صبح امروز، شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد با حضور حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در تهران آغاز به کار کرد.
به گزارش «تابناک»، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان بسیار مهمی در جمع ۱۲۰ تن از سران و مقامات کشورهای پنج قاره جهان، با اشاره به شرایط حساس گیتی و گذر جهان از یک پیچ تاریخی بسیار مهم و نشانههای بروز نظام نوین چند وجهی در مقابل نظام یکجانبهگرایی سلطه، به تبیین فرصتهای نوید بخش پیش روی کشورهای مستقل و آرمانهای اصلی کشورهای غیر متعهد و همچنین نشانههای لبریز شدن پیمانه صبر مردم جهان، به ویژه ملتهای غرب از ساختارهای معیوب، منسوخ، ناعادلانه و غیر دمکراتیک هندسه نادرست بینالمللی موجود، پرداختند و تأکید کردند: جنبش عدم تعهد باید نقش جدیدی در شکلگیری نظم نوین جهانی داشته باشد و اعضای این جنبش میتوانند با همافزایی امکانات و ظرفیتهای گستردهٔ خود، برای نجات جهان از ناامنی و جنگ و سلطهگری، نقشی تاریخی و ماندگار بیافرینند.
متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربالعالمین و الصلوة و السلام علی الرسول الاعظم الأمین و علی آله الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء والمرسلینبه شما میهمانان گرامی، سران و هیأتهای نمایندگی کشورهای جنبش عدم تعهد و نیز دیگر شرکتکنندگان در این اجلاس بزرگ بینالمللی خوشآمد میگویم.
ما در اینجا گرد آمدهایم تا به هدایت و کمک پروردگار، حرکت و جریانی را که در شش دههٔ قبل با هوشمندی و موقعیتشناسی و شجاعت چند تن از رهبران سیاسی دلسوز و مسئولیتپذیر پایهگذاری شد، به اقتضای موقعیتها و نیازهای امروز جهان، ادامه دهیم و بلکه به آنجانی تازه و تحرکی دوباره ببخشیم.
میهمانان ما از مناطق جغرافیایی دور و نزدیک در اینجا گرد آمده و متعلق به ملیتها و نژادهای گوناگون و دارای تعلقات اعتقادی و فرهنگی و تاریخی و وراثتی متنوعاند، ولی همان گونه که احمد سوکارنو یکی از بنیانگذاران این جنبش در کنفرانس معروفِ باندونگ در سال ۱۹۵۵ گفت، مبنای تشکیل عدم تعهد، نه وحدت جغرافیایی یا نژادی و دینی، بلکه وحدت نیاز است. آن روز کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، به پیوندی که بتواند آنها را از سیطرهٔ شبکههای اقتدارگرا و مستکبر و سیریناپذیر، مصون بدارد نیازمند بودهاند؛ امروز با پیشرفت و گسترش ابزارهای سلطهگری، این نیاز همچنان پابرجاست.
من میخواهم حقیقت دیگری را مطرح کنم.
اسلام به ما آموخته است که انسانها با وجود ناهمگونیهای نژادی و زبانی و فرهنگی، فطرت همسانی دارند که آنها را به پاکی و عدالت و نیکوکاری و همدردی و همکاری فرا میخواند و همین سرشت همگانی است که اگر از انگیزههای گمراهکننده به سلامت عبور کند، انسانها را به توحید و معرفت ذات متعالی خداوند رهنمون میگردد.
این حقیقت تابناک دارای چنان ظرفیتی است که قادر است پایه و پشتوانهٔ تشکیل جوامع آزاد و سرافراز و برخوردار از پیشرفت و عدالت توأماً گردد و شعاع معنویت را بر همهٔ فعالیتهای مادّی و دنیایی انسانها نفوذ دهد و بهشتی دنیایی پیش از بهشت اخروی موعد ادیان الهی ـ برای آنان فراهم آورد. و نیز همین حقیقیت مشترک و همگانی است که میتواند شالوده ریز همکاریهای برادرانهٔ ملتهایی باشد که از نظر شکل ظاهری و سابقهٔ تاریخی و منطقهٔ جغرافیایی شباهتی به یکدیگر ندارند.
همکاریهای بینالمللی هر گاه برچنین شالودهای استوار باشد، دولتها ارتباطات میان خود را نه براساس ترس و تهدید یا افزونطلبی و منافع یکجانبه یا واسطهگریِ افراد خائن و خودفروش، بلکه بر پایهٔ منافع سالم و مشترک، و برتر از آن، منافع انسانیت بنا میکنند و وجدان بیدار خود و خاطر ملتهای خود را از دغدغهها آسوده میسازند.
