حبیب الله بهرامی در «خوزنیوز» نوشت:
سوم خرداد 1361؛ روزی که خدا به دست رزمندگان و ایثارگران خرمشهر را آزاد
کرد، روزی که به دنیا ثابت شد، تجاوز و اشغال کشورها و ظلم، پایدار نخواهد
ماند. آن هم اشغال کشوری همچون ایران. ایرانی که سرزمین دلاورمردان و شیر
زنان فداکار و ازجان گذشته است.
در سوم خرداد 1361 و دیگر روزهایی که منجر به عملیات پیروزمندانه ملت
ایران در جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس شد، همه ایرانی ها، فداکاری و
ایثار کردند تا توانستند متجاوزان بعثی را از سرزمین ایران اسلامی عقب
برانند.
از سوم خرداد سال 61 كه خرمشهر آزاد شد تا به امروز، 29 سال مي گذرد.
در این 29 سال شهرستان خرمشهر نسبت به قبل از جنگ تحمیلی چه تغییراتی کرده
است؟
چه قدر فعالیت های عمرانی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی ـ
آموزشی و تفریحی برای مردم محروم این شهرستان که بار هشت سال جنگ تحمیلی و
آوارگی و بی خانمانی و رنج و مشقت را بر دوش جان کشیدند صورت گرفته است؟
هنوز وقتی قدم در جای جای این سرزمین حماسه می گذاری، یاد دوران جنگ
می افتی. دورانی که در و دیوار و ساختمان هایش، از سیلی گلوله ها، خمپاره
ها، موشک ها و توپ ها زخمی بوده و هستند!
آثار و بقایای جنگ تحمیلی هر روز در آیینه چشمان شهروندان و میهمانان
به نمایش در می آید. گویی که وارد موزه ای به بزرگی خرمشهر شده ای!
شاید هم مدیرانی که سکان این کشتی شکسته و زخمی را بر عهده گرفتند،
بیش تر به فکر تبدیل خرمشهر به موزه بودند تا یک شهر توسعه یافته و آباد!
به راستی برای حضور مردم و سرمایه گذاری سرمایه گذاران در این شهر تا
کنون چه تمهیدات و تلاش هایی انجام شده است؟ آیا انگیزه و جذابیت هایی
برای اشتیاق سرمایه گذاران در خرمشهر ایجاد شده است؟!
از گرد و غبار نمی گوییم که کل استان خوزستان را به تصرف خود در آورده
است. هر چند که خرمشهر و آبادان نخستین شهرهایی هستند که لباس گرد و غبار
می پوشند!
مردم خوزستان در دهه 60 مدت 8 سال جنگ تحمیلی را تحمل کردند و در دهه
80 گرد و خاک تحمیلی را! و دهه 90 نیز یکی از مسوولان ذی ربط خطاب به مردم
اعلام کرد: حداقل 5 سال دیگر هم باید گرد و غبار را تحمل کنید!
مشکلی نیست. مردم خوزستان توانایی تحمل این همه سختی و ناملایمات و
سوء مدیریت ها را دارند و به جای 5 سال اگر این گرد و غبار 50 سال هم طول
بکشد، تحمل می کنند. چرا که کشور و استان و انقلاب و نظام شان را دوست
دارند و برای حفظ و پاسداری آن از هیچ گونه تلاش و جانفشانی دریغ نخواهند
کرد.
اما آیا مسوولان اجرایی استان و کشور نیز برای آرامش و رفاه حال این
مردم فداکار و ایثارگر تلاش یا از جان مایه می گذارند؟ آیا مسوولان
بزرگوار مانند مردم که در جنگ تحمیلی ایثار کردند، در رفع مشکلات مردم که
همچون سدی در برابر آن ها قد کشیده است ایثار کرده اند؟
مینوشهر که نام شهر را یدک می کشد و از توابع خرمشهر است، نشانی از
شهر ندارد و در حد یک بخش هم نیست. نخل هاي آن هنوز سر بریده اند! آن هایی
هم که پا برجایند؛ نشکفته به خزان سلام کرده اند! ساکنان آن هم که کاری به
جز در خانه ماندن و سرگرمی یی به جز گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون
ندارند.
ابر سیاه بیکاری بر سر جوانان و کارجویان خرمشهری سایه افکنده است. تنها مشاغل کاذب است که در مرکز این شهرستان حرف نخست را می زند!
مشکلات خرمشهر یکی دو تا نیست. محرومیت ها و کم توجهی به عمران و
آبادانی و رفاه حال مردم در این شهرستان با قدم زدن در کوچه بازارها و
محله های آن به خوبی نمایان است و نمی توان با پارچه نوشته ها و بنرهای
مناسبتی از جمله سوم خرداد و هفته دفاع مقدس، ضعف ها و سوء مدیریت ها را
پنهان کرد!
امروزه خرمشهر، بخش ها و روستاهای آن نیازمند همت و تلاش مضاعف است و
نیازی به شعار و وعده های دلگرم کننده ندارد. چرا که امروزه وقت کار کردن
است و نه شعار دادن. وقت بالا زدن آستین های همت و گفتن یا علی از جان و
دل و وارد شدن به میدان جهاد اقتصادی و رفاه حال مردم.
آیا در سال 90 کسانی هستند که همانند سوم خردادی های سال 61 یا علی بگویند و دیو مشکلات را از دل خرمشهر بیرون برانند؟ یا علی...