همسر شهيد رضايينژاد در گفتگویی كه به مناسبت روز فناوري هستهاي انجام شد به ناگفتههايي از حضور مقام معظم رهبري در منزل شهيد رضايي نژاد پرداخت و گفت: در حقيقت شهيد رضايي نژاد و پرداختن به او از همان ديدار شروع شد و اين ديدار نقطه عطفي در اين موضوع بود.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، وي افزود: قبل از آن بسياري به ما ميگفتند كه ترور همسرم، ترور كور بوده و اشتباهاً شهيد رضايي نژاد به شهادت رسيده است، ولي حضور ايشان در منزل ما تاييدي بود بر اين نكته كه ترور همسرم كور نبوده و كاملاً هدفمند انجام شده؛ يعني حضرت آقا به اين مسئله كاملاً آگاه بودند.
همسر شهيد رضايي نژاد به شرح اين ديدار پرداخت و عنوان كرد: يك روز قبل از اين ديدار، تماسي با تلفن همراه من گرفته شد، وقتي آن را پاسخ دادم به من گفتند كه ما از برنامه روايت فتح هستيم.
پيراني افزود: من تا آن زمان - بعد از شهادت همسرم - به دلايل مختلف از جمله مسائل امنيتي و شخصي از مصاحبه با خبرنگاران گريزان بودم، اما اين بار نتوانستم با اين درخواست مخالفت كنم؛ آنها گفتند به منزل شما ميآييم تا نور خانه را تنظيم و آن را بررسي كنيم.
وي با بيان اينكه آن روز خبرنگاران به خانه ما نيامدند و فرداي آن روز كه پنجشنبه بود زنگ در خانه را زدند و گفتند از برنامه روايت فتح هستيم، گفت: دو نفر بودند كه وارد خانه شدند و گفتند بعد از نماز مغرب و عشا خواهيم آمد.
همسر شهيد رضايي نژاد عنوان كرد: كمي ترسيده بودم و به همين خاطر با چند مركز امنيتي تماس گرفتم و مسئله را به آنها اعلام كردم؛ چهره دو نفري كه به خانه ما آمده بودند، به نظرم آشنا بود، اما بعد از تماس با مراكز امنيتي به من گفتند مشكلي در كار نيست.
پيراني ادامه داد: بعد از نماز مغرب و عشا يك گروه فيلمبرداري وارد خانه شدند و كم كم تعداد افراد بيشتر شد، ولي هيچ كس با من مصاحبه نميكرد؛ مادر و خواهر همسرم نيز آن شب كاملاً اتفاقي ميهمان خانه ما بودند كه البته من از برادر همسرم نيز خواسته بودم كه به خانه ما بيايد، اما گفت نميتوانم؛ البته بعدها بسيار حسرت خورد كه اي كاش آن شب من هم در خانه شما بودم.
وي گفت: مشغول مصاحبه با يك خبرنگار بودم كه خيلي آرام و بي صدا از من سوال ميپرسيد؛ البته بعدها متوجه شدم حاشيهاي كه از ديدار رهبري در خانه ما منتشر شد، همان سوالاتي بود كه اين خبرنگار از من پرسيد.
همسر شهيد رضايي نژاد با بيان اينكه 10 دقيقه مانده بود كه مصاحبه ما تمام شود، به من گفتند كه آماده باشيد حضرت آقا به منزل شما تشريف ميآورند، گفت: احساس ميكردم كه با من شوخي ميكنند؛ البته قبلاً هم به من گفته بودند كه ايشان حتماً به منزل شما تشريف ميآورند؛ چرا كه قبل از آن به منزل شهيد عليمحمدي و شهرياري نيز رفته بودند.
پيراني با اشاره به اينكه در همان لحظه به فكرم رسيد كه آرميتا را مشغول به كاري كنم، گفت: به آرميتا گفتم نقاشي روز حادثه را بكش؛ چون روان شناسها به ما گفته بودند هر چقدر آرميتا نقاشي روز حادثه را بكشد، براي او بهتر است.
