در فاصله کمتر از یک هفته به سالروز دریافت تنها جایزه اسکار در خاورمیانه از سوی یک ایرانی، رئیس سازمان وزارت فرهنگ و ارشاد در اظهاراتی عجیب، این جایزه را محصول دستور رئیسجمهور و برنامهریزی پیگیری و لابی خود دانسته و عملاً اسکار را از افتخارات به دست آمده توسط دولت دهم قرار داده؛ اما آیا حقیقتاً چنین حمایتی در کار بوده یا در ماههای پایانی دولت، چهره سینمایی دولت در حال مصادره به مطلوب افتخارات سینمایی ایران، برای بهره برداری از ظرفیت تبلیغاتیاش است؟
به گزارش «تابناک»، «اسکار هم مثل جشن سینمای گچساران است»؛ این اظهارنظر یکی از مشهورترین نقل قولهایی است که شاید در تاریخ درباره کم اهمیت بودن جایزه اسکار گفته و گویندهاش نیز در سطح رسانههای عمومی ایران به استهزا کشیده شده است.
اما جواد شمقدری صاحب این گفتههای متفاوت، اکنون نظر دیگری دارد و نه تنها بر اهمیت این جشنواره تأکید میکند، که اصرار دارد خودش این جایزه را گرفته و به فرهادی داده است.
مسئول سینمای دولت در آخرین اظهارنظرش به فاصله هشت روز تا سالروز برنده شدن اسکار
توسط فرهادی، گفته: «در رابطه با اسکار هم چند بار گفتهام زمانی که قرار بود، مسئولیت سینمایی آن زمان را بر عهده بگیرم، از آقای احمدینژاد پرسیدم اگر بخواهید در یک جمله من را نصیحت کنید، چه میگویید؟ ایشان گفتند برو سینمای ایران را بینالمللی کن و من گفتم: اولین گام این است که اسکار بگیریم و او گفت: خوب اینکار را انجام بده و این اتفاق افتاد. خیلیها در این سی سال تلاش کردند اسکار بگیرند؛ اما موفق نشدند اما الان شد. آن سال که جدایی نادر از سیمین جایزه اسکار را گرفت، میشد فیلم دیگری به جشنواره جهانی برود و اسکار نگیرد و جدایی نادر از سیمین میتوانست در فجر انتخاب نشود و اگر انتخاب میشد، میتوانست جایزه نگیرد. اینها یک برنامهریزی بوده است... در فرآیندی فیلمی انتخاب شد، رفت و حمایت شد. برنامهریزی شد اما بعضیها منکر هستند و میگویند برنامهریزی شده نبود، تصادفی بود. آنها ممکن است خلقت و هستی را هم تصادف بدانند؛ البته آنها در خیالات خودشان سیر میکنند... و ما طراحی کردیم و حتی لابیگری کردیم تا این اتفاق بیفتد و برای همه ایرانیان مهم بود که یک فیلم ایرانی اسکار بگیرد... .»
شمقدری در حالی چنین ادعای عجیبی را پیش کشیده که شواهد دقیقاً خلاف این راه را نشان میدهد. «جدایی نادر از سیمین» همان فیلمی است که پس از سخنرانی فرهاد در جشن خانه سینما تا مرحله لغو مجوز از سوی شمقدری و سجادپور پیش رفت و تحت فشار افکار عمومی، مجوز ادامه تولیدش صادر شد.
فیلم پیشین فرهادی همان فیلمی است که در جشنواره فیلم فجر بیست و نهم، حقوقش تضییع شد و به رغم موفقیت در چندین بخش، جایزه برترین فیلم به «جرم» اثر متوسط مسعود کیمیایی تعلق گرفت. این فیلم همان اثری است که چندین رقیب برای معرفی نشدنش به اصرار تراشیده شد و همان اثری است که تنها علایی، رئیس بنیاد فارابی پس از برنده شدن اسکار به استقبال عواملش آمد و وقتی قرار شد از سوی علایی مراسم تقدیری برای این فیلم برگزار شود، با مخالفت رؤسایش همراه شد!
