مقدمه
كمك و ياري خداوند به مؤمنان مخلص و صادق و دفاع از آنان به ويژه در شرايط سخت و لحظههاي نفسگير تقابل با دشمنان خدا، وعده تخلفناپذير الهي است. بررسي آيات قرآن نمون هاي زيادي از اينگونه امدادهاي غيبي و الهي را فرا روي آدمي قرار ميدهد كه به صورتهاي گوناگون در طول تاريخ اديان توحيدي دستگير انبيا و ديگر انسانهاي مؤمن و برگزيده شده است. ياري و امدادهاي الهي متناسب با شرايط گوناگون، گاه به صورت بسيار روشن و آشكار و به شكل خارقالعاده انجام گرفته است. نجات نوح(ع) و پيروانش از طوفان سهمگين، گلستان شدن آتش بر ابراهيم خليل(ع)، شكافتن دريا براي عبور حضرت موسي(ع) و بني اسرائيل و نجات گروههاي زيادي از مؤمنان در زمان نزول عذاب الهي بر اقوام كافر و طغيانگر از اين قبيل است.
گاهي نيز امداد و ياري خداوند به صورت هدايت مؤمنان براي برون رفت از مشكلات و تنگناهاي پيش روي آنان بوده است. الهام به مادر موسي(ع) براي نهادن وي در ميان صندوقچه و افكندن او در رود نيل براي نجات جان آن حضرت از دست فرعونيان و نيز الهام به اصحاب كهف مبني بر پناه بردن به درون غار براي نجات از دست دشمنان از اين نمونه است.
گرفته شدن موساي نوزاد از آب به وسيله خانواده فرعون و سپردن دوباره او به دست مادرش براي شير خوردن، همچنين بررسي داستان زندگي حضرت يوسف(ع) از آغاز تا پايان آن نشان ميدهد كه شكل ديگري از امداد غيبي و الهي هم وجود دارد كه در يك فرايند به ظاهر طبيعي و اتفاقي، ولي در واقع كاملا حكيمانه، هدفمند و هدايت شده انجام ميگيرد.
در اين گونه اخير با هدايت تكويني خداوند، حوادث معمول و جاري در زندگي انسانهاي برگزيده به گونهاي رقم ميخورد كه سر انجام در نمونهاي مانند حضرت موسي(ع) به نجات جان وي از همه خطرات منتهي ميشود و در نمونهاي مانند حضرت يوسف(ع)، گرد و غبار فتنهها و دسيسهها، تخريب و تهمتها، دروغها، سياهنماييها و ناداني و ناآگاهيها در پرتو آن حوادث فرو نشسته و با نمايان شدن چهره زيباي حقيقت، همه چيز بر اساس اراده خداوند و به سود آن حضرت پايان ميپذيرد.
بدون شك امام علي(ع) ـ دست كم از ديدگاه شيعيان ـ انساني برگزيده و از بارزترين و كاملترين مصاديق مؤمنان مخلص و صادق است. اهل سنت نيز معترفند كه هيچ يك از ياران پيامبر (ص) از نظر فضايل به پاي آن حضرت نميرسند. حتي بر اساس اعتراف دشمنان و مخالفان نيز، آن امام همام، قلهنشين فضايل و مكارم اخلاقي است. بر اين اساس در زندگي آن برگزيده الهي نيز ميتوان امدادهاي الهي را سراغ گرفت و بسياري از حوادث و رخدادهاي بظاهر طبيعي و معمول آن را با اين نگاه و نگرش به تحليل و تعليل نشست.
تولد اسرار آميز و بيسابقه امام علي(ع) در مقدسترين مكان الهي (درون خانه خدا)، صدقه دادن وي در ركوع نماز و سرانجام ضربتخوردن وي در محراب مسجد كوفه، آن هم در بهترين زمان و بهترين حالت عبادت (ماه رمضان، سحرگاهان، در حال سجده) از جمله حوادثي است كه در زندگي آن امام روي داده است و تقريبا همه مسلمانان ـ اعم از شيعه و سني ـ بر آن اتفاق دارند. از سوي ديگر تكفير آن حضرت در زمان حيات و بينماز خواندن و سب و لعن رسمي وي به صورت گسترده در مساجد و منابر براي دورهاي نسبتاً طولاني پس از شهادت آن حضرت، از سوي اغلب محدثان، مورخان و مفسران مسلمان گزارش شده است.
