نائب رئیس فدراسیون فوتبال ایران، از احتمال حضور سه بازیکن ایرانیالاصل که در کشورهای سوئد و ایالات متحده امریکا زندگی میکنند، در تیم ملی فوتبال بانوان ایران خبر داد. در صورت تحقق این ادعا، حضور بازیکنان ایرانیالاصل پرورش یافته در کشورهای دیگر در فوتبال ایران وارد فاز جدیدی میشود؛ فازی که به نظر چندان به نفع فوتبال ما نخواهد بود!
به گزارش «تابناک» کمتر از یک دهه است پای بازیکنان ایرانیالاصلی که در خارج از این پرورش یافتهاند، به تیم ملی فوتبال ایران باز شده است. در روزهای نخست این اتفاق وقتی تعداد این بازیکنان خیلی کم و تنها نمونه آن فریدون زندی بود، بسیاری با آغوش باز از این مهمانها استقبال کردند؛ اما این روزها که شمار این دست بازیکنان در حال رسیدن به نصف بیشتر ترکیب اصلی تیم ملی است، مخالفان و منتقدان فراوانی برای آن پیدا شدهاند، ولی این روزها، این پدیده با ماجرای احتمال حضور سه بازیکن ایرانیالاصل در ترکیب تیم ملی فوتبال بانوان ایران، وارد فاز جدیدی شده است؛ بخشی جدید از داستان که به نظر نشان از این دارد که برخی آدرس را نادرست رفتهاند.
پیش از بررسی ابعاد این ماجرا، بهتر است تکلیفمان را با حضور این گروه از ورزشکاران در تیمهای ملیمان روشن کنیم؛ اتفاق بدی که در مدت حضور این بازیکنان در عرصه ورزش کشورمان رخ داده، اینکه برخی به این ورزشکاران القاب نامناسب و ناپسندی چون «غریبه»، «دورگه» و «غیر ایرانی» دادهاند.
بنا بر این گزارش، بسیار روشن است که دلیل این نامگذاری و نگاه اینچنین به این عده، برگرفته از این دیدگاه سطحی است که تنها آن دسته از ایرانیهایی که در کشور فعالیت کرده باشند، لایق پوشیدن پیراهن تیم ملی میدانند. این ماجرا هم از وقتی پدید آمد که کیفیت بازیکنانی که از آن سوی آبها راهی ایران شدند، بالاتر از بازیکنان داخلی بود و این مسأله ـ که بازیکنان خارجی یک راست با ورود به ایران در سطح بالای ملی به کار گرفته میشوند ت موجب شده که منتقدان چندان روی سازگاری با این گروه نداشته باشند. جالب اینکه همین گروه در قبال پزشک و مهندس و کارشناسانی که دانشآموخته و پرورش یافته خارج از کشور هستند، به دیده احترام مینگرند.
با این همه، به نظر منطقی به نظر میرسد هر کسی که ایرانی باشد، فارغ از اینکه در هر جای دنیا پرورش یافته باشد، به شرط داشتن قابلیت پوشیدن تیم ملی، این حق را دارد که در تیم ملی کشورمان باشد.
این مقدمه به این دلیل است که دلایلی که برای نقد کارکرد مسئولان تیم ملی فوتبال بانوان برای دعوت از بازیکنان ایرانیالاصل داریم، به این معنا نیست که با حضور این بازیکنان در تیم ملی مخالفیم، بلکه نقد ما به کارکرد مسئولانی است که مأموریت خود را فراموش کردهاند، به دنبال راه حل آسانتر هستند.
اوج دعوت از بازیکنان ایرانیالاصل لیگهای دیگر، از جایی آغاز شد که کارلوس کیروش از کیفیت بازیکنان لیگ ایران ناامید شد و به جای دیدن بازیهای لیگ برتر، راهی لیگهای اروپایی و امریکایی و حتی خاور دوری شد تا هر جای دنیا فوتبالیستی با تبار ایرانی پیدا کرد، او را به ترکیب تیم ملی بیفزاید.
