خراسان: مامان جون، غلط کردم. کتکم نزن. به خدا هرچي بگي گوش مي کنم ودختر خوبي مي شوم. مي ترسم اي واي، اي واي...!
ناله هاي دختر کوچولو هر شب آرامش همسايه ها را بر هم مي زد و دلهره عجيبي درساکنان بلوک آپارتماني به وجود مي آورد. همسايه ها که نگران حال اين بچه بودند پس از چند بار تذکر به مادرش، موضوع را به فوريت هاي پليسي ۱۱۰ اطلاع دادند.
ماموران کلانتري ۲۰ مشهد بلافاصله براي پيگيري موضوع وارد عمل شدند و بررسي آنان نشان داد که دختر بچه توسط مادرش مورد کودک آزاري قرار مي گيرد.
افسران پليس مراتب را به اورژانس ۱۲۳ اطلاع دادند و با هماهنگي مقام قضايي منزل مورد نظر را بازرسي کردند. «نسيم» کوچولو که داخل کمد ديواري زنداني شده بود با ديدن ماموران پليس فکر مي کرد ماموران آمده اند او را دستگير کنند. دخترک مثل ابر بهاري اشک مي ريخت و باالتماس مي گفت: به خدا قول مي دهم که دختر خوبي باشم و مامانم را اذيت نکنم. مامان جون تو هم بگو که مرا با خودشان نبرند.
دختر بچه ۷ساله پس از انتقال به کلانتري قاسم آباد مشهد داستان غم انگيز زندگي اش را اين گونه تعريف کرد: مامانم به موادمخدر اعتياد دارد و ۲بار ازدواج کرده است. از چند ماه قبل او با مردهاي غريبه رابطه دارد و هر موقع پدرم به سر کار مي رود آنها را به خانه مي آورد.
من خيلي از دست اين کارهاي مامانم ناراحت بودم و عذاب مي کشيدم. هر وقت آن مردهاي بدشکل به خانه ما مي آمدند آرزو مي کردم کاش مي مردم و دوست داشتم از خانه فرار کنم چون مامانم خيلي راحت با آنها حرف مي زد و ...
دخترک در اين لحظه دستان کوچک و ضعيفش را روي صورت معصوم خود گذاشت و درحالي که نمي توانست ادامه بدهد با صداي بلند شروع به گريه کرد.
نسيم پس از مکثي کوتاه آهي کشيد و با صداي بغض آلودش گفت: گناه من اين بود که به پدرم اطلاع دادم مامانم چه کار مي کند. او هم به همين دليل هر شب کتکم مي زند و بدنم را با آتش سيگار مي سوزاند.
من مامانم را خيلي دوست دارم و هميشه برايش دعا مي کنم که دست از اين کارهاي زشتش بردارد ولي او مرا دوست ندارد و کتکم مي زند و... .