دنیا حالا باور کرده که جنبش عدمتعهد میتواند نسخه دوم سازمان ملل متحد باشد. این را میتوان از امواج پروپاگاندای این سازمان در سراسر دنیا، فهمید.
این روزها نیز که جمهوری اسلامی ایران، میزبانی غیرمتعهدها را بهعهده گرفته، تمام نگاههای بینالمللی به ایران دوخته شده است. یکصد و بیست عضو باشگاه عدمتعهد در حالی در تهران دور هم جمع شدهاند که اوضاع منطقه خاورمیانه از سه سال پیش تاکنون، تغییرات بسیاری را پشت سر گذاشته است. در این بین، شکلگیری محور ایران- مصر از همین حالا خواب راحت را از پنج عضو شورای امنیت سازمان ملل، ربوده است. پارلمان اروپا، دارای یک استقلال نسبی است و نمایندگان آن توسط مردم انتخاب میشوند؛ مردم اروپا هم دل خوشی از سیاستهای اقتصاد ورشکسته کاپیتالیستی ندارند. جیووانی پیتلا ، نایبرئیس ایتالیایی پارلمان اروپا که کشورش در کانون بیثباتی اقتصادی قرار دارد، در گفتوگوی اختصاصی با همشهری، با ابراز علاقه به ماهیت و اهداف جنبش عدمتعهد از اثرات مثبت این سازمان در روابط بینالملل، دفاع میکند.
بهنظر میرسد، اصولاَ کشورهای اروپایی به عضویت در جنبش عدمتعهد، تمایل داشته باشند اما گویا موانعی وجود دارد، توضیح میدهید مشکل اصلی، چیست؟ متأسفانه دستورالعملهای اساسنامه اتحادیه اروپا از پیوستن اعضا به سازمانهایی چون جنبش غیرمتعهدها، جلوگیری میکند. با این حال، رسالتها و اهداف زیربنایی جنبش عدمتعهد مانند احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت اعضا، عدمتجاوز به حریم اعضا، عدمدخالت در امور داخلی یکدیگر، برابری و سود متقابل، همزیستی مسالمتآمیز و... مؤلفههایی هستند که بهطور گستردهای در معاهدات تأسیس اتحادیه اروپا گنجانده شده است. اما همانطور که گفتم بهدلیل آنچه اساسنامه اتحادیه اروپا، آن را نقض قوانین (یکپارچگی اعضا) اتحادیه میداند، مانع از ورود کشورهای عضو اتحادیه به جنبش عدمتعهد، میشود.
نظر شما در مورد ریاست ایران بر جنبش عدمتعهد چیست؟ همه ما باید برای صلح تلاش کنیم و نه اینکه به فکر مسابقهای تسلیحاتی باشیم که تهدیدی برای سوزاندن کل جهان محسوب میشود. بنابراین مهم است که ایران یک کشوری باشد که دیگر کشورها را بهعنوان یک پیامرسان صلح یاری کرده و برای صلح، تلاش کند.
کشورهای اروپایی از سال 2008به این طرف، اوضاع اقتصادی به هم ریختهای پیدا کردهاند؛ با این وضعیت، اگر اتحادیه اروپا، دارای یک صندلی در اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها در تهران بود، دستور کار اصلیاش چه موضوعی را در بر میگرفت؟ عملکرد این جنبش تا حالا، مثبت بوده است. اعضای این جنبش برای ایجاد صلح در جهان با یکدیگر همکاری میکنند. با این حال جهان تغییر کرده است، قدرتهای جدیدی از دل همین 120عضو جنبش عدمتعهد ظهور کردهاند که خواستههای استقلال طلبانه اقتصادی و سیاسی خود را خارج از دو قطب شرق و غرب دنبال میکنند. من از این موضوع بهعنوان یک «هژمونی» از گذشته تا امروز تعبیر میکنم. بنابراین، اعضای گروه «نم» با ظهور قدرتهای جدید اقتصادی و سیاسیاش کاملا در هزاره سوم تأثیرگذار خواهد بود.
قبول دارید بیش از 120عضو جنبش عدمتعهد که شامل دوسوم از اعضای سازمان ملل متحد میشود، به مثابه یک سازمان ملل دوم هستند؟ با وجود این چرا هنوز نتوانستهاند حق وتوی شورای امنیت را بهدست آورند؟ من موافق هستم که حق وتویی که چهار قدرت پیروز جنگ جهانی دوم بهدست آوردهاند، قدیمی و تاریخ گذشته است و باید در مذاکرات سازمان ملل متحد، توسط جنبشی مانند غیرمتعهدها لغو شود. نهتنها بهخاطر اینکه دیگر خبری از «رقابت برای اعمال نفوذ و قدرت این کشورها در صحنه بینالمللی» نیست بلکه به این دلیل که تا حد زیادی این لغو امتیاز انحصاری و ناعادلانه، باعث کاهش وزن چند عضو خاص در روند تصمیمگیریهای سیاسی درباره مسائل کلیدی مربوط به صلح و همکاری در میان مردم دنیا میشود.
انتقال ریاست جنبش عدمتعهد از مصر به ایران و همکاری این دو کشور چه کمکی به پیشبرد برنامهها و اهداف این سازمان بینالمللی در خاور میانه خواهد کرد ؟ من بر این باورم که حرکت کشورهای عدمتعهد میتواند کمک بزرگی به شکلگیری یک ارتباط دوستانه بین مصر و ایران برای تقویت روند دمکراسی در این کشورها کند؛ این موضوع میتواند به یافتن یک راهحل دائمی در مورد توقف جنگهای حال حاضر خاورمیانه منجر شود. این به نفع همه است، پیگیری در مورد پیدا کردن روش ایجاد صلح و مقابله با جنگ، وظیفه هر فردی در داخل و خارج مرزهای هر کشوری است. جنبش غیرمتعهدها، در واقع هیچ تعهدی به بلوک شرق و غرب ندارد اما کشورهای اروپایی به آمریکا، «تعهد همراهی» دادهاند.
دلیل این دنباله رویهای محض سیاسی از ایالات متحده چه میتواند باشد؟ اروپا و آمریکا دوست هستند اما یک کشور نیستند! اروپا به ایالات متحده وابسته است و ایالات متحده هم به کمک اروپا نیاز دارد.
راههای برون رفت اروپا از وضعیت فعلی چیست؟ ما باید نهادهای اروپایی را بهمنظور ایجاد یک چارچوب اقتصادی مشترک تقویت کنیم. علاوه بر این، اروپا نیز باید به مفهوم و احساس جدیدی از هویت و خرد جمعی، دست پیدا کند.
و سؤال پایانی؛ بحران مالی در اروپا نتیجه چه سیاستهایی است؟ آیا کاپیتالیسم (سرمایهداری) به پایان راه خود رسیده است؟ سرمایه داری بهخودی خود، علت بهوجود آمدن این بحران نیست. در واقع کاپیتالیسم، سرکش و وحشی شده و به همین دلیل، بحران را بهوجود آورده است. بنابراین، ما نیازمند اصلاح آن هستیم.