نگارنده بر اين باور است كه ميان تولد اسرارآميز و زمان و مکان شهادت علي(ع) از يک سو، و نسبتهاي نارواي ياد شده و تلاش تاريخي بنياميه براي تخريب شديد آن حضرت از سوي ديگر، رابطه و پيوندي وجود دارد و خداوند با مقدر ساختن چنين آغاز و انجامي خواسته است بر اساس نوع اخير از امداد الهي، براي هميشه تاريخ از آن «مولاي موحدان» و «امير مؤمنان»، دفاع كرده و او را همچنان و براي هميشه تاريخ به عنوان يك الگوي ايدهآل و عملي و چراغ هدايت براي مؤمنان حفظ كند.
ولادت
کعبه از ديرباز در ماههاى حرام، به ويژه در ماه رجب که احترام خاصى در ميان همه قبايل و طوايف عرب داشت، پذيراي زايران بسياري ميشد كه با اشتياق فراوان از راههاى دور و دراز آمده و هدايا و قربانيان خود را به خانه خدا تقديم ميكردند. بر اساس گزارش منابع اسلامي در روز جمعه، سيزدهم ماه رجب سيامين سال عام الفيل، ازدحام زيادي پيرامون کعبه بود و زايران در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند که ناگهان زن بارداري را ديدند که به پرده کعبه آويخته و در حالي که آرام آرام اشك ريخته و با خدا مناجات مينمايد، در زير لب زمزمه ميکند كه: پروردگارا! تو را به حق بنيانگذار اين خانه و به حق اين مولودي که در شکم دارم، سوگند ميدهم که اين زايمان را بر من آسان بگردان!
کساني که نجواي وي را شنيدند، از سر کنجکاوي او را زير نظر گرفته وبه زمزمه هاي او گوش سپردند. ناگهان لحظاتي بعد همگان در نهايت بهت و ناباوري ديدند که چگونه ديوار کعبه شکافته شد و آن بانوي باردار به درون خانه خدا رفت و در پي آن ديوار كعبه به هم آمد و او از نظرها ناپديد شد. شگفتي، حيرت و ناباوري، همراه با سکوتي سنگين بر همگان سايه افکنده و نفسها در سينهها حبس شده بود. شگفتي و حيرت مردم زماني افزايش يافت که تلاش پردهداران کعبه براي گشودن قفل درِ آن بي نتيجه ماند و آنان دريافتند که اين حادثه امري الهي است. هر لحظه بر تعداد، ازدحام و نگراني جمعيت افزوده ميشد و مردم، مشتاقانه انتظار کشيده و ثانيهشماري ميکردند تا بينند اين حادثه رازآلود چگونه پايان ميپذيرد.
زمان به کندي و سختي سپري ميشد. تا اينكه سرانجام پس از گذشت چهار روز، دوباره همان سنگ خارا از هم شکافت و فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب، در حالي که نوزادي در آغوش داشت از درون خانه خدا قدم به بيرون نهاد. غريو شادي و هلهله از ميان جمعيت برخاست و خبر اين تولد اسرارآميز و بيسابقه به سرعت در شهر مکه انتشار يافت. اين حادثه را افزون بر منابع شيعي، شمار زيادي از دانشمندان اهل سنت نيز گزارش کردهاند و حاکم نيشابوري خبر آن را متواتر خوانده است.
ولادت امام علي(ع) در درون خانه خدا، اختصاص و انحصار چنين فضيلتي به آن حضرت و متولد نشدن هيچ کس ديگري جز وي در آن مکان مقدس، همچنين دلالت کعبهزاد بودن علي(ع) برفضيلت، عظمت، بزرگي و برتري آن حضرت در نزد خداوند، موضوعي است كه حتي علماي اهل سنت نيز آن را مورد تأکيد و اذعان قرار دادهاند.
آنان با يکديگر پيمان بسته و هم قسم شدند كه هر يك داوطلب كشتن يكى از آن سه نفر شوند. ابن ملجم متعهد قتل على(ع) شد، عمرو بن بكر عهدهدار كشتن عمرو عاص گرديد و برك بن عبدالله نيز قتل معاويه را به گردن گرفت. آنان براي هماهنگي بيشتر، شب نوزدهم ماه رمضان را براى اجراي نقشه خود انتخاب کردند. برك بن عبدالله تنها توانست معاويه را از ناحيه ران زخمي کند که پس از مدتي درمان شد و بهبود يافت. عمرو بن بكر نيز قاضي شهر را که آن روز به سبب بيماري عمرو عاص به جاي او اقامه جماعت ميکرد، به قتل رساند. در اين ميان فقط ابن ملجم توانست نقشه خود را با موفقيت اجرا کند.