آرميتا تا آن زمان امام خميني و حضرت آقا را يك نفر ميدانستوي با بيان اينكه دخترم بعد از اين ديدار تفاوت امام خميني (ره) و آقا را فهميد، ادامه داد: آرميتا تا آن زمان هر دوي اين بزرگواران را يك نفر مي دانست، اما چون عكس حضرت آقا را ديده بود، وقتي به خانه ما آمدند، ايشان را شناخت.
همسر شهيد رضايي نژاد عنوان كرد: آرميتا نقاشي اي را كشيد كه من در آن در حال جيغ زدن بودم، اما هنوز نقاشياش تمام نشده بود كه ايشان تشريف آوردند.
پيراني ادامه داد: با اينكه آرميتا هميشه براي مانوس شدن با ديگران احتياج به زمان داشت، آن شب خيلي سريع با ايشان ارتباط گرفت؛ آرميتا خيلي تند نقاشيهايش را ميكشيد و به ايشان نشان ميداد.
وي گفت: آرميتا بغل دست حضرت آقا نشسته بودند و در حالي كه ما صحبتهاي جدي مطرح ميكرديم، بي پروا بين صحبتهاي ما ميپريد و با آقا صحبت ميكرد.
همسر شهيد رضايي نژاد درباره نگراني و اضطراب خود از ديدار آن شب گفت: من ترجيح ميدادم آرميتا كمي مودبتر باشد؛ چون احساس ميكردم كه بيش از حد به ايشان نزديك شده، آرميتا روي ميز عسلي كنار دست آقا نقاشي ميكشيد كه فنجان چاي را هم روي همان ميز گذاشته بود و من نگران بودم كه چاي را روي ايشان بريزد.
پيراني با اشاره به اينكه جو سنگين آن ديدار خيلي زود شكسته شد، ادامه داد: ايشان خيلي صميمانه برخورد كردند و از بسياري از جزئيات خبر داشتند؛ البته به من گفته بودند كه به ايشان بسياري از موضوعات گفته شده، اما به دليل كم مهريهايي كه بعد از ترور در حق همسرم شده بود، باورم نميشد كه ايشان از جزئيات حادثه نيز خبر داشته باشند.
وي افزود: ايشان كدهايي را ارائه ميكردند كه من ميفهميدم دقيقاً اطلاع دارند كه همسر من چه كار مي كرده و در چه زمينهاي فعال بوده است.
همسر شهيد رضايي نژاد همچنين به پيجويي احوالش از سوي رهبري اشاره كرد و گفت: ايشان به من گفتند مثل اينكه شما هم در اين حادثه زخمي شديد و من پاسخ دادم، بله، ايشان دوباره از من سوال كردند كه انشاالله رفع كسالت شده است يا نه كه اين مهر ايشان را ميرساند؛ زيرا من انتظار نداشتم كسي در اين جايگاه اين گونه رفتار كند؛ اين در حالي است كه بسياري از دوستان و نزديكان ما بعد از ترور هيچ احوالي از ما نپرسيدند و اين به دليل ترسي بود كه به وجود آمده بود، به طوري كه حتي همكارانم تماسهاي تلفني خودشان را هم با ما قطع كردند.
از حضرت آقا خواستم تا براي عاقبت به خيري آرميتا دعا كندپيراني از درخواست خود از رهبري سخن گفت و عنوان كرد: از ايشان تقاضا كردم كه براي عاقبت به خيري آرميتا دعا كند تا شرمنده پدرش نشوم؛ چون مطمئن هستم بالاخره يك زماني با داريوش رودررو ميشوم؛ ايشان به من دلگرمي دادند كه شهدا زنده هستند و راهي كه اين ها رفته اند راه پرافتخاري است؛ البته من هم اين را ميدانم و سرم را بالا ميگيرم و به آرميتا ميگويم كه پدرت با افتخار جانش را در راه اين مملكت داد و دوست دارم تو هم مانند پدرت باشي.
وي درباره اينكه آيا بعد از ترور همسرش خواب او را ديده يا نه، گفت: تا يك ماه اول پس از حادثه شرايط روحي بد و آشفتهاي داشتم و به همين خاطر اصلاً خواب او را نميديدم، اما آرزو مي كردم كه به خوابم بياييد.