این نظم آرمانی، در نقطهٔ مقابل نظام سلطه قرار دارد که در قرنهای اخیر، قدرتهای سلطهگر غربی ـ و امروز دولت زورگو و متجاوز آمریکا ـ مدعی و مبلّغ و پیشقراول آن بودهاند و هستند.
میهمانان عزیز!
امروز آرمانهای اصلی جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پا برجاست؛ آرمانهایی مانند استعمارزدایی، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، عدم تعهد به قطبهای قدرت و ارتقای همبستگی و همکاری میان کشورهای عضو. واقعیتهای امروز جهان با آن آرمانها دارای فاصله است، ولی ارادهٔ جمعی و تلاش همهجانبه برای عبور از واقعیتها و دست یافتن به آرمانها، هر چند پُر چالش، لیک امیدآفرین و ثمربخش است.
ما در گذشتهٔ نزدیک، شاهد شکست سیاستهای دوران جنگ سرد و نیز یکجانبهگراییِ پس از آن بودهایم. جهان با عبرتآموزی از این تجربهٔ تاریخی، در حال گذار به نظام بینالمللی جدیدی است و جنبش عدم تعهد میتواند و باید نقش نوینی ایفا نماید؛ این نظام باید بر پایهٔ مشارکت همگانی و برابری حقوق ملتها استوار باشد، و همبستگی ما کشورهای عضو این جنبش برای شکلگیری این نظم نوین، از ضرورتهای بارز عصر کنونی است.
خوشبختانه چشمانداز تحولات جهانی، نویدبخش یک نظام چند وجهی است که در آن، قطبهای سنتی قدرت، جای خود را به مجموعهای از کشورها و فرهنگها و تمدنهای متنوع و با خاستگاههای گوناگون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی میدهند. اتفاقات شگرفی که در سه دههٔ اخیر شاهد آن بودهایم، آشکارا نشان میدهد که برآمدن قدرتهای جدید با بروز ضعف در قدرتهای قدیمی همراه بوده است. اینجا به جایی تدریجی قدرت، به کشورهای عدم تعهد فرصت میدهد تا نقش مؤثر و شایستهای را در عرصهٔ جهانی بر عهده بگیرند و زمینهٔ یک مدیریت عادلانه و واقعاً مشارکتی را در پهنهٔ گیتی فراهم آورند. ما کشورهای عضو این جنبش توانستهایم در یک دورانِ طولانی، با وجود تنوع دیدگاهها و گرایشها، همبستگی و پیوند خود را در چهارچوب آرمانهای مشترک حفظ کنیم و این دستاورد ساده و کوچکی نیست. این پیوند میتواند دستمایهٔ گذار به نظمی عادلانه و انسانی قرار گیرد.
شرایط کنونی جهان، فرصتی شاید تکرار نشدنی برای جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتوری چند کشور غربی اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانی را در عرصهٔ مدیریت بینالمللی شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همهٔ کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم از دستاندازی چند کشور زورگو و سلطهطلب زیان دیدهاند و میبینند.
شورای امنیت سازمان ملل دارای ساختار و ساز و کاری غیرمنطقی، ناعادلانه و کاملاً غیر دمکراتیک است. این یک دیکتاتوری آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوءاستفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوییهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند.
آنها میگویند «حقوق بشر» و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دمکراسی» و دخالت نظامی در کشورها را به جای آن مینشانند. میگویند: «مبارزه با تروریسم» و مردم بیدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند؛ در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجهٔ یک و دو و سه تقسیم میشوند؛ جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان و در آمریکا و غرب اروپا، گران قیمتگذاری میشود؛ امنیت آمریکا و اروپا مهم و امنیت بقیهٔ بشریت بیاهمیت دانسته میشود؛ شکنجه و ترور اگر به دست آمریکایی و صهیونیست و دستنشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشمپوشی است؛ زندانهای مخفی آنها که در نقاط متعددی در قارههای گوناگون شاهد زشتترین و نفرتانگیزترین رفتارها با زندانیان بیدفاع و بیوکیل و بیمحاکمه است، وجدان آنان را نمیآزارد؛ بد و خوب کاملاً گزینشی و یکطرفه تعریف میشود؛ منافع خود را به نام «قوانین بینالمللی» و سخنان تحکمآمیز و غیرقانونی خود را به نام «جامعهٔ جهانی» بر ملتها تحمیل میکنند، و با شبکهٔ رسانهایِ انحصاری سازمانیافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنهاست، دروغ و هر مطالبهٔ بر حقّی را یاغیگری مینامند.