ابن ملجم در اواخر ماه شعبان سال چهلم به كوفه رسيد و بدون اينكه كسى را از تصميم خود آگاه سازد در منزل يكى از آشنايان خويش مسكن گزيد تا شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسد. او روزى به ديدن يكى از دوستان خود رفت و در آنجا با مشاهده زن زيبايى به نام «قطام» كه پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست على(ع) كشته شده بودند، فريفته زيبايى او گرديد و از وى تقاضاى ازدواج کرد. قطام سه هزار درهم پول، يك كنيز، يك غلام و كشتن علىبنابيطالب(ع) را مهر و كابين خود قرار داد.
ابن ملجم كه خود براى كشتن آن حضرت از مكه به كوفه آمده بود و نميخواست كسى از مقصود وي آگاه شود، براي آزمايش قطام گفت: آنچه از پول و غلام و كنيز خواستى برايت فراهم ميكنم، اما كشتن على بن ابيطالب چگونه براي من امکان پذير است؟ قطام گفت: البته در حالت عادى كسى را ياراي کشتن او نيست، بايد او را غافلگير كرده و به قتل رساني تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم كامياب شوى و چنانچه در اين راه كشته شوي، پاداش اخروي تو بهتر از دنيا خواهد بود! ابن ملجم كه قطام را از خوارج و همعقيده خود يافت، گفت: به خدا سوگند! من به كوفه نيامدهام، مگر براى همين كار! قطام يکي از مردان قبيله خود به نام «وردان» را كه جزو خوارج بود و نسبت به علي (ع) کينه داشت با ابن ملجم همراه ساخت.
مقارن ورود ابن ملجم به كوفه، على(ع) نيز جسته و گريخته از شهادت خود خبر ميداد. او در يكى از روزهاى ماه رمضان كه بالاى منبر بود، دستي به محاسن خود كشيد و با اشاره به توصيف پيامبر اسلام(ص) در باره قاتل وي فرمود: شقىترينِ مردم، اين موها را با خون سر من رنگين خواهد نمود. آن حضرت در روزهاى آخر عمر، هر شب در منزل يكى از فرزندان خويش مهمان ميشد و در شب شهادت نيز دخترش ام كلثوم ميزبان پدر بود. علي(ع) هنگام افطار به پيروي از پيامبر(ص)، غذاي بسيار ساده و اندکي خورد و سپس به عبادت پرداخت.
او از سر شب تا سپيده صبح بيقرار و ناآرام بود. گاهى به آسمان مينگريست، استرجاع ميکرد و ميگفت: خدايا! مرگ را بر من مبارک گردان. هر چه به طلوع فجر نزديكتر ميشد، بيقراري و ناآرامي علي(ع) افزونتر ميگشت، به گونهاي كه ام كلثوم پرسيد: پدر جان! چرا امشب اين قدر ناراحت و نا آرامى؟ فرمود: دخترم! من عمرم را در ميادين جنگ و صحنههاى نبرد گذرانده و با پهلوانان و شجاعان نامى عرب، مبارزهها كردهام. چه بسيار که يك تنه بر صفوف دشمن حمله برده و پهلوانان را به خاك و خون افكندهام. من ترسى از چنين حوادثي ندارم، ولى امشب احساس ميكنم كه موعد ديدار حق رسيده است.
بررسي و تحليل اين حوادث بر اساس بينش توحيدي ياد شده در دفاع از مؤمنان نشان ميدهد که چگونه همه عوامل دست به دست هم ميدهند تا از يک سو معاويه و عمرو عاص در مسجد و محراب به قتل نرسيده و جان سالم به در برند و از سوي ديگر علي(ع) به رغم پارهاي تمهيدات و آگاهي پيشين، در مسجد و محراب عبادت و در حال سجده مضروب گردد.
تا اينكه سرانجام، دوران حاكميت سه خليفه نخست با شرايط داخلي نسبتا آرام سپري شد، اما سالهاي آخر خلافت خليفه سوم با برخي اعتراضها و تنشهاي داخلي همراه گشت. اين تنشها و درگيريها با قتل عثمان، خلافت امام علي(ع) و جنگهاي صفين، خوارج و نهروان به اوج خود رسيد.
