سرويس مجلس «تابناك» ـ بايد فرهنگ بومي در کالاهای مصرفی و تبلیغات آنها بسيار پررنگ‌تر از وضعيت كنوني باشد.
ناصر سوداني با بيان این مطلب به خبرنگار ما گفت: در پاسداشت از فرهنگ و آيين‌هاي محلي، نبايد نمادهای فرهنگ وارداتی بر فرهنگ بومی غلبه کند؛ برای نمونه، دانشگاه‌های ما شیوه حضور در دانشگاه‌ها، پوشش و رفتارهای آنها و برنامه‌های هنری که دردانشگاه‌ها عرضه میشود، باید در چهارچوب فرهنگ اسلامی و ایرانی باشد و بیرون از آن مساوی است باحرکت به سوی بی هویتی.
فرهنگ‌سازي نبايد در دانشگاه‌ها و مراكز آموزشي متوقف شود؛ بلکه باید مباني فرهنگي ايرانيان در مراکزی چون بازار و در فضاهای عمومی ـ كه براي عموم قابل لمس است، همچون تابلوهایی که فروشگاه‌ها می‌زنند و یا تبلیغاتی که برای کالاهای مصرفی میشود ـ مد نظر قرار بگيرد.
اين عضو اصولگراي مجلس شوراي همچنين در ادامه خاطرنشان كرد: نحوه رفتار و پوشش مردم و تعامل آنها با یکدیگر، رعایت حقوق شهروندی مثلا در آپارتمان نشینی‌ها، برنامه‌های صداوسیما و هنری و موسیقی و برنامه‌های عبادی سیاسی و برگزاری همایش‌ها و موضوع گردشگری ما و اعزام کاروا‌ن‌ها به بیرون از کشور اعم از تفریحی، زیارتی یا ورزشی و آموزشی، در مجموع از جمله فعاليت‌هايي هستند كه نباید بیرون از چهارچوب فرهنگ دینی و ملی ما باشند.
اين عضو كميسيون انرژي در ادامه تأكيد كرد: در مورد مقوله انرژی و رعایت پیوست فرهنگی آن در بحث اجرای الگوی مصرف باید بنا بر آموزه‌های فرهنگی ما باشند؛ برای نمونه در برخی جاها، استفاده از روشن کننده های بسیار سنگین و پرهزینه بر خلاف آموزه‌هاي اخلاقي دين و فرهنگ اصيل اسلامي و همواره بر دوري از اين گونه اسراف‌ها تأیيد شده است. پس اصلاح الگوي مصرف، يكي از فاكتورهايي است كه باید در فرهنگ سازي استفاده از انرژي، مورد توجه قرار گيرد.
از ديگر مقوله‌هايي كه بايد در آنها تلاش كنيم فرهنگ اصيل خود را پاس بداريم، در مقوله معماري است؛ برای نمونه در ساختمان سازی‌ها نوع معماری‌هایی که به کار می‌بریم مثل آشپزخانه اپن، وارداتی است، ولی استفاده می‌کنیم و یا ساختمان‌های مشرف بر یکدیگر از جهت ساخت و ساز و آداب و رسوم همسایگی و رعایت حقوق شهروندی ـ كه مغاير با آموزه‌هاي اخلاقي و آداب و سنن ماست ـ از مقوله‌هایی است که ضرورت توجه به پیوست فرهنگی را نشان می‌دهد.
حرف زدن راحته. اين آقا خودش چقدر با فرهنگ اصيل ايراني آشناست؟ فقط حرف، حرف، حرف . . . و يه بودجه كلان براي حرف هاي بي پشتوانه و عده اي كه اين پولها رو به جيب مي زنند . . .