همسر شهيد رضايي نژاد با اشاره به اينكه 11سال با همسرم زندگي كردم، اما امروز فقدان او را احساس ميكنم و ميفهمم كه چه نعمتي را از دست دادهام، گفت: بعد از شهادت داريوش، ديدن خواب او برايم يك آرزو شده بود؛ شبها قبل از خواب از خدا ميخواستم كه داريوش به خوابم بيايد، ولي نميشد.
پيراني ادامه داد: روان شناساني كه با آنها در ارتباط بودم توصيه كرده بودند كه بايد آرامش خود را به دست بياورم تا بتوانم او را در خواب ببينم؛ البته بعد از يك ماه ديدن خواب داريوش اتفاق افتاد و هر بار او را به همراه خودم در دشت و صحرا ميديدم.
داريوش تسلط بر نفس داشتوي درباره ويژگي برجسته همسرش گفت: بعد از گذشت زمان در ارتباطم با سايرين متوجه شدم كه ويژگي برجسته داريوش تسلط بر نفس بود؛ همسرم در عين حال كه مسئوليت پذير و متعهد بود، بر نفس خود تسلط داشت؛ گر چه شايد هيچ ويژگي او به اندازه تسلطي كه بر نفسش داشت، برجسته نبود.
همسر شهيد رضايي نژاد ادامه داد: داشتههاي داريوش فراوان بود، اما با اين وجود بر نفس خود تسلط داشت و هرگز بر خودش غره نميشد.
دوست داشتم پيشنهادهاي كشورهاي اروپايي را قبول ميكردپيراني در ادامه درباره پيشنهادهايي كه از دانشگاههاي اروپايي به همسرش ميشد، گفت: قبل از شهادت، پيشنهادهاي زيادي به همسرم ميشد تا تحصيلات خود را در كشورهاي اروپايي ادامه دهد؛ به طوري كه پس از ترور او بررسيهايي كه از سوي دستگاههاي امنيتي انجام شد، نشان داد كه از حدود پنج سال قبل كار بر روي داريوش شروع شده بود تا اگر بتوانند او را جذب و يا تخليه اطلاعاتي كرده و در نهايت اگر نشد او را ترور كنند؛ ترور زماني اتفاق مي افتد كه نتوانند كسي را بخرند.
وي ادامه داد: پيشنهادهايي كه به همسرم شد از دانشگاههاي اسپانيا و آلمان بود؛ از اين دانشگاه ها برايش ايميل ميفرستادند تا با تمام امكانات به همراه خانوادهاش به يكي از اين كشورها رفته و در آنجا ادامه زندگي دهد، داريوش اين ايميلها را به من نشان ميداد.
همسر شهيد رضايي نژاد عنوان كرد: من به داريوش مي گفتم چرا قبول نمي كني؛ زيرا اين پيشنهادها با تمام امكانات بود و من بدم نميآمد كه در خارج از كشور زندگي كنيم، اما داريوش مي گفت امكان ندارد كه بيشتر از يك سال دوري ايران را تحمل كند.
پيراني ادامه داد: اصرارهايي كه من ميكردم به دليل محدوديتهايي بود كه كار وي براي ما ايجاد كرده بود؛ چون نميدانستم پيشنهادها چه دليلي دارد و تنها به خاطر آن كه تمام امكانات رفاهي براي ما در نظر گرفته ميشد، جاي پيشرفت را در آنجا ميديدم، اما داريوش حتي يك بار هم به اين ايميلها پاسخ نداد.
شش ماه قبل از ترور تلفنهاي مشكوك قطع شدوي به تماسهاي تلفني مشكوك با همسرش اشاره كرد و گفت: حدود سه يا چهار سال داريوش تلفنهاي مشكوك داشت كه بيشتر آنها از خارج از كشور بود؛ البته الان هم شمارههاي مشكوك را به همين اسم در تلفن همراه داريوش ذخيره كردهام.
همسر شهيد رضايي نژاد با اشاره به اينكه تا شش ماه قبل از ترور اين تلفنها به صورت پراكنده وجود داشت، عنوان كرد: شش ماه قبل از ترور همسرم، تلفنهاي مشكوك قطع شد و حدوداً دو ماه مانده به اين اتفاق تماسهاي مشكوك از سر گرفته شد؛ حتي روز ترور يادم هست همان ساعتي كه ما از اداره بيرون آمديم يك تلفن مشكوك به داريوش زده شد.
