستان كليبر آذربايجان شرقي با مراجعه به دادسراي اين شهرستان از زني رمال شكايت كردند.
يكي از شاكيان كه زني مسن بود به بازپرس پرونده گفت: من از بيماري قند رنج ميبرم. حدود دو ماه قبل از يكي از همسايگان خود شنيدم كه زني به نام مريم پيدا شده كه دعاي سلامت ميدهد و براي اين كار خود پولي هم نميگيرد.
پاتوق وي را پيدا كرده و پيش او رفتم. او بدون اينكه از من چيزي بپرسد اطمينان داد كه بيماريام با دعاي وي خوب خواهد شد. سپس از من خواست گردنبند طلاي خود را به وي بدهم تا آنرا واسطه دعا كند.
مريم در پايان گفت اين كاغذ را گوشهاي گذاشته و تا چهل روز نه آن را به كسي نشان دهم نه در آن را باز كنم. من هم كه حرفهاي وي را باور كرده بودم دستوراو را گوش دادم اما پس از 40 روز در كاغذ را باز كردم با كمال تعجب ديدم كه طلايي كه در آن قرار داده شده گردنبند ديگري است. وقتي اين گردنبند را پيش چند تن از طلافروشان شهر بردم همگي به من گفتند اين جواهر قلابي است. تازه آنوقت بود كه فهميدم چه كلاهي سرم رفته است.
نكته جالب تمامي شاكيان اين بود كه متهم از آنها مقداري طلا خواسته بود تا بر روي آن وردي بخواند. سپس آن طلا را داخل كاغذي كه بر روي آن دعا نوشته شده بود پيچيده و مهر و موم كرده وتحويل آنها داده بود.در آخر هم از ايشان خواسته بود كه تا 40 روز اين جواهرات را از داخل كاغذ خارج نكنند.
زن كلاهبردار وقتي اين داستان را روي دهها نفر از اهالي اين روستاها پياده كرده بود قبل از آنكه 40 روز از مراجعه اولين متقاضي دعاي سلامتياش بگذرد بدون خبر دادن به كسي از آن حوالي متواري شده بود.
ماموران با چهره نگاري از متهم سرانجام اين زن را در مشكينشهر دستگير كردند. متهم با اعتراف به كلاهبرداريهاي متعدد خود گفت: با استفاده از سادگي اهالي اين روستاها و با ادعاي اينكه ارتباط ويژهاي با خدا دارم براي آنها دعاي سلامت مينوشتم. سپس در موقعيتي مناسب و پس از گرفتن طلاي آنها به سرعت جاي آنرا با طلاي قلابي كه از پيش آماده كرده بودن عوض كرده و آنرا داخل كاغدي ميچيدم. قبل از اينكه 40 روز مقرر سر برسد و دستم رو شود از آنجا فرار كردم.