از یک سو میدانیم که چهارشنبه سوری، جشنی باستانی است و از سوی دیگر، با توجه به آمار رو به افزایش رخدادهای این شب، به هر روشی متوسل میشویم تا مانع آتشبازی شویم؛ به هر روشی جز همراهی موثر!
«چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه (یکی از روزهای هفته) و سوری (به معنی سرخ) ساخته شده است؛ جشنی که با برپایی آتش بزرگی در روز پیش از آن (عصر سهشنبه) آغاز میشده و تا صبح چهارشنبه و برآمدن خورشید، به طول میانجامیده است. با آتشی که در این مدت روشن نگه داشته میشده و مردم از روی آن میپریدند و میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من»؛ جملهای نمادین برای توصیف یک نوع پاکسازی، زدودن زردی، بیماری و مشکلات با سرخی، گرمی و نیرویی که در آتش هست؛ جشنی که با آیینهای گوناگون برگزار میشده و در میان بیشتر ایرانیان رواج داشته است. در واقع، این جشن که هنوز هم کم و بیش نشانههایی از آن یافت میشود، پیشدرآمد جشن نوروز و رسیدن فصول گرم است؛ اما گاه به اشتباه، آن را نماد زرتشتیان میخوانند؛ حال آنکه از نظر زرتشتیان، آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن، به نوعی بیاحترامی به آن نماد تلقی میشود. با این توضیحات، چهارشنبه سوریهای امروز ما، چه تناسبی با گذشته دارد و چرا به این حال و روز درآمده است؛ غیر از این است که همهمان در وضع پدید آمده نقش داشتهایم و به نوعی کوتاهی کردهایم؟
به گزارش «تابناک»، تا ساعاتی دیگر، فضای خیابان های اصلی برخی از شهرهای کشورمان، چنان ناامن میشود که بیشباهت با صحنه جنگ نیست؛ صدای ترقه و نارنجکهای دستی که با خنده چند نوجوان و جوان درآمیخته میشود و موجبات ناراحتی بسیاری دیگر را فراهم میکند، اما با وجود همه محدودیتهایی که در نظر گرفتهایم، هر سال موفقیت کمتری نصیبمان شده است.
بر پایه آمار، در آخرین چهارشنبه سال گذشته، هفده هزار نفر تنها در تهران آسیب دیدهاند. این در حالی است که آسیبهای جزیی برخی مصدومان، هرگز به بیمارستان منتهی نشده و در آمار ثبت نمیشود.
چرا از پاسداشت یک جشن ملی به اینجا رسیدیم؟کافی است به سراغ بزرگترهای فامیل برویم و از آیینهای این جشن باستانی بپرسیم تا با مجموعهای از آداب و رسوم شاد و جالب و در عین حال بیضرر روبهرو شویم که این روزها اگر بیرنگ نشده باشند، بسیار کمرنگ شدهاند و کمتر به کار گرفته میشوند؛ از شال اندازی، فالگوش ایستادن و قاشق زنی گرفته تا کوزه شکستن و تهیه آجیل مشکلگشا و غذای چهارشنبه سوری.
اینجاست که جا دارد بپرسیم: چه شد که از آن جشن ملی و رسوم زیبا به میدان جنگی رسیدهایم که هر ساله، مصدومان بسیاری به جای میگذارد و با وجود هشدارها و حضور پلیس، نشانهای از بهبود اوضاعش در دست نیست؛ تا جایی که در چند سال اخیر، سخن از نگهداری متخلفین تا پایان تعطیلات سال بعد هم بارها به میان آمده، ولی به گواه آمار، از میزان مصدومان جنگ زده کاسته نشده است.
اکنون باید گفت، آیا غیر از این است که مبنای خوب یک جشن شادیبخش را دستمایه تندرویهایی کردهایم که گاه آن را برابر با کفر و آتش پرستی دانسته و از این سوی بام میافتیم و گاه آن را به سطح یک شورش خیابانی درآورده و از آن سوی بام سقوط کردهایم؟
اوضاع به اندازهای از کنترل به در آمده که نه پخش فیلمهای سینمایی متعدد رسانه ملی چارهساز است و نه آمادهباش سراسری نیروهای انتظامی و اورژانس سراسر کشور، درمان این معضل خودساخته بوده است؛ از این خود ساخته که هیچ کداممان از نحوه برگزاری چهارشنبه سوری راضی نیستیم، اما گامی هم برای بهبود آن برنمیداریم.