پيراني به تعقيبهاي مشكوك هم اشاره كرد و ادامه داد: يك بار در اتوبان امام علي (ع) ساعتها داريوش را تعقيب كرده بود و بعد از مدتي در حالي كه تعقيب كننده از كنار او رد ميشد بشدت به او خيره شده بود؛ البته سر كوچه خودمان و نيز در اطراف درب خانه نيز هميشه حضور برخي را احساس مي كرديم، به طوري كه بعد از ترور همسرم، دستههاي اطلاعاتي و امنيتي به ما گفتند كه حدود سه تا پنج سال او تحت تعقيب بوده و همه اطلاعات آنها دقيق بود، حتي مي دانستند چه روزهايي من، آرميتا و داريوش با هم هستيم و چه ساعتي از خانه بيرون ميآييم؛ جايي كه تروريستها ايستاده بودند نيز از قبل مشخص شده بود.
اختلاف من و داريوش بر سر اشتراكاتمان بودوي در ادامه درباره زندگي خصوصي خود با همسرش گفت: عشق در زندگي ما موج مي زد و خوشبختي را هم من و هم داريوش حس مي كرديم افكار و عقايدمان منطق بود، ولي دعوا در زندگي ما هم اجتناب ناپذير بود.
همسر شهيد رضايي نژاد ادامه داد: ما معمولاً سر اشتراكاتمان با هم بحث داشتيم، داريوش هميشه ميگفت مشكل من و تو اين است كه بيش از حد شبيه هم هستيم و اگر در برخي موارد تضاد بين ما بود همديگر را تعديل ميكرديم؛ به هر حال چون داريوش كينهاي نبود، اين دعواها طولاني نميشد.
گذر زمان به يادم خواهد آورد كه آخرين جمله داريوش به من چه بودپيراني درباره آخرين مكالماتش با شهيد رضايي نژاد گفت: روز حادثه بحث ما بر سر محل كار و اتفاقاتي كه ميتوانست براي من تعريف كند، بود، برنامه آن هفته را با هم چك كرديم و چون 10 روز به شروع ماه رمضان مانده بود برنامه ماه رمضان را هم با مرور كرديم.
وي ادامه داد: داريوش برايم يك مجله خريد تا از منوي مخصوص آن براي ماه رمضان استفاده كنم، ولي آن مجله تنها در حد يك تورق دست من ماند؛ چون مملو از خون داريوش شد.
همسر شهيد رضايي نژاد درباره آخرين چيزي كه به داريوش گفته بود، عنوان كرد: بعد از آن كه ضارب را دم در خانه ديدم، مشكوك شدم و گفتم به نظر تو اين دو نفر اينجا چه ميكنند، خاطرم هست كه داريوش هم جواب من را داد، اما بعد از گذشت چند ماه هر چه فكر مي كنم، يادم نميآيد كه در آخرين لحظه داريوش به من چه گفت، شايد يك زماني بعد از آن كه ناخودآگاهم را بررسي كنم يادم بيايد كه آخرين جمله داريوش چه بود.
پيراني با اشاره به اينكه اگر داريوش به جاي پيچيدن به سمت پاركينگ مستقيم مسير را ادامه ميداد شايد امروز من به جاي او بودم، ادامه داد: اگر داريوش مسيرش را تغيير نميداد من به سمت تروريستها بودم و تير به سمت من شليك ميشد، اما تقدير را من نميسازم و خدا تقدير انسانها را رقم ميزند، به هر حال همه ما يك روز آمادهايم و يك روز هم ميرويم.
وي در ادامه درباره لحظهاي كه آرميتا را بعد از حادثه تروريستي ديد، گفت: چهار تا پنج ساعت از حادثه گذشته بود كه آرميتا را در بيمارستان براي من آوردند، خودم را كنترل كردم تا در برابر چشمان او گريه نكنم، آرميتا از من پرسيد بابا كجاست و من فقط به اطرافيان نگاه ميكردم و مي گفتم شما را به خدا بگوييد من چه جوابي بدهم.
