
علي دانم چرا فزت و ربالكعبه را گفتي
علي دانم چرا در سفره عقدت كه يك سجاده بودي در دل محراب،
براي وصل معشوقت، به سان عاشقان لبيك را گفتي
چرا كه زين قفس راحت شدي
پر را گشودي، سوي حق پرواز كردي، وه عجب خوش نغمه را گفتي
چرا كه بعد پيغمبر و بعد از همسرت زهرا
يكي محرم نميديدي كه راز دل به او گفتي
وليكن نيمهشب، ره در بيابان مينمودي، سر ميان چاه ميكردي
و راز دل به آب چاه ميگفتي
علي راحت شدي
علي راحت شدي از قاسطين، از مارقين، از ناكثين
همانها كه به صفين، در دلت خونها بكردند، در صف ميدان
همانها كه به محص ديدن قرآن، به روي نيزه دشمن
سلاح خود، به زير آورده و اعلام بنمودند: «آتش بس»
و تو فرمانده لشكر و تو آواي پيغمبر
به آنها بانگ در دادي كه اي مردم، منم قرآن و اين قرآن كه بيني بر سر نيزه، فريب است و رياكاري
اگر امروز اين قرآن صامت را به زير اندر نيندازيم
به فردا روز، رأس سبط پيغمبر، حسين من، به روي نيزه خواهد رفت
ولي افسوس آن كجفهمها، آن بيشعوران
بر سرت فريادها كردند كه ما و جنگ با قرآن!؟
علي راحت شدي
علي راحت شدي از آن دني مردم، شقي مردم
همانها كه به نام ياري اسلام به منبرها همي رفته، به تو دشنام ميدادند
و ميگفتند: «كه اي مردم، علي در خط رهبر نيست، علي يار پيمبر نيست!»
عجب، هيهات
عجب، هيهات
علي داماد پيغمبر
علي اول مسلماني كه بيعت كرد با رهبر
علي آن ناطق اسلام در منبر
علي جاي پيامبر خفته در بستر
قضاوت بهترين داور، شجاعت بهترين افسر
چنين شخصيتي را آن جنايت پيشگان
اول معاويه، سپس آن پير مكار عمرو عاص و هم مغيره، ابن اخنس
به نام ياري اسلام
به منبرها همي رفته به او دشنام ميدادند
و ميگفتند: «كه اي مردم، علي در خط رهبر نيست، علي عشق حكومت دارد و يار پيمبر نيست!»
عجب، هيهات
عجب، هيهات
علي آنكه حكومت بهر او، از عطسه بز، پستتر بود و دنيتر
علي آنكه حكومت را بسان وصلهاي بر گيوه ميدانست، بل كمتر
او عشق حكومت داشت؟
او يار پيمبر نيست؟
علي راحت شدي
علي راحت شدي از خون دل خوردن
علي راحت شدي از شقشقيه گفتن و در چشم خار و استخوان در حلق و در بين هزاران مسلم و در خانه تك ماندن
علي ديگر به صفينها به قرآن بر سر نيزه، از آمريكا و اقمارش نخواهيم خورد فريب ديگر
علي بنگر كه ديگر ما مطيعيم امر رهبر را
علي ما بار ديگر در احد، آن تنگه را خالي نخواهيم كرد
علي ما گول حكم عمروعاص و اشعري ديگر نخواهيم خورد
علي ما آن يكي شورا سقيفه را، ز فكر هرگز نخواهيم برد
علي ما شيعيانت
به ياد نالههايت در دل شبها
به ياد روي نيلي و كبود همسرت زهرا
به ياد جسم خونين حسينت روز عاشورا
به زير بار ذلت تن نخواهيم داد