این که تلاش شود جایزهای به بزرگی اسکار را ـ که محصول رأی بیش از پنج هزار سینماگر است و از سوی یک هیأت داوران کوچک برگزیده نشده ـ مصادره به مطلوب کرد، رخداد عجیبی نیست؛ اما اینکه اینچنین عمیق مصادره به مطلوب کرد و اسکار را محصول دستور رئیس دولت و برنامه ریزی بلندمدت شمقدری خواند و حتی سهمی برای کیفیت فیلم و تلاش کارگردان نیز قائل نشد، واقعاً نیاز به اعتماد به نفس دارد؛ اعتماد به نفسی که میتوان آن را در سخنان اخیر رئیس سازمان سینمایی به خوبی لمس کرد. با این حال سوای سنگاندازیها و حمایت نشدنها در مسیر تولید و حتی پس از کسب اسکار برای فیلم فرهادی که نشان میدهد هیچ برنامه ریزی نداشته و این اظهارات تنها جنبه تبلیغی دارد، فرهادی با کدام لابی برنده اسکار شد؟
پیش از ورود به این بحث، باید تأکید کرد جایزه گلدن گلوب ـ که فرهادی برای جدایی نادر از سمیمین از آن خود کرد ـ به مراتب مهمتر از جایزه اسکار است، چرا که برای جایزه اسکار پنج هزار و چندصد چهره سینمایی رأی میدهند و رأی سینماگران درجه سه آمریکا تا اسکورسیزی و فوردکاپولا که همگی عضو آکادمی هستند، برابر محسوب میشود و نگاه عام و صنعتیتری نسبت به سینما دارد؛ اما گلدن گلوب نگاه هنریتری دارد و برگزیدگانش نیز محصول رأی بیش از نود منتقد سینمایی است و به همین دلیل، برد جایزه گلدن گلوب، به شدت بر برد جایزه اسکار برای یک فیلم تأثیرگذار است. برای لابی بردن اسکار اما چه ساز و کاری است و شمقدری و همکارانش در وزارت فرهنگ و ارشاد چه باید میکردند تا امروز ادعای لابی برای بردن جایزه اسکار داشته باشند؟؟
در این زمینه، طبیعتاً مهمترین مسألهای که میتواند منجر به بردن جایزه اسکار غیرانگلیسی زبان شود، برخورداری از یک فیلم دارای ساختار داستانی محکم و پردازش متفاوت سناریو است که صرفاً نگاه بومی را روایت نکند؛ بنابراین، نخستین گام را فرهادی با همراهی تیم بازیگری، فیلمبرداری و صدابرداری و مجموعه اثرش برداشته و یک فیلم باکیفیت و روایتگر یک دغدغه جهانی را برای حضور بر پرده سینماها ساخته که مخاطب بینالمللی نیز به عنوان یکی از دلمشغولیهایش با آن ارتباط برقرار میکند.
گام بعدی درخشش در جشنواره بینالمللی است؛ جشنوارههایی که برخی سینماگران مطرح که بخشی از جمعیت چندهزار نفری آکادمی اسکار هستند در آن حضور دارند و علاوه بر فرصت دیدن فیلم فرهادی، به اهمیت بینالمللی فیلم پی میبرند. فرهادی تاکنون در جشنواره کشورهایی چون کانادا، انگلیس، ژاپن، چین، هند، روسیه، اسپانیا، فرانسه، آلمان، استرالیا، آفریقای جنوبی، ترکیه، ارمنستان و... صاحب جوایز بینالمللی شد و به واقع این فیلم به قدر کفایت در مهمترین رویدادهای سینمایی جهان دیده شد که آخرین و کلیدیترین آنها پیش از اسکار، جایزه گلدن گلوب است و در خلال اکران بینالملل نیز از بسیاری از منتقدان مشهور رسانههای معتبر بینالمللی امتیاز بالای ۸۰ از ۱۰۰ درصد کرد.
