آزادیخواهی که سیاست نمی‌دانست +عکس

ایرج میرزا نيز در رثایش نوشت: دلم به حال تو ای دوستدار ایران سوخت/ که چون تو شیر نری در این کنام کنند/ سزد که هرچه به هرجا وطن پرست بود/ پس از تو تا به ابد جامه مشکباف کنند
کد خبر: ۲۷۵۸۸۲
|
۱۰ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۸ 01 October 2012
|
23356 بازدید
این پرونده یک مرگ است، مرگ یک آزادی‌خواه وطن‌پرست که سیاست نمی‌دانست و ندانستنش دردسرساز شد؛ هم برای خودش و هم برای دیگران.

به گزارش ايسنا، کلنل محمدتقی پسیان، وطن‌پرستی که در همان سال اول دهه چهارم زندگی‌اش یعنی در 31 سالگی کشته شد، فرزند خانواده‌ای ادیب و جنگ‌آور بود، در گرجستان، که پدرش منت تابعیت روسیه را نپذیرفته بود و بعد از ترکمانچای به تبریز مهاجرات کرده بود.

محمدتقی و برادرش هر دو راه پدر را رفتند و نظامی شدند.

محمدتقی در مدرسه نظام درس می‌خواند که در 22 سالگی فرمانده باطالیان همدان شد و رفت که در بروجرد جلوی روس‌ها بايستد.

در میانه جنگ جهانی اول، آنجا که کار به دولت ماجرت کشیده بود و عده‌ای در قم متحصن شدند، دیگران در کرمانشاه دولت موقت تشکیل داده بودند، در میان بازی‌های سیاسی دولت موقت، به همراه نیروهایش به ارتش ملی مهاجرت پیوستند تا برای بار چندم در جبهه غرب مقابل روس‌ها مقاوت کنند.

در همان سپاه دولت مهاجرات، در جریان یک درگیری در جبهه صحنه جراحت سختی برداشت و با اینکه تن به جدایی از سربازانش نمی‌داد، عثمانی‌ها، آلمان‌ها و دولت مهاجرت قول دادند که آن را اداره کنند تا قانع شود که برای درمان آن جراحت و درد نامعلومی که در شکم داشت به آلمان برود.

در آلمان، وارد نیروی هوایی و در نتيجه اولین خلبان نظامی ایرانی شد. آلمان‌های شکست‌خورده در جنگ او را از خوشان و از افسران جنگی می‌دانستند ولي همان‌طور که پدرش تابعیت روسیه را نپذیرفته بود، او هم تابعیت آلمان را نپدیرفت.

بیست و شش ساله بود با جراحت‌های پنج گلوله و درد مزمن شکمی، اما بیکار نماند، در مدرسه‌ای در اشتوتگارت، پیانو و ریاضیات می‌آموخت که دولت وثوق‌الدوله سر کار آمد و ماجرای قرارداد 1919. در همان روزها بیماری محمدتقی‌خان را ورم کبد تشخيص دادند که درمانش هزینه بر بود و سنگین تمام می‌شد.

محمدتقی اما توان پرداخت هزینه‌ها را نداشت و بی‌تاب برگشتن بود، همین شد که با وجود فرصت‌های بی‌نظيری که در آمریکا، سوئد و خود آلمان برای ماندنش فراهم شده بود، سرباز جوان وطن‌پرست تصمیم به بازگشت به کشور گرفت.

سفرش به ایران 64 روز طول کشد و وقتی با هزار قرض به گلستان رسید آه در بساط نداشت، باز قرض کرد و خود را به تهران رساند.

دلش با محمد خیابانی و میرزا کوچک‌خان بود و به خصوص تبریز، شهر کودکی‌اش او را به خود می‌خواند اما عمویش و ملک‌الشعرا او را از پیوستن به خیابانی بازداشته بودند.

دولت وثوق‌الدوله با آن سابقه محمدتقی‌‌خان و مبارزه‌اش با روس‌ها کنار نمی‌آمد این شد که در تهران، در خدمت دولت درنیامد و روزها را به نوشتن لغت‌نامه سه‌زبانه و ترجمه آثاری از لامارتین می‌گذراند و بنا به سابقه خانوادگی و دلبستگی که به ادبیات داشت، شعرهای غم‌انگیز و گاهی مقاله‌هایی برای مطبوعات می‌نوشت.

