تهران امروز: قتل الكساندر 13 ساله بازهم مردم شهر «پو» را به فكر موجودات غيرانساني انداخته است.
پسر جوان، دانش آموزي باهوش و سربه زير كه در كلاس پنجم كالج كلرمون تحصيل ميكرد، براي آخرين بار در شب نشيني دوستانه 4 ژوئن گذشته ديده شده بود. بيش از 60 نيروي پليس قضايي از زمان پيدا شدن بخشي از پاي «آلكساندر ژونكا» نوجوان 13 سالهاي كه نزديك به يك ماه است ناپديد شده، بسيج شدهاند. بخشي از پاي اين نوجوان در رودخانه شهر «پو» كشف شد.
«پو» در 100كيلومتري اقيانوس آتلانتيك و در 50 كيلومتري رشته كوههاي پيرنه قرار گرفته است. نيروهاي پليس و امدادي ميكوشند تا باقي مانده جسد اين نوجوان را پيدا كنند. آنها ميخواهند بدانند آيا اين نوجوان مورد شكنجه قرار گرفته است. اين راز بزرگ جنايي چند وقتي است كه افكار عمومي فرانسه را تحت تاثير قرار داده است.
پسر جوان، دانش آموزي باهوش و سربه زير كه در كلاس پنجم كالج كلرمون تحصيل ميكرد، براي آخرين بار در شب نشيني دوستانه 4 ژوئن گذشته ديده شده بود. دوچرخه او در نزديكي محل زندگياش پيدا شد؛ جايي كه او در ساعت 23 منتظر والدين خود بوده است. اگرچه پليس تحقيقاتي را درمورد اين ناپديد شدن و دوچرخه يافت شده انجام داد اما هيچ نشانهاي يافت نشد كه تاييد كند آلكساندر ربوده شده است. فرضيه ديگر پليس اين بود كه شايد الكساندر به خواسته خود از خانه رفته است.
«والري لانس» مادر آلكساندر، به نسخه اينترنتي يكي از روزنامههاي محلي گفته بود: «نميتوانم بپذيرم 12 روز است كه الكساندر تنهاست. مطمئن هستم كه او با كسي است؛ حالا يا به دلخواه خود با كسي رفته است يا به اجبار او را بردهاند اما اميدوارم اين شخص پسرم را به من برگرداند. اميدوارم بداند چه رنجي را بر من تحميل ميكند. اميدوارم آگاه باشد كه جاي يك نوجوان 13 ساله در كنار خانوادهاش است.»
خانم «پي يرت مازا»، وكيل اين خانواده ميگويد: «مادر و ناپدري الكساندر در شرايط روحي نامطلوبي قرار دارند چرا كه بايد با واقعه ناگوار گم شدن فرزند خود روبهرو شوند. بدتر از اين شرايط وحشتناك ناپديد شدن الكساندر است. همه آشنايان اين خانواده سعي ميكنند به آنها دلداري دهند. گروهي از پزشكان و يك انجمن محلي نيز به اين دست قربانيان كمك ميكنند.»
طي سه هفته ماموران پليس همه جا را براي يافتن پسري كه آن را قرباني «ناپديد شدني نگران كننده» ميدانند زير پا گذاشتهاند. «مردم شهر پو به شدت تحت تاثير اين واقعه غم انگيز قرار گرفتهاند.» اين نكته را وكيل خانواده اضافه ميكند اما سروصداي ناپديد شدن الكساندر باعث شده است ساكنان «پو» باز هم خرافات خود را به ياد بياورند بدون اينكه اين مسئله كمترين ارتباطي با اين دست باورهاي مردم داشته باشد. آنها دوباره به ياد هيولاهاي خود افتادهاند و باز هم از شبهاي هفدهم وهجدهم دسامبر 2004 صحبت ميكنند.
در آن دو شب خاص يك زن پرستار و يك بهيار در بيمارستان رواني شهر و در شرايط بسيار فجيعي كشته شدند. وقتي سرنخي از عامل آن جنايتهاي هولناك پيدا نشد، عامل اين جنايت از آن سال تا به امروز پنهان مانده است، مردم از هيولايي صحبت كردند كه ميكشد. در طول هفتههايي كه عكسهاي الكساندر در همه مغازههاي شهر نصب شده بود، دهها نفر به اداره پليس رفتهاند تا خبرهاي خود را به پليس اطلاع داده و شهادت بدهند كه پسرك را ديدهاند تا اينكه «ژاك لرميت» كه در كلبهاي در كنار رودخانه سكونت داشته است، بخشي از جسد يك انسان را پيدا كرد.
مطبوعات محلي خبر دادند كه اين بخشي از جسد الكساندر است اما شهردار شهر فقط گفت: «اين يك فرضيه است.» اما آزمايش «دي ان اي» اثبات كرد كه اين بخشي از پاي نوجوان دانش آموز است. وكيل خانواده ميگويد: «اين خبر بسيار وحشتناكي است كه خانواده الكساندر نميخواستند تا امروز باور كنند اما بايد گفت كه آنها در برابر حقيقتي غيرقابل تحمل قرار گرفتهاند.»
پليس همچنان بهدنبال بقاياي جسد الكساندر و نشانههايي درمورد قتل اين جوان ميگردد. قتلي كه مردم منطقه به شدت اصرار دارند كه پاي نيرويي غيرانساني درميان است.