شرق: مردي كه 11سال قبل در جريان يك انتقامجويي دست به قتل زده و علاوه بر كشتن افسر بازنشسته نيرويانتظامي سهنفر ديگر را نيز به شليك گلوله زخمي كرده بود، با اعلام رضايت اولياي دم مقتول از طناب دار رهايي يافت.
متهم كه رحيم نام دارد از شهريور سال 79 در زندان به سر ميبرد و حكم قصاص او سالها قبل از سوي قاضي دادگاه عمومي تهران صادر شده اما به اجرا درنيامده بود تا اينكه بالاخره اولياي دم قرباني روزچهارشنبه هفته پيش با مراجعه به دادسراي امورجنايي تهران اعلام كردند از خونخواهي منصرف شدهاند.
صبح روز 10 شهريور سال 79 رحيم كه آن زمان 29سال داشت، در نزديكي مجتمع تجاري بوستان واقع در ميدان پونك دست به اسلحه برد. هدف او مردي به نام محمدرضا، سرهنگ بازنشسته پليس و مدير انتظامات مجتمع تجاري بوستان بود.
رحيم بعد از تيراندازي به مرد بازنشسته سعي كرد از مهلكه بگريزد ولي مردمي كه شاهد اين صحنه بودند او را محاصره كردند. در اين هنگام مرد مسلح بار ديگر انگشتش را روي ماشه فشرد و سهنفر را زخمي كرد. او سپس با پرتاب يك نارنجك داخل خودروي رنويي كه در حال عبور از آنجا بود راننده را وادار به توقف كرد و سوار بر اين اتومبيل گريخت. البته بعدها معلوم شد آن نارنجك قلابي بود.
پس از اين حادثه زخميان به بيمارستان انتقال يافتند اما محمدرضا جان باخت. پس از آن همسر مقتول تحت بازجويي قرار گرفت. او متهم را به پليس معرفي كرد و گفت: «رحيم در مجتمع تجاري كار ميكرد ولي چون بيانضباط بود همسرم چند بار تصميم گرفت اخراجش كند. هر دفعه افرادي واسطه ميشدند و اين اتفاق نميافتاد تا اينكه بالاخره محمدرضا وقتي ديد نصيحت و تذكر فايدهاي ندارد، كارگر جوان را اخراج كرد. بعد از آن مدتها از رحيم خبري نبود تا اينكه فهميديم به محل ما آمده و حتي از پسرم سراغ محمدرضا را گرفته است. در اين مدت چند تماس تلفني مشكوك نيز داشتيم و من مطمئن هستم قتل كار رحيم است.»
رحيم بعدازظهر همان روز در جريان تجسسهاي گسترده پليسي بازداشت شد و به قتل اقرار كرد. پس از آن محمدسلطان همتيار، قاضي وقت جنايي تهران محاكمه متهم را در حالي آغاز كرد كه اولياي دم سرهنگ بازنشسته اعلام كردند خواستهاي به غير از قصاص رحيم ندارد.
رحيم در دادگاه نيز جرمش را گردن گرفت و گفت: «سه سال قبل به تهران آمدم و بعد از مدتي جستوجو در مجتمع تجاري بوستان به عنوان كارگر استخدام شدم ولي درگيريهايي كه با محمدرضا داشتم باعث شد او من را اخراج كند. بعد از آن به شهر خودمان برگشتم و با اصرار خانوادهام ازدواج كردم ولي همچنان بيكار بودم و اين مساله فشار زيادي را به من وارد ميكرد. من محمدرضا را عامل همه گرفتاريها و مشكلاتم ميدانستم به همين خاطر از يك چوپان سلاحش را خريدم و به قصد انتقامگيري به تهران آمدم. قبل از هر كاري به همان مجتمع رفتم و با هيات مديره صحبت كردم تا شايد اجازه بدهند دوباره مشغول به كار شوم ولي اين گفتوگوها فايدهاي نداشت. روز حادثه وقتي از مجتمع بيرون آمدم محمدرضا را ديدم و به طرفش شليك كردم كه يك گلوله به گردنش خورد.»
يك سال و نيم بعد از تشكيل اين پرونده حكم قصاص متهم صادر شد و قضات ديوانعالي كشور نيز روز دوم شهريور سال 81 راي صادره را تاييد كردند. از آن به بعد رحيم در انتظار اجراي حكم قصاص بود ولي اين حكم به مرحله اجرا درنيامد تا اينكه با تلاش واحد صلح و سازش دادسراي جنايي تهران اولياي دم رضايت خود را اعلام كردند.