پایان هفته سیاست ایرانی، فرصتی است برای درگیری بین کسانی که در هفته بنا بر معذوریتی، فرصت درگیری نداشتهاند. در ساعات گذشته نیز برخی اعضای جبهه پایداری فرصتی برای درگیر شدن با علی مطهری پیدا کردهاند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از بیانیه فراکسیون اصولگرایان، مبنی بر لزوم مماشات با دولت در چند ماه باقی مانده که گفته میشد توسط حداد عادل مدیریت شده بود، علی مطهری نامهای نوشت و تا میتوانست حداد عادل را مورد انتقاد قرار داد و وضعیت کنونی مجلس و قانون شکنیهای دولت را به محافظهکاری وی نسبت داد. حداد عادل در مقابل اعلام کرد که به خاطر پدر علی مطهری، پاسخ وی را نمیدهد!
پس از حداد عادل، ماجرای توهین کوچکزاده به برخی از خبرنگاران، واکنش علی مطهری را در پی داشت. مطهری از خبرنگاران خواست که علیه کوچکزاده شکایت کنند. البته ماجرای بین کوچکزاده و مطهری و الفاظ رد و بدل شده بین این دو رشته دراز دارد.
اما در ساعات گذشته، سومین عضو پایداری یعنی زهره طبیبزاده هم انتقاداتی تند علیه مطهری انجام داد. اما ماجرای انتقاد طبیبزاده منشأ مهم دیگری داشت. علی مطهری پس از سخنان رهبر انقلاب در مورد نادرست بودن استیضاح در مصاحبهای اعلام کرد که چون التزام عملی به ولایت فقیه دارد، سخنان رهبر انقلاب را فصلالخطاب میداند، نظر شخصی وی این است که استیضاح درست بوده است. مشکل اصلی اکنون در مورد دو برداشت از حکم ولی فقیه است. اینکه هر دو طرف معتقدند حکم رهبری واجب الاطاعه است شکی نیست. اما علی مطهری میگوید حکم رهبر انقلاب واجبالاطاعه است، اما باعث نمیشود که وی نظر شخصیاش تغییر کند. رهبر انقلاب هم هیچ گاه انتظار نداشتهاند که افراد همه نظرتشان با ایشان یکی باشد.
طبیبزاده خطاب به مطهری میگوید:
«به نظر بنده آقای مطهری زحمت ذهنخوانی مقام معظم رهبری را به خودشان ندهند چون اصلا توانایی این را ندارند بنده گمان میکنم که ایشان به لحاظ فکری و سیاسی بضاعت ذهن خوانی فرمایشهای مقام معظم رهبری را ندارند. .... علی مطهری قدری درگیر منطق ارسطویی و مغالطههای فلسفی ارسطویی شده و بیشتر مواضع سیاسیاش هم برمیگردد به مطالعات خاصی که فقط در رشته فلسفه داشتند و ایشان قدرت تبیین و انطباق مسائل سیاسی را با دیدگاههای فلسفی ندارند و چون بضاعت علمی لازم در این عرصه را ندارند، اظهار نظرهای غیر منطقی میکنند. ... در واقع علی مطهری خوراک بیبی سی و voa را فراهم میکند و بنده از شخص ایشان انتظار اعلام نظری غیر از این را از ایشان نداشتم و بالاخره باید برای این رسانهها و سایت الف یک سوژهٔ تبلیغاتی مثل علی مطهری وجود داشته باشد». البته علی مطهری نیر ممکن است در ساعات آینده خود پاسخ پایداریها را بدهد. اما ظاهرا طبیبزاده و دوستان گویی آرامش را در عدم انتقاد از دولت معنا میکنند. شاید اگر آنان از همان ابتدا اجازه انتقاد به دولت و قانون شکنیهای آن را میدانند، اکنون در وضعیتی این چنینی گرفتار نبودیم.
اما طرح کم کردن تعطیلات در کشور هم که از سوی مجلس ارائه شده، چندین روز است که فضای سیاسی کشور را تحتالشعاع قرار داده است. نمایندگان محترم ملت همه مشکلات کشور را حل کردهاند و حالا میخواهند تعطیلی تاسوعای حسینی را لغو کنند. شاید این طرح را بتوان مصداق تام و تمام مشغول شدن به امور بیهوده دانست. چرا که تعطیلی تاسوعای حسینی، بخشی از رعایت شعایر مذهبی است و کسبه و مردم تا کنون این گونه نبوده که دستوری تاسوعای حسینی را تعطیل کنند و اکنو بخواهند دستوری آن را تعطیل نکنند. تازه این اول کار است. روزهای بعد گروههای مختلف با استفتائات از مراجع محترم تقلید برخی به نفع تعطیلی تاسوعای حسینی و برخی دیگر علیه تعطیلی این روز فتوا میگیرند و اوضاع همچنان پیچیدهتر میشود. راستی مجلس به کجا میرود؟ مجلسی که در اوج رسیدگی به بودجه، که بالاخره دکتر احمدینژاد رضایت داد آن را ارائه کند، به تعطیلات میرود؟
اما تناقض بین سخنان رئیس دولت و افراد دولت همچنان ادامه دارد و مردم نجیب ایران که خیلی هم نجیب هستند، نمیدانند که حرف چه کسی را باور کنند. مردم از پیشوایان دین آموختهاند که اصل را بر برائت بگذارند و اگر فردی سخنی گفت، صحت آن را بپذیرند مگر خلاف آن را پیدا کنند. اکنون سخن رئیس دولت و رئیس بانک مرکزی را در مورد حجم نقدینگی کشور بخوانید:
در آخرین اظهارات در خصوص نقدینگی نیز محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، حجم نقدینگی در پایان دی ماه را ۴۳۸ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان و رشد نقدینگی را ۲۴.۴ درصد نسبت به پایان اسفند ماه ۹۰ اعلام کرده است. محمود احمدینژاد در در اواسط دی ماه و پس از انتشار گزارش مقدماتی بانک مرکزی که از افزایش حجم نقدینگی حکایت داشت، اعلام کرده بود: «عدهای میگویند با اجرای هدفمندی، نقدینگی بالا رفته، اما این موضوع اشتباه است، چرا که در سال ۸۹ نقدینگی کشور ۲۵ درصد بود و این رقم در سال ۹۰ به ۱۹ درصد رسید». البته همچنان اصل بر برائت است و مردم نجیب ایران، سخنان این هر دو مقام را باور میکنند؛ هرچند هر کدام خلاف دیگری سخن گفته است. اصل بر برائت است، مگر خلاف آن اثبات شود!