هنگامی که درست در پی جو سرخوشی پدید آمده بر اثر انقلابهای عربی، حرکات اعتراضی علیه دولت بشار اسد آغاز شد، بخش کموبیش چشمگیری از مردم این کشور، امید داشتند این جنبش به برقراری دمکراسی برسد، ولی این امید تنها تا هنگامی بود که اعتراضات مسالمتآمیز و اسلامگرایان افراطی و کشورهای خارجی، اقدام به ربودن آن نکرده بودند.
به گزارش «تابناک»، آنچه بیش از هر چیز، جنبش اعتراضی در سوریه را پیچیده کرد، شکلگیری «ارتش آزاد سوریه» و دیگر گروههای مسلحانه و انجام عملیات مسلحانه از سوی آنها بود. این پیچیدگی هنگامی افزایش یافت که «شورای ملی سوریه» تشکیل شد. از آن زمان بود که چشمانداز آتی سوریه، تیره و احتمال آمدن گزینههای غیردمکراتیک به عنوان جانشین دولت اسد، بیش از هر زمان دیگر جدی شد.
بنا بر این گزارش، روزنامه «السفیر» در مطلبی با اشاره به این موضوعات، چنین استدلال میکند که جنبش اعتراضی مردم سوریه از سوی اسلامگرایان افراطی و قدرتهای خارجی ربوده و مصادره به مطلوب شده است.
در این مطلب خلاصهوار چنین آمده است:
تشخیص ماهیت اصلی اسلامگرایان افراطی، دشوار است. این امر تا اندازهای به سبب تنوع و نیز روشها و راهبردهای گوناگونی است که از سوی نیروهای اسلامگرا، به ویژه گروههای مسلح، دنبال شده است. این نیروها به دنبال هر چیزی هستند جز صلح مدنی، اتحاد ملی و دمکراسی. آنها همچنین مفاهیم متداول برابری و عدالت را زیر سؤال میبرند.
از سوی دیگر، ائتلاف «شورای ملی سوریه»، پای همه قدرتهای عرب، منطقهای و جهانی را به سوریه باز کرد. سوریه اکنون به میدان جنگ همه قدرتهای خارجی تبدیل شده است.
بنابراین، مردم سوریه با خطراتی روبهرو شدهاند که بسیار فراتر از کنترل آنهاست؛ از جمله مداخله خارجی فزاینده و خطر یک جنگ داخلی و همین سبب شده بخش انبوهی از مردم این کشور با احساس سردرگمی، ترس و پشیمانی روبهرو شوند. به باور این گروه، جهت اصلی جنبش ـ که امید داشتند به آزادی، عدالت و برابری پایان یابد ـ فراموش شده است.
در چنین شرایطی، جنبش مردمی ویژگی خود را از دست میدهد: بانیان جنبش و آزادی خواهان، از اهداف خود دور میشوند و اعتبارشان خدشهدار میشود.
افزون بر این، نوعی ذهنیت منحط در حال غلبه است که هم ملاحظات انسانی و هم ملاحظات سیاسی را نادیده میگیرد. این ذهنیت، منبع کشتارهای کور و اقدامات کینهتوازنهای است که بر پایه وابستگیهای قومی و قبیلهای انجام میگیرد. این ذهنیت اهمیت اندکی به این موضوع میدهد که اقدامات جنایتکارانهاش، به فروپاشی کشور و کشتار همه شهروندان منجر شود. عجیب نیست که برخی نمایندگان اپوزیسیون، اکنون به این سادگی از خشونت و کشتار سخن میگویند.
این افراد تنها منتظر دورهای از آشفتگی و هرج و مرج کامل در سوریه هستند تا بتوانند اقتدار خود را بر افرادی که هنوز در سوریه زنده ماندهاند، اعمال کنند. آنها متوجه تناقضی که میان اعمال مجرمانه آنها و اهداف آزادیخواهانه و برابریطلبانه جنبش وجود دارد، نیستند.
به این ترتیب، این مسائل ما را به پرسشهای مهمی رهنمون میشود که در یک دهه گذشته از پاسخ به آنها طفره رفتهایم: آیا همه کسانی که در پی برانداختن یک دولت هستند، انقلابی به شمار میروند؟ آیا آنها شریک افرادی هستند که به جای انتقامجویی، تبعیض قومی و خشونت بیاحساس، در پی آزادی، شرف و عدالت هستند؟
آیا سقوط یا برانداختن دولت، معادل انقلاب است و یا تنها یک پله از نردبانی است که لزوماً به رسیدن به اهداف انقلاب منجر نمیشود؟
در اوضاع کنونی در سوریه، مخالفان بیش از آن که مشغول مبارزه با دولت باشند، با یکدیگر مشغول مبارزه هستند. شورای ملی سوریه، نقش اصلی خود را بر تضعیف، از میان بردن و راه شدن از شر این جنگها قرار داده و از سوی دیگر، اعضای اسلامگرای آن، همت خود را مصروف مبارزهای نابودکننده با دیگر گروههای اپوزیسیون میکنند.
در چنین شرایطی، متحدان خارجی این گروهها نیز به گسترش نقش خود در سوریه همت گماشتهاند؛ در حالی که تجربههای پیشین خود در تونس، مصر و لیبی را از یاد بردهاند. این کشورها که خود را «متحدین» گروههای اپوزیسیون میخوانند، به اقدامات فرقهای و تبعیضآمیز متوسل شدهاند و از این راه، نقشی منفی در عرصه تحولات سوریه بازی میکنند.
به این ترتیب، آنچه ضروری است، این که مخالفین سوریه با بازنگری در کارهای خود، بار دیگر اهداف اولیه خویش از جنبش را به یاد بیاورند و اقدامات خود را در راستای رسیدن به آزادی و دمکراسی سازمان دهند، نه افزایش خشونت. تنها در چنین صورتی است که میتوان به آینده سیاسی سوریه امیدوار بود.