پس از این مراحل، وزارت فرهنگ و ارشاد می توانست
گام اصلی در حمایت یا همان لابی برای برنده شدن نماینده ایران در اسکار را انجام
دهد. در این باره نخست باید اظهارات مجید مجیدی را در آبان ماه نود مرور کرد که به 24
گفته بود:
«جدا از کیفیت فیلمها، این نکته هست که فیلم بنینی هم (همچون بچههای آسمان) مال میراماکس بود. آنها به منافعشان فکر میکنند. طبیعی بود که سعیشان را بکنند تا آن فیلم برنده شود چون بچههای آسمان اگر اسکار میگرفت، فوقش ۳ میلیون دلار بیشتر میفروخت اما فیلم بنینی وقتی اسکار گرفت، خیلی فروخت. طبیعی بود که حجم تبلیغ اصلیشان را بگذارند روی فیلم بنینی. با مزه است، بعد از مراسم، نمایندههای سونی پیکچرز که ایستگاه مرکزی (والتر سالس) را در اسکار داشتند، آمده بودند و میگفتند اینها به خاطر فیلم بنینی، فیلم تو را زمین زدند و الا اسکار حق تو بود، اگر فیلم را به ما داده بودی، مطمئن باش برندهاش کرده بودیم! میگفتند اینها فیلمت را قربانی کردند. حال میخواهیم بگوییم اگر این پس زمینه و وقایع را در نظر بگیریم، دلیلی ندارد، دنبال دلایلی سیاسی برای نامزدی بگردیم. در بخش انتخاب فیلم غیر انگلیسی زبان، حداقل ۸۰۰ نفر از اعضای آکادمی (اسکار) در ایالتهای مختلف باید فیلم را ببینند. کسی هم از رای دیگری باخبر نیست....».
بنابراین، مهمترین حرکتی که نهاد فرهنگی کشور میتوانست انجام دهد، تلاش برای دیده شدن فیلم توسط شمار بیشتری از اعضای آکادمی اسکار است. بدین منظور دو امکان وجود دارد؛ امکان نخست این که با تبلیغ گسترده در مجلات مشهور سینمایی جهان، درصدد جلب توجه بیشتر صاحبین رأی در اسکار برآمد که بعید به نظر میرسد، شمقدری و معاون وقت سینمایی وزارت ارشاد، یک ریال در این حوزه هزینه کرده باشند.
امکان دوم این بود که میتوانست از طریق وزارت امور خارجه و رایزنی فرهنگیهای مستقر در سفارتخانههای ایران با اعضای آکادمی اسکار در کشورهای گوناگون تماس برقرار کرده و ایشان را به دیدن «جدایی نادر از سیمین» و حمایت از این فیلم تشویق نماید؛ اما آیا کوچکترین گامی در این زمینه برداشته شد؟
در واقع این لابی برای توجه سینماگران جهان به فیلم و دیدن اثر که منجر به رأی دادن به «جدایی نادر از سیمین» در رأی گیری نهایی اسکار شده، صورت پذیرفته اما محل وقوع این لابی، اشخاصی جز شمقدری بودهاند؛ کسانی که به نوعی در اظهارنظر مجیدی به نقششان اشاره شده و آن هم عوامل پخش بینالمللی فیلم یا همان سونی پیکچرز است. به واقع به همان میزان که کیفیت و نگاه فیلم فرهادی در بردن یکی از انگشت شمار جوایز اسکار تاریخ سینمای آسیا مهم بود، نقش سونی پیکچرز به عنوان پخش کننده بینالمللی این فیلم اهمیت داشت و لابی توسط آنها پذیرفته است.
با توجه به اعتماد به نفس شمقدری، بعید نیست در هفتههای پیش روی، مدعی شود که او با تام برنارد و مایکل پارکر صحبت کرده و زمینهساز پخش جهانی فیلم فرهادی توسط سونی پیکچرز شده و در این وانفسای ماههای پایانی مدیریت رئیس سازمان سینمایی که وضعیت سینما در حوزههای تولید و فروش اصلاً خوب نیست و کشتی سینمای شعاری و اسماً فاخر دوستان شمقدری نیز به گل نشسته، باز هم تلاش کرد چنین نشان دهد که سینما به ریل اصلیاش بازگشته و با لابی دوستان، حتی جایزه اسکار نیز تحصیل شده است.
تنها یک پرسش و آن این که چرا شمقدری و مجموعه وزارت ارشاد برای این توفیق که نتیجه برنامهریزیشان بوده تاکنون جشنی نگرفتهاند و حتی مجوز برگزاری جشنی نیز صادر نکرده اند؟!