مقدمه: یادداشت پیش رو
سعی دارد نگاه واقع بینانه ای به رابطه درآمدهای نفتی با سینمای ایران
داشته باشد و به دور از نگاه ژورنالیستی زرد
نقش تعیین کننده این ثروت
خدادادی را در سینمای ایران ( البته امیددارم این یادداشت به معنای طرفداری
اینجانب از سینمای نفتی نباشد هرچند که اعتقاد دارم باید نحوه هزینه درآمد
های نفتی در سینما تصحیح گردد نه حذف گردد) از سینمای متکی به نفت
بازتعریف نماید و اشتباه رایج و مصطلح اصلی وابستگی سینما به نفت را دوباره
خوانی کند بر اساس حلقه مفقوده بین درآمدهای نفتی و سینما که همان "مدیریت فرهنگی" است:
سینمای نفتی و غیرنفتی! موضوع سخن گروهی از منتقدانی است که در تلویزیون نفتی ایران درباره مضرات سینمای نفتی گفتمان میکنند و ترجیح میدهند برای رساندن بهتر مطالبشان، فیلمها را به نفتی و غیر نفتی بخش کرده و اکثراً نیز فیلمهای نفتی را تحقیر کنند. بحث اصلی این گروه هم این است که سینمای ایران تا هنگامی که با پول نفت ارتزاق میکند، توان برون رفت از بحرانها را ندارد؛ اما به محض قطع شدن این اتصال، میتواند با اتکا به «گیشه»، ادامه زندگی داده و بر بحرانها پیروز شود.
در این باره، بسیاری از صاحبنظران در حوزه اقتصاد خرد و کلان اذعان دارند که مشکلات عدیده اقتصاد و فرهنگ ایران زمین به دلیل پول نفت است و اگر این طلای سیاه نبود، ایران و ایرانیان میتوانستند با تکیه بر تواناییهای فطری و ذاتی خود، بر مشکلات چیره شده و به مانند کشورهای توسعه یافته فاقد این طلای سیاه، در همه ابعاد موفقیت را به آغوش کشند.
اما نگاهی به تجربه دیگر کشورهای توسعه یافته در حوزه حمایت از فرهنگ و به ویژه سینما، خلاف ادعای این منتقدان سازمان یافته را یادآوری میکند. از فرانسه به عنوان مهد آزادی نام میبرند و تقریباً سیستم حمایت از فیلمهای تولیدی فرانسوی در این کشور زبانزد همگان است که با بودجههای دولت «حالا آنجا نفت نه اما پول دولت بلا اشکال است» سینمای این کشور توانسته بدون اتکا به گیشه، ادامه حیات دهد و تقریباً نمیتوانید کشوری را پیدا نمایید که مستقیم و غیر مستقیم از حمایتهای تمام قد دولتشان بهره نگیرند؛ چه آمریکا و هند و چه آلمان و فرانسه و چه کره و ژاپن، سینمای همه کشورها به حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم دولت خود نیازمندند و اگر کمکهای دولتی برچیده شود حتی در آمریکا، دیگر هالیوود، هالیوود نخواهد بود.
به زعم نگارنده، باید نگرش این منتقدان تازه وارد به سینما ـ که از فرط کشف اشتباهی مشکل اصلی سینمای ایران که همان «وابستگی به نفت» است، ذوق زده شدهاند ـ بدینسان تصحیح شود که مشکل سینمای ایران «پول نفت» نیست، بلکه عدم تبیین استراتژی چگونگی «هزینه پول نفت» در سینماست که بتواند، بحرانهای سینما را مدیریت کند.