دوستان! این وضعیت معیوب و پر زیان، غیرقابل ادامه است. همه از این هندسهٔ غلط بینالمللی خسته شدهاند. جنبش ۹۹ درصدی مردم در آمریکا بر ضدّ کانونهای ثروت و قدرت در آن کشور و اعتراض عمومی در کشورهای اروپای غربی به سیاستهای اقتصادی دولتهایشان نیز نشان لبریز شدن پیمانهٔ صبر و تحمل ملتها از این وضعیت است. باید این وضعیت نامعقول را علاج کرد.
پیوند مستحکم و منطقی و همهجانبهٔ کشورهای عضو جنبش عدمتعهد، میتواند در یافتن و پیمودن راه علاج، تأثیرات عمیقی بر جای بگذارد.
حضار محترم!
صلح و امنیت بینالمللی از جملهٔ مسائل حادّ جهان امروز ماست و خلع سلاحهای کشتارجمعی و فاجعهبار یک ضرورت فوری و یک مطالبهٔ همگانی است. در دنیای امروز، امنیت، پدیدهای مشترک و غیرقابل تبعیض است. آنها که سلاحهای ضد بشریت را در زرادخانههای خود انبار میکنند، حق ندارند خود را پرچمدار امنیت جهانی قلمداد کنند. این ـ بیشک ـ نخواهد توانست نیز امنیت را برای خود آنها به ارمغان آورد. امروز با تأسف فراوان دیده میشود که کشورهای دارندهٔ بیشترین تسلیحات هستهای، ارادهای جدّی و واقعی برای حذف این ابزارهای مرگبار از دکترین نظامی خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهدید و شاخصی مهم در تعریف جایگاه سیاسی و بینالمللی خود میدانند. این تصور، به کلّی مردود و مطرود است.
سلاح هستهای نه تأمینکنندهٔ امنیت و نه مایهٔ تحکیم قدرت سیاسی است، بلکه تهدیدی برای این هر دوست. حوادث دههٔ ۹۰ قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمیتواند رژیمی همانند شوروی سابق را هم حفظ کند. امروز نیز کشورهایی را میشناسیم که با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنیهای مهلکند.
جمهوری اسلامی ایران استفاده از سلاح هستهای و شیمیایی و نظایر آن را گناهی بزرگ و نابخشودنی میداند. ما شعار «خاورمیانهٔ عاری از سلاح هستهای» را مطرح کردهایم و به آن پایبندیم؛ این به معنی چشمپوشی از حق بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای و تولید سوخت هستهای نیست. استفادهٔ صلحآمیز از این انرژی بر اساس قوانین بینالمللی حق همهٔ کشورهاست. همه باید بتوانند از این انرژی سالم در مصارف گوناگون حیاتی کشور و ملتشان استفاده کنند و در اِعمال این حق وابسته به دیگران نباشند. چند کشور غربی که خود دارندهٔ سلاح هستهای و مرتکب این کار غیرقانونیاند، مایلند توان تولید سوخت هستهای را نیز در انحصار خود نگه دارند. حرکتی مرموز در حال شکلگیری است تا انحصار تولید و فروش سوخت هستهای را در مراکزی با نام بینالمللی ولی در واقع در پنجهٔ چند کشور معدود غربی، تثبیت و دایمی کنند.
طنز تلخ روزگار ما آن است که دولت آمریکا که دارندهٔ بیشترین و مرگبارترین سلاحهای هستهای و دیگر سلاحهای کشتارجمعی و تنها مرتکب بهکارگیری آن است، امروز میخواهد پرچم مخالفت با اشاعهٔ هستهای را به دوش بگیرد. آنها و شرکای غربیشان رژیم صهیونیستی غاصب را به سلاحهای هستهای مجهز کرده و برای این منطقهٔ حساس، تهدیدی بزرگ فراهم کردهاند؛ اما همین مجموعهٔ فریبگر، استفادهٔ صلحآمیز از انرژی هستهای را برای کشورهای مستقل برنمیتابند و حتی با تولید سوخت هستهای برای رادیو داروها و دیگر مصارف صلحآمیز انسانی با هر چه در توان دارند، ستیزهگری میکنند. بهانهٔ دروغین آنان، بیم از تولید سلاح هستهای است. در مورد جمهوری اسلامی ایران، آنان خود میدانند که دروغ میگویند اما سیاستورزی، آنگاه که کمترین اثری از معنویت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز میشمرد. آیا آنکه در قرن بیستویکم زبان به تهدید اتمی میگشاید و شرم نمیکند، از دروغگویی پرهیز و شرم خواهد کرد؟!