همسر شهيد شهرياري بهترين همدم من بعد از ترور بودهمسر شهيد رضايي نژاد درباره اينكه بعد از شهادت همسرش چه كسي بيشتر از همه به او دلداري داد، گفت: همسر شهيد شهرياري بيشتر از همه به من دلداري دارد، هيچ كس اندازه وي نميتوانست من را آرام كند؛ او يك روز بعد از حادثه همراه من بود و زماني كه براي مراسم تشييع داريوش از تهران خارج شديم هم با من تماس تلفني داشت و من هيچ وقت محبتهايش را فراموش نميكنم.
پيراني عنوان كرد: بعد از ترور همسرم همه بستگان و حتي همسايهها از ما سوال مي كردند كه شما با چه كسي مشكل داشتيد و چه كسي دشمن شما بوده كه اين اتفاق افتاده؛ زيرا همه تصور مي كردند كه اين يك مسئله شخصي است.
وي با اشاره به اينكه من ميدانستم چه اتفاقي افتاده است، ادامه داد: انسان همواره از يك اتفاق تصور خاصي دارد، ولي وقتي اين تصور به مرحله عمل ميرسد شرايط بسيار متفاوت ميشود؛ در حقيقت بعد از ترور شهيد عليمحمدي ما منتظر اين اتفاق بوديم.
همسر شهيد رضايي نژاد با بيان اينكه بين ما صحبتهاي بسياري شده بود كه بعد از ترور همسرم من بايد چه كار كنم، گفت: يكي از توصيههاي داريوش اين بود كه براي زندگي تهران را ترك كنم و به آبادانان برگردم؛ زيرا زندگي در تهران براي من سخت است؛ فعلاً هم به دليل تحصيل اينجا ماندهام و احتمال اينكه اينجا نمانم بسيار زياد است.
داريوش به مادرش گفته بود بعيد نيست كه اتفاق ترور براي من نيز بيفتدپيراني درباره اينكه آيا وي به لحاظ روحي آمادگي چنين مسئلهاي را داشت، گفت: خاطرم هست وقتي از تشييع جنازه دكتر عليمحمدي برگشته بود، مادرش از او سوال كرد كه تو چرا رفته بودي؛ داريوش بدون آن كه بگويد كه ما با هم همكار بوديم فقط گفت اين اتفاق من را بسيار متاثر كرد.
وي ادامه داد: داريوش همان روز به مادرش گفت بعيد نيست كه دو سال بعد اين اتفاق براي من بيفتد.
همسر شهيد رضايي نژاد عنوان كرد: بعد از ترور دكتر عباسي و دكتر شهرياري تمام تلاش داريوش اين بود كه كسي نفهمد كه او نيز با آنها همكار بوده؛ به طوري كه بعد از ترور داريوش نه خانواده من و نه خانواده همسرم هيچ كدام خبر نداشتند كه چرا اين اتفاق افتاده است.
دوستان داريوش كار وي را ادامه ميدهندپيراني با اشاره به اينكه امروز داريوش براي همه به يك الگو تبديل شده است، گفت: همسرم نه تنها براي قشر تينيجري كه احساسات و شور دارند، بلكه در خانواده و در بين دوستان نيز به يك الگو تبديل شده است.
وي ادامه داد: برادر داريوش پيش از اين در رشته مهندسي برق تحصيل مي كرد، اما تغيير رشته داد و تحصيلاتش رادر رشته حقوق ادامه داد، اما بعد از ترور همسرم تاسف خورد كه چرا مسير علمي برادرش را ادامه نداده است.
همسر شهيد رضايي نژاد همچنين درباره تاثير اين حادثه در بين همكاران و دوستان همسرش عنوان كرد: بعد از اين واقعه دو سه نفر از دوستان صميمي داريوش سر كار نرفتند؛ يكي از آنها مي گفت وقتي رئيسمان تماس گرفت و گفت بايد كار داريوش را ادامه بدهي، گفتم كه به خاطر داريوش اين كار را ادامه ميدهم.
پيراني همچنين گفت: البته برخي همكارانش هم از اين مجموعه بيرون رفتند و از ادامه كار انصراف دادند، اما بدون شك كساني كه باقي ماندند بهترين هستند.
