بهروز افخمی کارگردان سینما پس از تماشای دوباره یک فیلم «یه حبه قند» یادداشتی را منتشر کرد.
به گزارش «تابناک» افخمی در این یادداشت آورده است: دیروز برای دومین بار در یک هفته با پای خودم به سینما رفتم و «یه حبه قند» را دیدم و عجیب این است که میخواهم هر چه زودتر( شاید فردا) آن را برای سومین بار ببینم.
من از این اخلاقها ندارم و در سی سال گذشته برای دیدن هیچ فیلم ایرانی بیش از یک بار به سینما نرفتهام. پیش از انقلاب هم فقط برای «قیصر» و «گوزنها» چند بار پول بلیت دادم و فقط همین دو فیلم را بیش از یک بار در سینما دیدم.
اما آن وقتها چهارده سال و نوزده سال بیشتر نداشتم. حالا در پنجاه و پنج سالگی خودم هم حیران ماندهام که چرا این جوری شدهام و سر پیری عشق «یه حبه قند» به دلم افتاده است. راستی که این فیلم جان ما را جلا داد. نشان ما داد که حتی در روزهای افسوس و در این زمانه عسرت هنوز میشود فیلمهای بزرگ و ماندگار ساخت.
هنوز میشود فیلمهایی ساخت که قدر سینما را بدانند و لیاقت آن پرده بزرگ سفید را داشته باشند. امسال البته فیلمهای ایرانی خوب و دیدنی کم نبودهاند. من از میان چهار پنج فیلمی که امسال دیدهام «مرهم» و «اینجا بدون من» را دوست داشتم اما این «یه حبه قند» پدر سوخته چیز دیگری است.
نمیخواهم چیزی از داستان یا جزئیات فیلم تعریف کنم چون میترسم برای شما لذت و حیرت تماشای فیلم لطمه بخورد. این فیلم را حتما باید در سینما ببینید. این از آن فیلمهایی نیست که روی صفحه تلویزیون یا سینمای خانگی بشود دید و فهمید.
بیشتر فیلمهای خوب ایرانی روی صفحه تلویزیون وقتی که کوچک و خانگی میشوند بهتر به نظر میرسند، چون آنقدر جزئیات و ریزهکاری ندارند و پرده بزرگ و سالن سینما را کفایت نمیکنند. «یه حبه قند» اما فرق دارد و تجربه دیدنش روی پرده و در میان جمعیت حق مطلب را ادا میکند.
این را هم بگویم که اگر به سفارش من به سینما رفتید در چهل وپنج دقیقه اول حوصله کنید و به من بد و بیراه نگویید. چهل دقیقه اول فیلم ممکن است برای بعضی از تماشاگران کمی خسته کننده باشد اما یک ساعت آخر تلافیاش را در میآورد و اگر مثل من گرفتار و شیفته برای دفعه دوم به تماشا رفتید شاید دیگر نیمه اول هم خسته نشوید. نمیخواهم بیش از این چیزی را لو بدهم.
شرح مفصل و تجزیه و تحلیل را از همین حالا سر کلاسهایم شروع کردهام و اگر فرصتی باشد در جایی چاپ خواهم کرد. فعلا میتوانم به طور خلاصه بگوییم چیزی که «یه حبه قند» را تبدیل به یک فیلم بزرگ و ماندگار کرده آن است که سایه بلند پادشاه فیلمسازان خوب یعنی جان فورد بر آن افتاده است. «یه حبه قند» البته شبیه هیچ کدام از فیلمهای فورد نیست و اصلا شبیه هیچ فیلم خارجی نیست.
این ایرانیترین فیلمی است که من تا حالا دیدهام اما جان فورد کبیر هم خیلی ایرانی بود. اینکه او اصل ایرلندی داشت و در آمریکا به دنیا آمده بود ربطی به اصل مطلب ندارد. جان فورد روح و قریحه ایرانی داشت و اگر شما در این مورد با من اختلاف نظر دارید مطمئن باشید که من درست میگویم و شما اشتباه میکنید.