من تأکید میکنم که جمهوری اسلامی هرگز در پی تسلیحات هستهای نیست و نیز هرگز از حق ملّت خود در استفادهٔ صلحآمیز از انرژی هستهای چشمپوشی نخواهد کرد. شعار ما «انرژی هستهای برای همه و سلاح هستهای برای هیچ کس» است. ما بر این هر دو سخن پای خواهیم فشرد و میدانیم که شکستن انحصار چند کشور غربی در تولید انرژی هستهای در چهارچوب معاهدهٔ عدم اشاعه به سود همهٔ کشورهای مستقل و از جمله کشورهای عضو جنبش عدم تعهد است.
تجربهٔ سه دهه ایستادگی موفقتآمیز در برابر زورگوییها و فشارهای همهجانبهٔ آمریکا و متحدانش، جمهوری اسلامی را به این باور قطعی رسانده است که مقاومت یک ملت متحد و دارای عزم راسخ، قادر است بر همهٔ خصومتها و عنادها فایق آید و راه افتخارآمیز به سوی هدفهای بلند خود را بگشاید. پیشرفتهای همهجانبهٔ کشور ما در دو دههٔ اخیر واقعیتی است که در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدکنندگان رسمی بینالمللی مکرراً بدان اذعان کردهاند، و این همه در شرایط تحریمها و فشارهای اقتصادی و تهاجم تبیلغاتی شبکههای وابسته به آمریکا و صهیونیسم اتفاق افتاده است؛ تحریمهایی که یاوهگویان، آن را فلجکننده نامیدند، نه تنها ما را فلج نکرده است و نخواهد کرد، بلکه گامهای ما را محکمتر و همت ما را بلندتر و اطمینان ما را به درستی تحلیلهای خود و نیز به توانایی درونزای ملّتمان راسختر کرده است. ما یاری خداوند را در این چالشها بارها و بارها به چشم دیدهایم.
میهمانان گرامی!
لازم میدانم در اینجا از یک مسألهٔ بسیار مهم سخن بگویم که اگر چه مربوط به منطقهٔ ماست، ولی ابعاد گستردهٔ آن از این منطقه فراتر رفته و سیاستهای جهانی را در چندین دهه تحت تأثیر قرار داده و آن مسألهٔ دردآور فلسطین است. خلاصهٔ این ماجرا آن است که یک کشور مستقل و دارای شناسنامهٔ روشن تاریخی به نام فلسطین، بر اساس یک توطئهٔ وحشتناک غربی با سردمداری انگلیس در دههٔ چهل قرن بیستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و کشتار و فریب، به جماعتی که عمدتاً از کشورهای اروپائی مهاجرت داده شدهاند، واگذار گردیده است.
این غصب بزرگ که در آغاز با کشتارهای جمعی مردم بیدفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و کاشانهٔ خود به کشورهای هممرز همراه بود، در طول بیش از شش دهه همچنان با همین جنایتها ادامه یافته است و امروز هم ادامه دارد. این یکی از مهمترین مسائل جامعهٔ بشریت است. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب صهیونیست، در این مدت از هیچ جنایتی پرهیز نکردهاند؛ از کشتار مردم و ویران کردن خانهها و مزارع آنان و دستگیری و شکنجهٔ مردان و زنان و حتی کودکان آنان، تا تحقیر و توهین به کرامت این ملت و سعی در نابودی و هضم آن در معدهٔ حرامخوار رژیم صهیونیستی، و تا با حمله به اردوگاههای آنان در خود فلسطین و در کشورهای همسایه که میلیونها آواره را در خود جای میداده است.
نامهای صبرا و شتیلا و قانا و دیریاسین و امثال اینها با خون مردم مظلوم فلسطین در تاریخ منطقهٔ ما ثبت شده است. اکنون نیز پس از شصت و پنج سال هنوز همچنان همین جنایتها در رفتار گرگان درندهٔ صهیونیست با باقیماندگان در سرزمینهای اشغالی ادامه دارد. آنها پی در پی جنایتهای جدیدی میآفرینند و منطقه را با بحران تازهای روبهرو میکنند. کمتر روزی است که خبری از قتل و جرح و زندانی کردن جوانهایی مخابره نشود که به دفاع از وطن و کرامت خود برخاسته و به ویرانگری مزارع و خانههای خود اعتراض کردهاند.
رژیم صهیونیستی که با به راه انداختن جنگهای فاجعهبار و کشتار مردم و اشغال سرزمینهای عربی و سازماندهی تروریسم دولتی در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطین را که برای احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه میکنند، تروریست مینامد و شبکهٔ رسانههای متعلق به صهیونیزم و بسیاری از رسانههای غربی و مزدور نیز با زیر پا گذاشتن تعهّد اخلاقی و رسانهای، این دروغ بزرگ را تکرار میکنند. سردمداران سیاسی مدّعی حقوق بشر نیز چشم بر این همه جنایت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژیم فاجعهآفرین حمایت کرده در نقش وکیل مدافع آن ظاهر میشوند.
