ایران: پسر جنايتكار كه در اقدامي جنونآميز خواهر و برادرش را به قتل رسانده در اعترافهاي تكاندهنده، جزئيات حادثه هولناك را تشريح كرد.
مجيد – 25 ساله– كه شامگاه چهارشنبه 8 تير، پس از قتل برادرش مهدي – 30 ساله – و خواهرش زهرا – 20 ساله – و مجروح كردن زهره – 22 ساله – بازداشت شد در حضور بازپرس روشن از شعبه سوم بازپرسي دادسراي جنايي تهران گفت «از بچگي پدر و مادرم بين من و بقيه خواهر و برادرهايم فرق ميگذاشتند. من 2 برادر و 4 خواهر دارم. خودم كارگر تراشكاري هستم كه همراه پدر، مادر، خواهر و برادرانم در يك خانه دو طبقه در خيابان خليج – جنوب غرب تهران – زندگي ميكرديم اما هيچ وقت خانوادهام مرا به چشم يك عضو خانواده نگاه نميكردند. هميشه خواهران و برادرم مهدي را بيش از من دوست داشتند.
اما درگيري من و خواهرانم از روزي شدت گرفت كه خواهر كوچكم در جريان يك دعواي ساده ناگهان با داد و فرياد و مقابل همسايهها به من تهمت ناروايي زد كه بشدت عصبي شدم. چرا كه هرگز فكر نميكردم خواهرم چنين اتهامي به من بزند. حتي وقتي به دادسراي يافتآباد رفته و عليه او شكايت كردم دادگاه از پدر و مادرم خواست براي تحقيق و شهادت بروند اما آنها نه تنها از من حمايت نكردند بلكه مرا مقصر دانستند. همين برخوردها باعث شد كينه عجيبي از آنها به دل بگيرم.
وي افزود: كمكم از خواهر و برادرم متنفر شده و دنبال بهانهاي براي انتقام بودم. تا اينكه چهارشنبه شب در اتاق نشسته بوديم كه دوباره با خواهرم زهرا جر و بحثمان شد. بلافاصله در اتاق را قفل كرده و با كاردي كه از قبل تهيه كرده بودم اول زهره را زدم بعد به سراغ زهرا رفتم. داشتم او را ميزدم كه مهدي وارد درگيري شد كه او را هم زدم.
بعد به حياط خانه رفتم و منتظر نشستم تا مأموران پليس بيايند و دستگيرم كنند. مجيد كه از اين جنايت احساس پشيماني نداشت، در ادامه گفت: مقصر تمام اين اتفاقات پدر و مادرم هستند. آنها فكر ميكردند من احساس و عاطفه ندارم و متوجه تفاوتهايي كه بين من و برادران و خواهرانم ميگذاشتند نيستم. آنها بذر كينه و نفرت را در قلب من كاشتند و رفتار خواهران و برادرانم اين كينه را پرورش داد. بازپرس جنايي پس از شنيدن اظهارات متهم، وي را براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار داد.
گفتوگو با مادر متهم و قربانيانمجيد فرزند چندم شما بود؟فرزند سوم.
آيا سابقه چنين رفتاري را داشت؟به هيچ عنوان. او پسر خوب و آرامي بود. البته در خانوادههايي كه بچه زياد دارند خواهناخواه بينشان درگيري و جر و بحث رخ ميدهد او هم اغلب با خواهرانش درگيري لفظي داشت.
با مهدي چطور؟مهدي پسر بسيار مؤدب و آرامي بود و هميشه سرش به كار و زندگي خودش بود. او يكي از بهترين جوانان اين منطقه بود سالم و با خدا. هميشه در هيأتهاي مذهبي شركت ميكرد و زير علم امام حسين(ع) عزاداري ميكرد. مرگ مهدي كمر من و پدرش را شكست.
از شب حادثه بگوييد.آن شب همه در خانه بوديم و مهدي پاي رايانه نشسته و كار ميكرد. زهره و زهرا هم در اتاق بودند. من و شوهرم هم در سالن پذيرايي نشسته بوديم كه ناگهان مجيد در اتاق را قفل كرد و بعد صداي فريادهاي دخترانم را شنيدم فكر ميكردم جروبحثشان مثل هميشه چند دقيقه بعد تمام ميشود. اما صداها هر لحظه بلندتر ميشد. نميدانم چقدر طول كشيد اما همزمان با بازشدن در فقط خون ديدم. مهدي، زهره و زهرا غرق در خون روي زمين افتاده بودند. شوكه شده بوديم نميدانستيم بايد چه كار كنيم فقط فرياد ميكشيديم و كمك ميخواستيم.
وقتي همسايهها اورژانس و پليس را خبر كردند مجيد آرام در حياط نشسته بود و نگاه ميكرد. هنوز هم من و پدرش شوكه هستيم. تا ديشب در بيمارستان بستري بوديم. دخترم زهره هنوز در بيمارستان است نميدانم خوب ميشود يا نه؟
حالا ميخواهيد با مجيد چه كار كنيد؟مجيد ديگر براي ما مرده است. او كمر ما را شكست!