تهران امروز: پدر و مادر متهم به قتل دختر بچه 4 ساله با انكار اتهامات خود هر كدام گناه را گردن ديگري انداختند.
در ابتداي جلسه محاكمه عطار نماينده دادستان خطاب به قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران گفت: دوم آبان ماه سال 82 ماموران پليس از مرگ دختر بچه اي 4 ساله به نام زهرا در بيمارستاني در ورامين باخبر شدند.ماموران در مراجعه به بيمارستان و گفتوگو با پزشك درمانگر دريافتند اين كودك بر اثر شدت ضرب و جرح جان باخته است.ماموران بلافاصله همراه اين دختربچه را كه مادر وي بود بازداشت كرده و از او در اين باره بازجويي كردند.
اين زن به كارآگاهان گفت: دخترم را بغل كرده و در حال راه رفتن در خانه بودم كه وي از دستم افتاد و محكم به زمين خورد و از حال رفت. سريع او را به بيمارستان رساندم ولي فوت كرد.اين زن بازداشت و جسد جهت انجام معاينات تخصصي تحويل پزشكي قانوني شد .
چند روز بعد متخصصان پزشكي قانوني در گزارشي محرمانه به بازپرس پرونده اطلاع دادند كه زهرا قبل از مرگ به شدت كتك خورده و روي بدن وي آثار متعددي از جراحت بر اثر ضربه شلنگ وجود دارد . ضمن اينكه چند جاي بدن دخترك شكسته است . در اين گزارش علت مرگ ضربه مغزي عنوان شده بود.همچنين متخصصان اين مركز نوشته بودند روي دستان دخترك كبوديهاي ظريفي وجود دارد كه احتمالا بر اثر بسته شدن دستهاي وي با طناب بوده است.
در حالي كه همه چيز حاكي از شكنجه زهرا داشت مادر وي بار ديگر مورد بازجويي قرار گرفت و با اعتراف به آزار متوفي با همدستي شوهر خود گفت: شب حادثه دخترم جاي خود را خيس كرده بود كه من و شوهرم عصباني شده و او را كتك مفصلي زديم.
متهم ساعتي بعد با عوض كردن اعتراف خود گفت: شوهرم در اين كار دخيل نبود و اين من بودم كه بعد از شب ادراري زهرا او را زير باد كتك گرفتم. اين اعترافات با حضور احمد شوهر اين زن در اداره آگاهي همراه شد . وي با حضوردر مركز پليس گفت شكايتي از همسرش ندارد و چون پدر متوفي و صاحب خون وي است از خون وي ميگذرد.
پس از اين ماجرا جد پدري زهرا هم به مراجع قانوني مراجعه و اعلام كرد شكايتي از پسر و عروس خود ندارد. عطار ادامه داد: با توجه به نبودن شاكي خصوصي بنده به عنوان نماينده دادستان خواهان صدور حكم قانوني از جنبه عمومي جرم هستم. بعد از اظهارات عطار نوبت به فاطمه شد تا به دفاع از خود بپردازد .
وي خطاب به قضات گفت: من اينجا آمده ام تا بگويم همه حرف هايم تا به حال دروغ بوده است. من از ترس شوهرم واقعيت را نگفتم. او زهرا را كشت . آقاي قاضي من و احمد پسر عمو و دختر عمو بوديم. احمد دوست داشت پسر داشته باشد و من دخترزا بودم. بچه اولمان دختر بود و احمد اين قضيه را با اكراه پذيرفته و منتظر تولد يك پسر بود.اما مدتي بعد زهرا به دنيا آمد. احمد از روز تولد زهرا بناي ناسازگاري گذاشته و او را كتك مي زد. روز حادثه وقتي از خريد برگشتم ديدم احمد دست و پاي زهرا را با طناب بسته و بچه را زير پتو كرده و آنقدر كتك زده كه خون از سر و صورت او جاري شده است. به سرعت بچه را از دست وي درآورده و چون حتي پولي نداشتم كه دختربچه ام را به بيمارستان برسانم تا آنجا دويدم. آنجا بود كه فهميدم وي مرده است.
متهم افزود:احمد معتاد بود و هر چه كار ميكرد خرج مواد ميكرد. من از ترس چيزي به پليس نگفتم . احمد در اداره آگاهي به من گفت تو قتل را به عهده بگير من رضايت ميدهم تا بيرون بيايي و من قبول كردم.
فاطمه ادامه داد: دخترم به خاطر خوردن خرما كشته شد. زهرا به خرما علاقه داشت و روز حادثه احمد به او گفته بود خرما را دانه دانه بخورد . آنروز اما زهرا از روي گرسنگي خرما را با جعبه اش از يخچال بيرون آورده و از ترس احمد زير پتو قايم كرده بود. احمد هم اين موضوع را فهميده و او را كشته بود.
سپس احمد متهم به جايگاه آمده و با رد اتهامات خود گفت: روز حادثه من سر كار بودم كه يكي از همسايه ها به من زنگ زد و موضوع را به من اطلاع داد. فاطمه دخترم را كشت چون يك بيمار روحي رواني است . او قبل از اين هم دختر ديگرمان را كه 10 روز داشت كشته بود.اما من از ترس آبروريزي جلوي در و همسايه از او شكايت نكرده بودم. فاطمه زندگي مرا تباه كرد و من چون انگيزه اي براي شكايت از وي نداشتم رضايت دادم.
.در پايان هيات قضات وارد شور شد تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كند.