متأسفانه هزینه سینمای ایران با پول نفت در سی سال گذشته و به ویژه چند سال گذشته، به دلیل نبود «مدیریت فرهنگی» تأثیرگذار به گونهای بوده که تقریباً همه مشکلات به «نفت» ختم میشود، نه به «نحوه هزینه»! (اوج این واگرایی را در تولیدات میلیاردی دولت دهم در سینما میتوان سراغ گرفت). ناگفته نماند که این نگرش به سینمای نفتی در لایههای سطحی افکار عمومی مشتریان بیشتری دارد و به قول معروف، عوامانه است؛ اما انتظار از کسانی که قرار است مدیریت افکار عمومی را بر عهده بگیرند، این است که از سطح گذر کرده و به عمق برسند و ریشه اصلی را شناسایی نمایند!
همچنین باید گفت، ریشه همه مشکلات در نبود «مدیریت فرهنگی» است؛ بنابراین، چنانچه مدیریت فرهنگی بتواند «پول نفت» را درست مدیریت کند، توان چیره شدن بر مشکلات دور از ذهن نیست.
هماکنون با بررسی فیلمهای موفق سینمای ایران در سه دهه اخیر، میتوان این را دریافت که چگونه با «پول نفت» ساخته شده و توانستهاند سینما را بالندهتر کنند و چه بسیار فیلمهایی که بدون پول نفت ساخته شده و در هیچ کجای سینمای ایران قابل شناسایی نیستند!
ناگفته نماند که نبود زیرساختهای اقتصاد رقابتی در کشور ایران ـ خواه ناخواه ـ اقتصاد و به ویژه فرهنگ را متکی به «نفت» کرده است؛ بنابراین، باید سیاستی نگاشت که نباید «نفت» با «گیشه» در تضاد باشد و هر کدام بتوانند با همگرایی، سینمای ایران را رو به جلو هدایت کنند.
القصه سینما در ایران تا اطلاع ثانوی بدون وابستگی به نفت توان نفس کشیدن ندارد و چه بخواهیم و چه نخواهیم، نفت قدرت محرکه سینما در ایران است؛ بنابراین، بهتر است برای ملقب نمودن سینما به «نفت»، این سینما را به «سینمای بدون مدیریت» ملقب نماییم (منظور از مدیریت، شخص یا وزارتخانه نیست، بلکه سیستمی است که بتواند ضمن مدیریت درست درآمدهای نفتی در سینما، با رعایت ارتقای حضور بخش خصوصی در این هنر هفتم، روز به روز اتکای سینما را با گیشه پیوند بیشتری بزند و همگرایی درآمدهای نفتی در هزینهکرد زیرساختهای سینمایی و گیشه پر رونق سینما را بالندهتر کند).
در پایان، به اعتقاد نگارنده یادآوری این مهم لازم است، به دلیل نفوذ تفکر نجات سینما توسط یک قهرمان خیالی و به قول دوستان جوان، حذف درآمدهای نفتی در سینما، تا هنگامی که سینما در ایران چه توسط مدیریت فرهنگیاش درآمدهای نفتی آن «درست هزینه» نشود و چه توسط منتقدش «درست نقد» نشود و چه توسط سینماگرانش «درست فیلم تولید نگردد» و چه توسط سینمادارش «درست سینماداری» نشود، این دور باطل تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت؛ اما اگر هر کدام از اجزای آن «درست» مسئولیت خود را «هزینه» کنند، آنگاه میتوان گفت سینما در ایران به ثبات رسیده است.
و باز هم متأسفانه باید به عرض برسانم تا هنگامی که نتوانیم «درست هزینه» کنیم، بناچار و باز هم تا اطلاع ثانوی همه تقصیرها متوجه این طلای سیاه «نفت» است. از آنجا که انسانها، تفکرات، مسئولیت و نبوغشان با این ثروت خدادادی در تضاد است، هیچ گاه در این مرزو بوم، این «مسئولیت و ثروت خدادادی» نمیتواند در کنار هم توسعه متوازن را در این کشور حاصلخیز به ارمغان آورند!
به امید روزی که هر کدام از ما با سپاس از خدا بابت این ثروت خدادی (همان نفت)، «مسئول درست هزینه کردن عمل خویش باشیم»!
کارشناس اقتصادی سینما