سخن ما آن است که فلسطین متعلق به فلسطینیهاست و ادامهٔ اشغال آن، ظلمی بزرگ، تحملناپذیر و خطری عمده برای صلح و امنیت جهانی است. همهٔ راههایی که غربیها و وابستگان آنها برای «حل مسألهٔ فلسطین» پیشنهاد کرده و پیمودهاند، غلط و ناموفق بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود. ما راهحلّی عادلانه و کاملاً دمکراتیک را پیشنهاد کردهایم؛ همهٔ فلسطینیها، چه ساکنان کنونی آن و چه کسانی که به کشورهای دیگر رانده شده و هویت فلسطینی خود را حفظ کردهاند، اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی در یک همهپرسی عمومی با نظارتی دقیق و اطمینانبخش، شرکت کنند و ساختار نظام سیاسی این کشور را انتخاب نمایند و همهٔ فلسطینیانی که سالها رنج آوارگی را تحمل کردهاند، به کشور خود بازگردند و در این همهپرسی و سپس تدوین قانون اساسی و انتخابات، شرکت نمایند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.
در اینجا مایلم پندی خیرخواهانه به سیاستمداران آمریکایی که تاکنون همواره به عنوان مدافع و پشتیبان رژیم صهیونیستی در صحنه حاضر شدهاند بدهم: این رژیم تاکنون برای شما دردسرهای بیشمار داشته است؛ چهرهٔ شما را در میان ملتهای منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شریک جنایات صهیونیستهای غاصب معرفی کرده است؛ هزینههای مادی و معنوی که در طول سالهای متمادی از این رهگذر به دولت و ملت آمریکا تحمیل شده است سرسامآور است و احتمالاً در آینده اگر همین روش ادامه یابد هزینههای شما سنگینتر هم خواهد شد. بیایید به پیشنهاد جمهوری اسلامی دربارهٔ همهپرسی بیندیشید، و با تصمیمی شجاعانه خود را از گره ناگشودنی کنونی نجات دهید. بیشک مردم منطقه و همهٔ آزاداندیشان گیتی از این اقدام، استقبال خواهند کرد.
میهمانان محترم!
اکنون به سخن آغازین بازمیگردم. شرایط گیتی حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخی بسیار مهم است. انتظار میرود که نظمی نوین در حال تولد یافتن باشد. مجموعهٔ غیرمتعهدها حدود دو سوم اعضای جامعهٔ جهانی را در خود جای داده است و میتواند در شکلدهی آینده نقشی بزرگ ایفا کند. تشکیل این اجلاس بزرگ در تهران نیز خود حادثهای پرمعناست که باید در محاسبات به کار آید. ما اعضای این جنبش با همافزایی امکانات و ظرفیتهای گستردهٔ خود میتوانیم برای نجات جهان از ناامنی و جنگ و سلطهگری نقشی تاریخی و ماندگار بیافرینیم.
این مقصود فقط با همکاریهای همهجانبهٔ ما با یکدیگر امکانپذیر است. در میان ما کشورهای بسیار ثروتمند و نیز کشورهای دارای نفوذ بینالمللی کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهای اقتصادی و رسانهای و انتقال تجربههای پیشبرنده و تعالیبخش، کاملاً امکانپذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم، از اخم قدرتهای زورگو نترسیم و به لبخند آنان دلخوش نکنیم، ارادهٔ الهی و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم، به شکست تجربهٔ اردوگاه کمونیستی در دو دهه پیش و شکست سیاستهای به اصطلاح لیبرال دمکراسی غربی در حال حاضر ـ که نشانههای آن را در خیابانهای کشورهای اروپایی و امریکا و گرههای ناگشودنی اقتصاد این کشورها همه میبینند ـ با چشم عبرت بنگریم و بالاخره سقوط دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فرصتی بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقای «بهرهوری سیاسی» جنبش عدم تعهد در مدیریت جهانی بیندیشیم؛ میتوانیم برای تحول در این مدیریت، سندی تاریخی تهیه کنیم و ابزارهای اجرایی آن را فراهم نماییم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهای مؤثر اقتصادی را طرّاحی و الگوهای ارتباط فرهنگی میان خود را تعریف کنیم. بیشک تشکیل دبیرخانهٔ فعال و پرانگیزهای برای این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکی بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند.
متشکرم