در روزهای گذشته، یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای تاریخ فوتبال «حرفهای» در جهان رونمایی شد و مثل خیلی از وقتها، این کشور ایران است که افتخار به نمایش گذاشتن این شاهکار ویژه را دارد. به این ترتیب، تیم تازه صعود کرده گهر لرستان، ناچار خواهد بود یکی از مهمترین بازیهای «خانگی»اش را با یکی از مدعیان عنوان قهرمانی، جایی نه در ورزشگاه و شهر و استان خودش و نه حتی جایی در یک زمین بیطرف، که دقیقا در استادیوم خانگی تیم مقابل برگزار کند!
به گزارش «تابناک»، اما طعنهآمیزتر اینکه در این مسابقه، تیم زاگرس مجبور میشود حضور خوفناک و چند ده هزار نفری هواداران مشتاق پرسپولیس را هم روی گرده نحیفش تحمل کند؛ تماشاگرانی پرشور و تشنهکام که از یک سو برای حضور در نخستین قرار ملاقاتشان با تیم کهکشانیشان اصرار داشتند و از سوی دیگر، میخواستند عطش ناشی از چند ماه ندیدن پرسپولیس به علت تعطیلی و محرومیت را از میان ببرند و تیمشان را تا داربی تهران بدرقه کنند.
طبق معمول بینندهای که دست از پا خطا میکند، بلافاصله باید تاوان پس بدهد؛ نخست از همه، کلی نکوهش و متهمش میکنند، بعد برای آسیبشناسی رفتارش جلسه تشکیل میدهند و سرانجام هم با مضر تشخیص دادن او برای محیط ورزش، از حضورش در استادیوم جلوگیری میکنند. این میان اما به ظاهر هیچ مکانیزمی برای تنبیه مدیران خطاکار وجود ندارد. کاش همان گونه که نعمت حضور در اماکن ورزشی را از تماشاگر بزهکار میگیرند، مسئولان و دستاندرکاران ناتوان و کمکار را هم از فرصت فعالیت در این حوزه محروم میکردند تا هم کمی حس غریب «عدالت» زنده شود و هم زمینه مناسبتری برای رها شدن از این درجازدگی فراهم آید.
در این صورت شاید دیگر وضع ورزش این مملکت طوری نمیشد که پس از این همه سال، همچنان تنها استادیوم به دردبخور و قابل استفاده ایران، ورزشگاه قدیمی آزادی باشد و هر کس، هر جای این مملکت به مشکل برخورد، بازیاش را به این محل منتقل کنند. اگر جریمه مشتی تماشاگر خاطی، منع شدنشان از دیدن فوتبال است، مجازات مسئولانی که هنوز نمیتوانند مقدمات برگزاری چند مسابقه ساده را در استانهایی مثل لرستان و البرز فراهم کنند، چه میتواند باشد؟
این افراد کجای این ورزش ایستادهاند و چه کسی قدرتش را دارد برای آنها که با این همه ثروت نمیتوانند آجر روی آجر یک استادیوم ساده ورزشی بگذارند، حکم انضباطی صادر کند؟
میگویند چرا هوادار گهر و تراکتورسازی پرسپولیس و استقلال، رفتارهای ناهنجار از خود نشان میدهند، اما نمیپرسند چگونه میتوان از تماشاگری که برای دیدن بازی به اصطلاح خانگیاش، باید فرسنگها جادهپیمایی کند یا با پای پیاده از کوه و کمر بالا برود یا در فضای استادیوم به هر خفت و تحقیری تن بدهد، انتظار داشت حرفهای و خویشتندار باشد؟
یک تیم تازه صعود کرده لرستانی، امروز ناچار است برای میزبانی از رقبایش، آواره تهران و کرج باشد، چون مسئولان ورزش این مملکت، وقتش را نداشتهاند و یا اولویتشان نبوده برای این خطه از خاک کشورمان، ورزشگاه بسازند.
خبر میرسد، ایران در بازسازی یا ساخت استادیومهای جدید در عراق با این کشور همیاری خواهد داشت؛ اما خبر نمیرسد که ایران، چنین طرحی را برای لرستان یا بسیاری از دیگر استانهای محروم خودش هم داشته باشد!
کاش همین درجه از دغدغه و دلشوره برای میزبانی تیمی چون گهر هم وجود داشت! در این صورت، اطمینان میداشتیم مشکل استادیوم خانگی آنها بسیار زودتر از این حرفها حل میشد.
در این باره باید گفت، مدیریت هزینه برای کارهایی چون ساخت و ساز استادیوم به چه کار میآید، وقتی میتوان این پولها را خرج هزار چیز دیگر کرد یا در همین ورزش با آن، سبیل دلال جماعت را چرب کرد؟
همین پرسپولیس و استقلال در این سالهای طولانی اجارهنشینی، میلیاردها تومان صرف استفادههای نود دقیقهای از ورزشگاه آزادی کردهاند؛ بیآنکه با آنان یا هوادارانشان مثل صاحبخانهها رفتار شود. لابد اگر آنقدر تدبیر میداشتیم که با چنین دورریزهایی، طرحهای بلندمدت همچون ساخت ورزشگاه را کلید بزنیم، امروز وضع ورزشمان به گونهای نبود که به خط پایان رسیدن فلان دوچرخهسوار المپیکی را با غرور و افتخار در بالاترین خبرهای ورزشی تلویزیون به آگاهی بینندگان برسانیم.
کاش وقتی مردم همیشه در صحنه را به حماسهسازی دعوت میکنیم، کمی هم به فکر خود این «صحنه» لخت و عور باشیم و دستکم پس از چند ده سال، یک استادیوم ناقابل برایش بسازیم.
در خاتمه یادآور میشویم، اینکه تیمی از یک گوشه این مملکت به سطح نخست رقابتهای باشگاهی میرسد و بعد معلوم میشود استادیوم ندارد، یا آن که باشگاهی از کشورمان به مسابقات آسیایی راه مییابد و تازه میفهمند ورزشگاه آبرومند و نیمچه استاندارد در اختیارش نیست، نشان میدهد، حتی سرعت رشد همین فوتبال ورشکسته و عقبمانده هم از سرعت توسعه و پیشرفت مدیریتی در ورزش ایران بالاتر است. فوتبال ما با این شکلش عضو پنجاهم جدول ردهبندی فیفاست، مدیریت ورزش ما با این وضعش، چندم دنیا میتواند باشد؟!