دولت وثوق‌الدوله اما آن‌قدرها دوام نیاورد و مشیرالدوله به جای او نشست. در این دولت جدید او را برای فراندهی ژاندامری آذربایجان خواستند، می‌دانست که آن‌جا باید رو به روی محمدخیابانی بايستد، نرفت.

ملک‌الشعرا که با قوام‌السلطنه والی خراسان روابط خوبی داشت، مقدمات سفرش به خراسان و فرماندهی ژاندامری آن جا را فراهم کرد. حالا دیگر درجه کلنلی را هم گرفته بود و مديریتش در ژاندارمری خراسان، نیروی‌هایش را فدایی او کرده بود.

قوام که فرزندی نداشت، آرزوها به کلنل جوان بسته بود و این را بعد از آنکه محمدتقی‌خان در بازگشت از یک سفر جنگی همه را با پنجه چیره خود در نواختن پیانو جادو کرد، به او گفت.

راستی هم همین بود که قوام، در خزانه خود را به روی این جوان گشوده بود و دو هزار تفنگ «برنو» نوی تازه از فرنگ رسیده در اختیار او گذاشته بود که مستقل از تهران نیروهای خود را مسلح کند.

اما جوان سی‌ساله فرنگ‌دیده به جز نظامی‌گری کارهای دیگر هم داشت، از جمله آنکه ملک‌الشعرای بهار، نماینده خراسان در مجلس او را به جمع‌های ادبی معرفی کرد و در میان آشنایی بین کلنل و ایراج میرزا پیش آمد.

در تهران اما اتفاقاتی در جریان بود، از جمله اینکه دولت سیدضیا با شعار ضداجنبی و ضداشراف آمده بود که با سروصدای زیاد قرارداد 1919 را لغو کند و در بیانیه‌اش آورده بود که: «چندصد نفر اشراف و اعیان... مانند زالو خون مردم و ملت را مكیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند و حیات سیاسی و اجتماعی ما را به درجه‌ای فاسد و تباه نمودند كه حتی وطن‌پرست‌ترین عناصر امید خود را از دست دادند... لازم است یك سیاست شرافتمندانه بر مناسبات ما با ممالك خارجه حكومت داشته باشد... مناسبات ما با هریك از دول خارجه نباید مانع از حسن مناسبات و دوستی با سایرین گردد. به نام همین دوستی كاپیتولاسیون را كه مخالف استقلال یك ملت است الغاء خواهم نمود (و) الغاء قرارداد ایران و انگلیس مورخ اوت 1919 را اعلام می‌دارم».

این حرف‌ها به مزاق تعداد زیادی از روشنفکران آن زمان خوش آمده بود؛ ایرج میرزا و پسیان هم از همان دسته بودند.

دولت کودتا دستور توقیف اشراف داده بود و کلنل پذیرفته بود، قوام را دستگیر کرد و به تهران فرستاد و بنا به حکم دولت کودتا نایب حکومت خراسان و سیستان شد.

قوام که به زندان سیدضیا می‌رفت، عارف قزوینی و ایراج میرزا کلنل را تشویق می‌کردند.

ورق اما به زودی برگشت و اشراف، احمدشاه را ترغیب به برکناری سیدضیا کردند و قوام‌السلطنه از زندان سیدضیا به کاخ نخست‌وزیری رفت.

کلنل تصور می‌کرد که والی پیشین و نخست‌وزیر امروز از او کینه به دل دارد، علاوه بر مدرس و محمدتقی بهار، عارف قزوینی و ایرج میرزا هم در گفته‌ها و سروده‌های‌شان، کلنل احساساتی را تشویق به اقدام علیه دولت مرکزی می‌کردند.

دولت مرکزی صمصام‌السلطنه بختیاری را به والی‌گری خراسان و تولیت آستان فرستاد، کلنل که والی‌گری هم کرده بود پیغام داد که اگر صمصام‌السلطنه بدون لشكر بیاید تسلیم خواهد بود. والی جدید قول ایلیاتی داد اما او هم سیاست نمی‌دانست و خیلی زود قول خود پس گرفت. در همان زمان بود که کلنل با خبر شد گلروپ سوئدی رییس ژاندارمری و عده‌ای ژاندرارم به سمت خراسان حرکت کرده‌اند.