به عبارت بهتر، از هنگامی که عدهای این جشن را خرافهپرستی خطاب کردند و در صدد مقابله با آن برآمدند ـ و البته مخالفت کارسازی هم با این نظر نشد ـ تا اکنون که مدارس نوبت عصر، روزهای سهشنبه آخر سال را زودتر تعطیل میکنیم، همه روشها به اینجا رسیده که چهارشنبه سوری بد و خطرناک است و نباید آتشی روشن کرد و از رویش پرید و... ولی گویا، کمتر کسی به این نتیجه رسیده که ممکن است این روشهای حذفی به جایی برسد که میدان به دست عدهای بیفتد که تندرو هستند و ساخت هر نوع نارنجک و بمب دستی را مجاز و بیخطر بدانند.
درست شبیه اینکه یک بزرگتر بخواهد با امر و نهی، نوجوانش را مجاب کند که فلان چیز بد است و انتظار داشته باشد، این موعظهاش کارگر واقع شود؛ بدون اینکه نیاز باشد در این راه پر خطر، با فرزند پرانرژیاش قدمی بزند و به جای منع رطب کردن، شیوه بیخطر را به وی بیاموزد.
دوستی یا دشمنی؟در حالی که برخی منابع خبری، از کاهش رخدادهای چهارشنبهسوری در سالهای گذشته خبر میدهند، آمار گوناگونی ارایه شده که برخی از آنها، این کاهش را در دو سال اخیر تأیید نمیکنند. در اسفند ماه ۸۹ سردار احمدرضا رادان، فرمانده وقت نیروی انتظامی از کاهش چشمگیر حوادث چهارشنبهسوری نسبت به سال پیش خبر داد، ولی مرکز حوادث و فوریتهای پزشکی، آمار آسیبدیدگان چهارشنبهسوری سال ۸۹ را بیشتر از ۸۸ اعلام کرد: ۲۰۸۸ آسیبدیدگان سال ۸۹ در کل کشور که در قیاس با ۱۹۲۸ مورد حادثه در سال ۸۸، نزدیک 8 درصد افزایش داشته است.
چهارشنبه سوری که روزگاری مایه شادی مردمان سرزمینمان بود و شاید ارزانترین جشن ملی به شمار میرفت، تبدیل به معضلی شده که هر مسئولی از زاویه دید خود به آن نگاه میکند و یکی چاره را در حضور پر رنگتر نیروهایش در خیابانها میداند و دیگری با تدارک چند فیلم جذاب، تلاش دارد که مانع بیرون آمدن مردم از خانههایشان شود؛ اما هیچ کسی نیست که کلیتر و جامعتر به آن نگاه کند و با اعتراف به شکست روشهای به کار گرفته شده، از مردم بخواهد در این جشن شرکت کنند تا شاید به این روش، تعادل برقرار شود و اوضاع به دست عدهای نوجوان و جوان جوگیر نیفتد.
گویا هنوز درنیافتهایم برای مقابله با زشتیهایی که چهره این جشن را پوشانده، چه بسا میبایست که فضایی تدارک ببینیم تا همه در این مراسم حضور پیدا کنند تا به مرور زمان، عقل جمعی بر اشتباهات احساسی جوانان و نوجوانانمان غلبه کند و امنیت به دست مردمانی برقرار شود که در کنار تفریح، نسبت به عملکرد یکدیگر احساس مسئولیت میکنند و اشتباهات همدیگر را یادآوری میکنند؛ تا شاید در دراز مدت، دیگر کسی پیدا نشود که بخواهد مبلغی را برای خرید ترقه و... هزینه کند و نگران مبالغ هنگفتی باشیم که برای خرید این عاملان مصدومیتزا پرداخت میشود.
تدارکاتی شبیه آنچه در برگزاری دربی پرطرفدار تهران رخ داد و حالا همه از نتیجه به دست آمده احساس غرور میکنند. شاید بد نباشد که امروز عصر همهمان، به جای پاک کردن صورت مسأله، چهارشنبه سوری را جشن بگیریم و حضور موثرمان را از نوجوانان و جوانانی که ممکن است خدای ناکرده آسیب ببینند، دریغ نکنیم!