وي درباره واكنش خود پس از شنيدن خبر انصراف برخي از دانشجويان دانشگاه شريف و تمايل آنها به ادامه تحصيل در رشته هستهاي گفت: براي خودكفايي مملكت به همه تخصصها نياز داريم.
همسر شهيد رضايي نژاد با بيان اينكه البته همسر من تخصص مهندس هستهاي نداشت، گفت: به دليل فشارهاي بين المللي كه بر ما تحميل ميشود، مهندسي هستهاي بيشتر از ساير رشتهها پررنگ است، اما مملكت ما براي اينكه با تمام اين فشارها به استقلال برسد به همه رشتهها و تخصصها نياز دارد، بنابراين از همه جوانان درخواست مي كنم كه در رشته تحصيلي خودشان بهترين باشند.
همسرم دوست داشت آرميتا يك فرد مسئوليت پذير باشدپيراني درباره تاكيد همسرش بر تربيت آرميتا گفت: داريوش هميشه تاكيد داشت كه آرميتا مسئوليت پذير باشد و با وجود اينكه خود دو سال از تحصيل را به طور جهشي خوانده بود، ميگفت آرميتا بايد روند طبيعي زندگي را طي كند، مهم نيست كه چه كاره شود مهم اين است كه مسئوليت پذير باشد.
وي عنوان كرد: هميشه به من سفارش مي كرد سعي كن آرميتا بيشتر از هر چيز انسان باشد؛ مهم نيست كه دكتر يا مهندس شود.
همسر شهيد رضايي نژاد درباره تربيت آرميتا بعد از شهادت پدرش گفت: وفاداري آرميتا به آرمانهايي كه پدرش به خاطر آن به شهادت رسيد را هر روز برايش تكرار ميكنم؛ خدا ما و داريوش را دوست داشت كه با اين شيوه او را جاودانه كرد؛ همه ما روزي ميآييم و يك روز خواهيم رفت، اما اين نحوه رفتن داريوش به من قدرت ايستادگي ميدهد.
با شهادت برخورد سياسي نكنيمپيراني درباره بهترين شيوه تقدير از شهداي هستهاي گفت: بايد منصفانه رفتار كنيم و با سياسيكاري به مسئله شهادت نگاه نكنيم؛ چرا كه شهدا ملي هستند، اما متاسفانه گاهي ديده ميشود كه در بحث شهادت جناحي و سياسي رفتار ميشود.
وي همچنين ادامه داد: مهمتر از همه اين است كه اگر پروژه ناتمامي از سوي اين شهدا باقي مانده آن را دنبال كنند؛ پروژهاي كه همسرم روي آن كار مي كرد جزو معدود پروژههايي بود كه به محصول رسيد، بنابراين بايد به معناي واقعي كساني را كه اين قبيل كارها را دنبال مي كنند، تربيت كنيم.
همسر شهيد رضايي نژاد عنوان كرد: هنوز هستند كساني كه مانند شهيد عليمحمدي، شهيد شهرياري، شهيد رضايي نژاد و شهيد احمدي روشن در كمال گمنامي در خدمت پيشرفت كشور هستند و به دنبال منافع شخصي خود نمي روند.
پيراني ادامه داد: در حقيقت شهادت شهيدان هستهاي يك روند و يك جنبش بود كه با شهيد عليمحمدي شروع شد و با شهادت شهرياري، رضايي نژاد و احمدي روشن ادامه پيدا كرد؛ اين جنبش، جنبش تعهد و مسئوليت بود كه آگاهانه و عاشقانه ادامه يافت.
وي همچنين عنوان كرد: بسياري بعد از شهادت داريوش گفتند كه اين ترور يك ترور كور بود، اما به كساني كه چنين حرفي را به من گفتند، مي گويم پشت اين ترورها چندين سرويس جاسوسي بود كه هيچ وقت اشتباهي كار نميكنند، من نه انتقام خون داريوش را ميگيرم و نه از افرادي كه با بيتقوايي من را عذاب دادند، انتقام ميگيرم؛ زيرا مطمئنم خون پاك همسرم دامن عاملان و آمران آن را از بالاترين رده تا پايينترين آنها خواهد گرفت.