پس گرفتن قول صمصام‌السلطه و حرکت گروه ژاندرام‌ها همزمان شد و ترسی در دل کلنل انداخت.

نتیجه این شد که کلنل دستور داد ژاندارم‌ها را که تفنگچی همراه‌شان نبود در راه خلع سلاح کردند تا فرمانده ژاندامری هم قانع شود که کلنل یاغی شده است.

کلنل فکر می‌کرد قوام کینه او را به دل گرفته‌ است، این را به رییس سوئدی ژاندارمری هم گفت و او را با اسکورت راهی تهران کرد. قوام اما در دو تلگرافی که بعد از آن به کلنل فرستاد او را از عاقبت کارش بر حذر داشت و وعده بخشش داد، اما کلنل بیشتر تحت تاثیر دوستان شاعرش بود که شعارهای سیدضیا را باور کرده بودن و با سقوط او دل به این جوان پر شر و شور بسته بودند.

محمدتقی‌خان پسیان سرباز احساساتی البته علاوه بر دوستان شاعر، متاثر از ادبیات رمانتیسیسم هم بود و حالا دیگر دست به کار تکمیل بیوگرافی‌ بود که وصیت‌نامه هم شد.

شاید قوام، مرد سیاست‌دان سرد و گرم چشیده اصلا به دنبال درگیری با پسیان نبود که وقتی دید رییس سوئدی ژاندارمری کاری از پیش نبرده است، توسط کنسول انگلستان در خراسان پیشنهاد فرستاد که مطابق آن کلنل و دو تن از یارانش را تا پایان سال دریافت کند و به اروپا برود، اما خبر نطق‌های کلنل در خراسان که به مرکز می‌رسید، یاد حرف‌های سیدضیا را زنده می‌کرد.

کشور به تازگی داعیه‌های جمهوريت و خودمختاری در شمال و شمال غرب را پشت سر گذاشته بود، هیچ‌کس نمی‌خواست که ماجرای گیلان و آذربایجان در خراسان هم تکرار شود، اما کلنل ارتباط را با تهران قطع کرد و صحبت از پرچم و آرم مستقل شد و شعار زنده باد جمهوری خراسان پیش آمد.

قوام از خان‌ها و ایل‌های خراسان خواست که ارتباط خود را با مشهد قطع کنند. همزمان نیروهای قزاق در راه خراسان بودند و کردهای قوچان در برابر محمدتقی‌خان که خود را هنوز والی خراسان می‌خواند سر برداشته بودند.

آرامگاه پسیان در باغ آرامگاه نادرشاه

قزاق‌ها که به مرزهای خراسان نزدیک شدند، برخی نیروهای کلنل همان ابتدای راه به قوای اعزامی اعلام وفاداری کردند، اما برخی با کلنل مانند و جنگیدند تا شکست خوردند.

دهم مهرماه 1300 کلنل که تلاش می‌کرد کردهای قوچان را به اطاعت از خودش برگرداند، در حالی که اشعار حماسی می‌خواند گلوله‌باران شد و سرش را بریدند.

عارف قزوینی، خبر را که شنید این رباعی را سرود: این سر که نشان سرپرستی است/ امروز رها ز قید هستی است/ با دیده عبرتش ببینید/ این عاقبت وطن‌پرستی است

ایرج میرزا نيز در رثایش نوشت: دلم به حال تو ای دوستدار ایران سوخت/ که چون تو شیر نری در این کنام کنند/ سزد که هرچه به هرجا وطن پرست بود/ پس از تو تا به ابد جامه مشکباف کنند

پس از دو بار نبش قبر، سرانجام در حدود سال‌های 1330، سر و تن کلنل را کنار مقبره نادرشاه دفن کردند. خراسانی‌ها بر سنگ قبرش نوشتند: «سرهنگ محمدتقی‌پسیان، شهید آزادی».

در برخي كتب تاريخي نقل شده است كه كلنل پسيان در آخرين كلام خود گفته بود: «گر مرا بكشند، قطرات خونم كلمه ايران را ترسيم خواهد كرد و اگر بسوزانند، خاكسترم نام وطن را تشكيل خواهد داد.»

اين گزارش با بهره‌گيري از برخي كتاب‌‌هاي تاريخي كشورمان به رشته تحرير درآمده است.

گزارش از: فاطمه كريمخان
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