با شهادت علي(ع) و امام حسن(ع)، معاويه حاكم بلامنازع جامعه اسلامي گرديد. در اين زمان جامعه اسلامي با عصر نبوي و آموزههاي پيامبر(ع) نسبتا فاصله گرفته بود، بسياري از اصحاب پيامبر(ص) از دنيا رفته بودند و بسياري ديگر خسته از درگيريهاي داخلي، كنار كشيده و يا به جريان حاكم گرويده بودند. درگيريهاي اصحاب پيامبر(ص) با يكديگر و تكفير كردنهاي همديگر، از جايگاه و ارزش آنها در جامعه كاسته و انحرافهاي مهمي از اصول و ارزشهاي اسلامي پديد آمده بود. از سوي ديگر در سرزمين شام خيل عظيمي از مردم، با اسلامي كه معاويه و خاندان بنياميه معرف آن بودند، آشنا شده بودند. آنان در واقع با آموزههاي اسلام راستين فاصلهاي بسيار داشتند و ارزشهاي عصر جاهليت دوباره با نام اسلام در جامعه حاكم شده بود.
حتي بنا بر گزارش برخي منابع، شاميان براي پيامبر(ص) اهل بيتي جز خاندان بنياميه نميشناختند! در چنين شرايطِ به ظاهر مساعدي است كه معاويه و خاندان بنياميه تلاش گستردهاي را آغاز ميكنند تا با استفاده از اهرمهاي گوناگون مالي، تبليغي، تهديد، شكنجه، زندان، تبعيد و كشتار، اهل بيت پيامبر(ع)، به ويژه امام علي (ع) را به شدت تخريب كرده و نام و ياد آنها را به كلي از حافظه تاريخي مردم پاك كرده و به فراموشي بسپارند.
معاويه با اين هدف از يك سو با اقدامات وسيع تلاش كرد تا از نشر احاديث مربوط به فضايل علي(ع) جلوگيري كرده و روايات فراواني را در باره فضايل خود، بنياميه و جريان مخالف اهل بيت (ع) به وسيله برخي محدثان جيرهخوار جعل نمايد. كارگزاران وي بسياري از ياران نزديك علي(ع) را به جرم بيان فضايل آن حضرت از دم تيغ گذرانده يا به دار كشيدند. از سوي ديگر براي تخريب چهره علي (ع) و ايجاد نفرت عمومي نسبت به وي به همه كارگزارانش دستور داد كه در سراسر ولايتهاي اسلامي و بر فراز منابر و در مساجد و خطبههاي جمعه، علي(ع) را به عنوان فردي ملحد و كافر و فتنهانگيز سبّ و لعن كنند.
خود او در حضور شماري از اصحاب پيامبر(ع)، علي(ع) را سبّ و لعن كرد. اين كار وي با مخالفت شديد صحابيان بزرگي مانند «سعد بن ابي وقاص» و نيز «ام سلمه» از همسران پيامبر(ع) مواجه شد، اما وي به اين اعتراضها وقعي ننهاد. براثر تبليغات و اقدامات معاويه و امويان، سبّ و لعن علي(ع) و آل علي(ع) به يك سنت و فرهنگ تبديل شد. رسما در مساجد و جمعه و جماعات مكه، مدينه و بسياري ديگر از شهرهاي مهم اسلامي، آن حضرت را لعن ميكردند. روز جمعه، در ميان مردم شام «يوم السَّب» (روز دشنام و لعن علي) نام گرفت. روزي يكي از خطبا كه سبّ و لعن علي(ع) را فراموش كرده بود، وقتي در مسير خانه آن را به ياد آورد، همانجا قضاي آن را به جاي آورد! در اين مكان مسجدي ساخته شد و نام آن را مسجد لعنت نهادند.
مردم از خاك آن مسجد تبرك جسته و شفا ميطلبيدند. شرايط به گونهاي شده بود كه پدر و مادرها، سب و لعن علي(ع) را به فرزندان خود ياد ميدادند و آنها در هنگام بازي به سب و لعن آن حضرت ميپرداختند. اين سنت ناميمون حدود شصت سال از زمان معاويه به بعد ادامه داشت تا اينكه در زمان عمر بن عبدالعزيز و به دستور وي برچيده شد.
معاويه همچنين براي اينكه بذر كينه و دشمني علي(ع) را در دل كودكان كاشته و آنها را با نفرت وي بار آورد دستور داد تعداد زيادي بره گوسفند را از طرف او به كودكان هديه دادند و هنگامي كه پس از مدتي كودكان، كاملا با برههاي خود انس گرفتند، دستور داد يك روز همه آنها را به نام علي(ع) از آنها باز پس بگيرند.
