«مایکل رازف»، ستون نویس نشریه «لیوراکول» در مطلبی جالب توجه به تحلیل چرایی مخالفت برخی سناتورهای آمریکایی با مذاکرات هستهای ایران و توافقات اخیر پرداخته است.
به گزارش «تابناک»، وی مطلب خود را با این پرسش آغاز میکند: چرا نومحافظهکاران در سنای آمریکا، خواهان خفه کردن ایران هستند؟ و سپس درصدد پاسخ به آن برمیآید.
وی اشاره میکند: آیا ایران باید برای حفاظت از آمریکا و اسرائیل خفه شود؟ پاسخ مثبت به این پرسش بیمعناست. اکنون در دولت اوباما، نوعی آشفتگی وجود دارد. معاون خزانهداری وی و همچنین مذاکره کننده ارشدش از کنگره میخواهند که تصویب تحریم جدید علیه ایران را متوقف کند، ولی ساعاتی بعد وزارت خزانهداری، برخی از شرکتها را به لیست تحریم میافزاید.
مک کین و دیگر سناتورها در کنگره، تهدید به تحریم جدید ایران میکنند؛ اما ایران با هوشمندی در برابر این تهدیدات میگوید به مذاکرات ادامه خواهد داد. در حالی که اوباما هیچ نمیگوید و وقت خود را میگذراند.
جنگطلبان در کنگره، بزرگترین تهدید برای ایالات متحده هستند؛ تهدیدی که آنها متوجه ایالات متحده میکنند، بسیار بیشتر از هر تهدیدی است که تروریسم متوجه این کشور میکند و همچنین بسیار شدیدتر از هر تهدیدی است که شاید ایران متوجه آمریکا کند. فرصتهای زیادی برای حل و رفع تهدیدات هستهای ایران ـ چه هماکنون و چه در آینده ـ وجود دارد که جنگطلبان به شدت مخالف یک چنین امری هستند.
اکنون فضای اندکی برای از میان بردن تهدید جنگطلبان ضد ایران و ضد صلح که در کاخ سفید و سنا مستقرند وجود دارد. این افراد باید با اسم و رسم مشخص شده و از کار برکنار شوند.
«جان مک کین»، «رابرت منندز»، «باب کارکر» و «مارک کرک» چهار تن از افرادی هستند که به شدت علیه ایران موضع میگیرند؛ به این فهرست، نام «اریک کانتور» را نیز بیفزایید که به شکل باور نکردنی، در حالی که در موافقتنامه اخیر ایالات متحده تقریباً هیچ امتیازی به ایران نداده، مواقتنامه موقت را «خطرناک» دانسته است! وی از این نگران است که در نهایت توافقی خواهد شد و صلحی به وجود میآید که طی آن موقعیت ایران، بهتر و اسرائیل بدتر خواهد شد.
همچنین نام
«اد رویس» را نیز به این فهرست بیفزایید. وی بر این باور نیست که این توافق ایالات متحده و متحد اصلیاش یعنی اسرائیل را در امان خواهد گذاشت و سنا را دعوت به افزایش تحریم علیه ایران کرده است.
نام
«الیوت انگل» را اضافه کنید که معتقد است ایران ۱۰۰ درصد خارج از حق غنیسازی است؛ بدون توجه به اینکه چه معاهدهای این حق را به ایران میدهد.
«مایکل مک کاول» را به این فهرست بیفزایید که میگوید، کاهش تحریم ایران خطرناک است و کسی است که قطعنامههای سازمان ملل را علیه ایران بد جلوه داده است.
نام
«برد شرمن» را اضافه کنید که بر این باور دارد که ایالات متحده حتی حین مذاکرات باید تحریمها را افزایش دهد. وی کسی است که با صراحت گفته، خواهان آن است که تحریمها منجر به آسیب رسیدن به مردم ایران شود.
این مردان کسانی هستند که به شدت درباره به مخاطره افتادن امنیت ایالات متحده از سوی ایران اغراق میکنند، بدون توجه به اینکه مذاکرهای در جریان باشد یا نه. این افراد به شکل غیر مسئولانهای مشغول نادیده گرفتن امتیازاتی هستند که ایران در حال حاضر میدهد و پیش از این داده و در آینده نیز آماده دادن آنهاست.
این افراد احمقانه سیاست داخلی در ایران را نادیده میگیرند. آنان غیر منطقی به تهدیداتی چسبیدهاند که بر اساس انقلاب ۱۹۷۹ بنا شده و داستانهای ترسناک از تروریسم اسلامی بیبان میکنند؛ اما در عین حال هر جا که نفع بازی قدرت امپراتوری باشد، حکم به کمک به شورشیان مسلمان میدهند.