در پایان باید گفت، فوتبال ایران پس از دو دوره حضور تفریحی در جامجهانی، نیاز به جهش بزرگی دارد و مربی تیم ملی ایران به این نتیجه رسید که با پتانسیل کنونی فوتبال ایران، نمیتواند راه به جایی ببرد و به همین دلیل، راهی لیگهای دیگر شد تا مسافران جدید جامجهانی را بیابد. در واقع تهدیدی که در پی چندین و چند سال سوءمدیریت، فوتبال ایران را به جایی رساند که نتواند بازیکن خلاق و با کیفیت جهانی تربیت کند، سرمربی تیم ملی را به این راه کشاند تا برای چاره یابی، ذرهبین به دست بگیرد و به دنبال بازیکن بگردد.
حالا در جایی ایستادهایم که میبینیم نائب رئیس بانوان فدراسیون فوتبال از مد نظر بودن سه بازیکن ایرانیتبار برای حضور در ترکیب تیم ملی خبر میدهد. مقایسه موقعیت تیم ملی فوتبال مردان و زنان ایران نشان میدهد که این دو در دوجای تاریخی متفاوت ایستادهاند.
اولی بعد از نزدیک به هشت دهه قدمت حالا به جایی رسیده که حذف در مرحله گروهی جامجهانی یک سرخوردگی عمومی ایجاد میکند و همین توقع جمعی موجب شده تا مربی تیم ملی به جستجو بپردازد. اما ضرورت «جستوجو» برای یافتن بازیکن برای تیم بانوان را چه چیزی میتواند توجیه کند؟ فوتبالی که تازه در ابتدای راه است و هنوز آنقدر توسعه نیافته که حتی در سراسر ایران هم پایگاه ندارد.
به این مسأله توجه کنید آنچه تیم ملی فوتبال بزرگسالان را به جایی رسانده که با فقدان بازیکن با کیفیت مواجه شده، سوءمدیریتی است که در زمینه توسعه زیرساختها و مدیریت فوتبال در ایران در جریان بوده و با بیتدبیری خود کار را به جایی رسانده که دست مربی در انتخاب بازیکن بسته باشد. حالا فوتبالی که در مرحله توسعه قرار دارد چرا باید صورت مسأله را پاک کند به فکر راه حل آسانتر بیفتند. خدا را شکر جمعیت مهاجران ایرانی جمعیت قابل توجهی است و این دست کیمیاگران دیگر کشورهاست که بازیکنان ایرانی را ظرف چند سال به بازیکن با کیفیت و قابلیتی تبدیل میکنند. با این حساب چه جای تلاش برای توسعه فوتبال و بازیکن سازی و حمایت از فوتبال بانوان! منتظر مینشینیم تا ببینیم کارخانه تربیت بازیکن کشورهای دیگر برای ما چه تربیت میکند.
کافی است کمی اخبار فوتبال بانوان را مرور کنید تا ببینید چه تعداد تیم فوتبال بانوان در میان راه یک لیگ منحل میشوند چه تعداد بازی به دلیل آماده نشدن یکی از طرفین منحل شده است. همین تزئینی بودن تیم فوتبال بانوان که منجر شد استقلال با اولین بحران مالی تیم فوتبال بانوانش را منحل کند. همه این اتفاقات نشان میدهد که فوتبال بانوان در ایران چندان توسعه نیافته است و به آن به عنوان یک پدیده تزئینی توجه میشود. حالا با این شاهد مثالها آیا وظیفه مسئول فوتبال بانوان در فدراسیون فوتبال این است که به دنبال بازیکنان حاضر آماده بگردد و همتی برای توسعه فوتبال از خود نشان ندهد؟
در اینجا به نظر میرسد که مسئولان فوتبال بانوان کشور به بیراهه رفتهاند. شاید این علاقه بالای مدیران به آمار دهی آنها را مجاب کرده که به سمت و سوی نتیجهگرایی بروند و به جای برنامهریزی برای پروش بازیکن به سراغ بازیکنانی بروند که برای پرورش آنها هیچ زحمتی نکشیدهاند و برنامهریزی نکردند. بد نیست این مدیران یک بار دیگر در برنامههای خود بازنگری کنند و ببینند که مدیران قبلی چه کردهاند که وضعیت فوتبال به این روز رسیده است. حضور این دست از بازیکنان در تیم بانوان هیچ اشکالی ندارد اما مهم این است که مسئولان فدراسیون به جای این که انرژی خود را روی پیدا کردن بازیکن بگذارند، وقت خود را برای برنامهریزی برای توسعه فوتبال بانوان بگذارند.