حتي كار به جايي رسيد كه معاويه به «ثمرة بن جندب» مبالغ هنگفتي پول داد تا به مردم بگويد كه آيه «لا تقربوا الصلاة و انتم سكاري حتي تعلموا ما تقولون» (نساء / 43) در شأن علي(ع) نازل شده است. چرا كه او روزي در حال مستي شديد به نماز ايستاد و اين آيه براي نهي مردم از نماز خواندن در حال مستي نازل گرديد، تا بفهمند كه سر نماز چه ميگويند. همچنين پول داد تا حديث جعل و تبليغ شود كه آيه 207 سوره بقره در شان ابن ملجم نازل شده است. در حالي كه بنا به گفته همه مفسران اين آيه در «ليله المبيت» و در شأن و مدح علي(ع) نازل گرديد، هنگامي كه آن حضرت براي حفظ جان پيامبر(ص) در بستر او خوابيد.
بسياري از ياران و شيعيان علي(ع) مانند «رشيد هجري»، «حجر بن عدي»، «ميثم تمار» و ديگران به جرم بيان فضايل علي (ع) و خودداري از سبّ و لعن آن حضرت و بيزاري جستن از او، دست، پا و زبانشان بريده شد ويا به دار آويخته شدند. گروه زيادي از ديار خويش تبعيد و آواره گشتند. خانه و كاشانه خيليها به آتش كشيده و خودشان از دم تيغ گذرانده شدند. معاويه دستور داد مقرّري دوستان و شيعيان علي(ع) از بيت المال قطع شود. حتي به كساني كه متهم به دوستي و محبت علي(ع) و آل علي(ع) بودند، ترحم نمي كردند.
آنها چنان عرصه را بر ياران و شيعيان علي(ع) تنگ كرده و جوي از وحشت و خفقان را بر جامعه حاكم نمودند كه ديگر كسي جرأت نمي كرد نام علي(ع) را بر زبان جاري كند. بسياري مواقع، آن حضرت را با نام «ابوزينب» ياد ميكردند. حتي قبر علي(ع) تا زمان امام صادق(ع) جز براي شيعيان خاص آن حضرت، پنهان بود. مبادا خوارج و بنياميه و طرفداران آنها با نبش قبر، جنازه آن حضرت را بيرون آورده و مورد جسارت و اهانت قرار دهند.
زيرا اين پرسش مطرح ميشود كه آيا شخصيتي كه بدون هيچ نمونه مشابهي، در مقدسترين جاي جهان آفرينش چشم به جهان گشود، مگر ميشود، برگزيده الهي نباشد؟ وقتي که بر اساس تعاليم وحياني، ورود انسان در حال جنابت، حيض و نفاس به مساجد معمولي حرام است و در صورت نجس شدن آن و فرشهايش، واجب است فورا تطهير شود، چگونه ميشود، ديوار مقدسترين مکان الهي شکافته شده و زني با راهيابي به درون آن، فرزندش را در آنجا به دنيا بياورد؟! چنين حادثهاي هرگز در يک چهارچوب عادي و اتفاقي نميگنجد و به يقين ميتوان گفت، حکمت و هدف بسيار حکيمانهاي در وراي آن نهفته است.
اين مسئله به ويژه هنگامي برجستهتر، شگفتآورتر و پرسشبرانگيزتر مي شود که ولادت حضرت مسيح(ع) و فرمان الهي به مادر وي مبني بر ترک بيتالمقدس در هنگام زايمان را که قرآن بر آن تصريح ميکند، با تولد امام علي(ع) در درون کعبه مقايسه کنيم. اين مقايسه، عظمت و بزرگي مولود کعبه را بيشتر روشن كرده و آدمي را به تأمل و تفکر بيشتري در رمز و راز اين ولادت اسرارآميز و آن شهادت منحصر به فرد وا مي دارد.
آيا اين به جز دفاع تكويني خداوند از آن امام مظلوم تفسير ديگري دارد؟ آيا اين پرسش، طبيعي و منطقي نيست که چگونه ميشود كسي كه در درون كعبه به دنيا آمده، در حال ركوع نماز، صدقه داده و در محراب مسجد و در حال سجده نماز فرق او را شكافتهاند، ملحد، فتنهانگيز و بينماز باشد؟! چنين فضايلي است كه قرنهاست انبوهي از انسانها را با زبان، مليت و نژادهاي مختلف عاشق و شيداي علي(ع) كرده است، به گونهاي كه از جان و مال و همه هستي خويش براي خاطر او ميگذرند. حتي بسياري از مشاهير غير مسلمان جهان در برابر عظمت و بزرگي وي سر تعظيم فرود آورده و زبان به مدح و ستايش او مي گشايند.
منبع: خبرگزاري ابنا