اینها کسانی هستند که مذاکرات و دورنمای صلح را به خطر میاندازند. این افراد به دنبال کاربست یک سیاست معنادار هستند: هر کشوری که در انزوا و فشار قرار بگیرد، مجبور به مسلح کردن خود میشود و در آن زمان یک تهدید واقعی خواهد بود. اینها هر تلاشی را برای عقب نشینی اوباما از مذاکرات به کار میبرند.
اما چرا؟ نقطه پایانی بازی که آنها شروع کردهاند، تبدیل ایران به یک کشور بیهویت و بیقدرت است؛ این چیزی است که آنها میخواهند که ایران در نهایت با یک جنگ پر هزینه خود، منجر به متلاشی شدن نظامش بشود.
به راستی چه دلیلی دارد در حالی که ایران هیچ برنامه هستهای تسلیحاتی ندارد و حتی اگر داشته باشد، تهدیدی برای ایالات متحده نیست، میخواهیم این کشور را اینگونه به عقب برانیم؟
پاسخ این ضد ایرانیها حمایت از اسرائیل است. اما به دلایل عدیده این پاسخ اصلاً معقول نیست. اسرائیل از نیروی نظامی بزرگ و تسلیحات هستهای برای دفاع از خود برخوردار است. اسرائیل پنجاه و یکمین ایالت آمریکا نیست و با حمایت بیچون و چرای آمریکا از این کشور ایالات متحده تبدیل به عروسک خیمه شب بازی خواهد شد که بدون خواست خود وارد یک جنگ جدی میشود. هیچ قدرت بزرگی نباید خود را در چنین موقعیتی قرار دهد که بنا به خواست یک قدرت ضعیفتر درگیر جنگ شود.
ایالات متحده باید خود را از این منطقه خارج کند، نه اینکه بیش از پیش در آن درگیر شود. جنگ سرد به پایان رسیده و سیاست ایالات متحده باید معطوف به ایجاد صلح با روسیه و چین باشد؛ نه بر پایه ستیز و تحرکات نظامی در مرزهای آنها و کنترل کشورها در مرزهای آنها.
ایالات متحده نباید اجازه دهد که سیاست خارجیاش با تأثیرات اسرائیل و بلوک رأی اسرائیلی داخل کشور شکل داده شود. ایالات متحده نباید به حمایت از کشوری مشغول باشد که مرتب در حال گسترش قلمرو خود و محروم ساختن فلسطینیان است. هر اندازه که ایالات متحده از اسرائیل حمایت کند، به همان اندازه به منجر به آن میشود که صلح و ثبات از منطقه برچیده شود.
...
صداهایی که اکنون از میان کنگره و کاخ سفید برای دیکته کردن به ایران و نه مذاکره با این کشور بلند میشود، منجر به سیاستهایی خواهد بود که منابع ایالات متحده را خشک میکند و نه اینکه منجر به تقویت آن شود. سیاستهای معطوف به توسعه طلبی آنها منجر به آن میشود که ایالات متحده در خطر درگیری جنگ در سراسر کره خاکی قرار بگیرد.
چرا هنوز معاهدهها و توافقات دوره جنگ سرد با ژاپن و کره جنوبی پابرجا مانده و دچار تغییر و بازبینی نشدهاند؟ پاسخ این است که این نمایندگان و دولتیان به دنبال آن هستند که مواجهه ابرقدرتها در گذشته را به دوره جدید تسلط یک ابر قدرت توسعه دهند.
دیدگاه آنان مبتنی بر کنترل سرنوشت دنیا بر اساس ایده خامی است که در ذهن خود دارند؛ ایدهای که میگوید، چگونه جوامع و دولتها باید در یک نظام جهانی چیده شوند. آنها تفکرات قدیمی صنعتی و ایدههای قدیمی جنگطلبانه اقتدارگرایی سلسله مراتب بروکراسی و کنترل مالی را به سطح جدیدی منتقل میکنند که در آن ایالات متحده از همه اینها برای ساختن نظام جهانی آمریکایی استفاده میکند.
تحریمها علیه ایران، بخشی از این ابزارآلات آنان است که اگر شکست بخورد، استفاده صریح از قدرت حیوانی خشونت گزینه بعدی است. آنها بارها به دفاع از جنگ در صورت شکست سایر گزینهها اعتراف کردهاند.
اگر آمریکاییها به دنبال شکوفایی واقعی هستند، در نتیجه این صلح و نه جنگ است که باید به دنبال آن بود. اگر ایالات متحده به دنبال پایان دادن به نظام دولت ـ ملتهاست، باید نهادهای دوران جنگ سرد را به کلی فراموش و ساختار امپراتوری بازمانده از آن دوره تاریخی را انکار کند.
متن کامل نوشته رازف را در اینجا بخوانید.