محیط زیست به عنوان زیر بنای توسعه پایدار امروزه در سرتاسر گیتی مورد توجه ملت ها و دولت ها قرار گرفته است و کمتر کشوری است که نسبت به اهمیت زیست محیط در زیست بشری و تامین کننده منافع ملی بی اهمیت باشد و این مسئله چنان در بعضی از کشورها اهمیت یافته که به عنوان یکی از پارامترهای امنیت ملی مورد توجه سیاستمداران و دولتمردان بوده و در سطح کلان تلاش میشود تا به محیط زیست توجه ویژهای شود.
اما شوربختانه به دلیل سوء مدیریت و نا آگاهی بسیاری از مدیران و همچنین ناآگاهی ملی، جامعه ایرانی هنوز آنچنان که بایسته است به محیط زیست خود اهمیت نمیدهد. با نگاهی به رفتارهای اجتماعی جامعه ایرانی در سطح خرد و در سطح کلان، رفتار مدیران به خوبی میتوان به این نتجیه رسید که محیط زیست و داشتههای زیست محیطی ایران عملا قربانی نا آگاهی ملی و نا کارآمدی و سوء مدیریت ساختارهای ادرای کشور واقع شده است.
جنگل های شمالی و نواحی زاگرسی ایران سالیان سال است که مورد هجوم چپاولگران و سوداگران منابع طبیعی و حیات وحش ایران است؛ از جانبی پاک تراشی جنگل ها و از طرفی زمین خواری و تغییر کاربری جنگل ها و چرای بی رویه دام.
از طرفی هم دادن پروانه های برداشت بی رویه از منابع جنگلی و ایجاد معادن در عمق جنگلهای هیرکانی ایران و همچنین راهسازیهای بی مورد و بدون توجیه اقتصادی و اجتماعی شرایطی را پدید آورده که به جرات میتوان سازمانها و نهادهای دولتی را در کنار جامعه ناآگاه مهمترین عامل تخریب زیست محیط ایران نامید.
سد سازی های گسترده با پروپاگاندای صاحبان شرکتهای سد سازی و حمایت ها و رانت های دولتی و با کمال تاسف، همراهی سازمان محیط زیست در این زمینه با تایید چنین پروژ ههای مخربی این روزها میرود که میخ آخرین تابوت زیست محیط ایران را نیز بکوبد.
روزی نیست که اخبار ناخوشایندی از اوضاع نا بسامان و نگران کننده محیط زیست ایران و منابع تجدید ناپذیرآن منتشر نشود؛ یک زور یک جاده سازی مثل آنچه در جنگل هیرکانی ابر روی داد و روزی دیگر کشتار مداوم پلنگ و یوز و دیگر گونه های جانوریِ در خطر انقراض.
چند روز پیش اما خبری بر روی خروجی رسانه های خبری منتشر شد که با خواندش به یک باره دچار شوک شدم. شکار سه قوچ یک ساله در شاهرود توسط یکی از مجریان و هنرمندان مشهور و البته فعال محیط زیست! امروز این خبر توسط رسانه ها به نوعی تکذیب و البته اصلاح شد و در بسیاری از رسانه ها چنین تیتر خورد" مجری مشهورشکارچی سه قوچ نیست" که در تکذبیه تلاش شده که بردار این مجری یعنی «شکراله اینانلو» به عنوان شکارچی متخلف معرفی شود که البته در این پارادوکس خبری کوشش بر این بود که گناه به گردن سریدار وی انداخته شود که بدون اطلاع ایشان اسلحه شکاری را برداشته است!
توضیحات ریاست سازمان محیط زیست شاهرود هم در این باره در نوع خودش جالب توجه است؛ خاتمی در گفتوگو با ایسنا، درباره دستگیری شکارچیان گفت: در این ماجرا سه شکارچی که یکی از آنها برادر «محمدعلی اینانلو» بوده به جرم شکار یک قوچ سه ساله دستگیر شدند که متاسفانه برخی رسانهها با قلب واقعیت نوشتند که سه قوچ یک ساله شکار کردهاند و حفاظت محیط زیست شهرستان برخورد قانونی نکرده و فرد دستگیر شده نه یکی از بستگان که خود «محمدعلی اینانلو» بوده که همه اینها کذب است.
وی با بیان اینکه اینگونه برخوردها در فعالیت محیط بانان تاثیر خوبی ندارد، افزود: این حجم از فشار رسانهای باعث میشود که محیطبانان در برخورد با افراد شناخته شده دچار تزلزل شوند و این در حالی است که محیط زیست در برخورد با تخلف هیچگونه توجهی به جایگاه و نام افراد ندارد.
خاتمی با بیان اینکه فرد دستگیر شده مدعی شده که سلاح وی توسط سرایدار آنها برداشته شده و وی برای همین به دنبال آنها به منطقه شکار رفته است، گفت: حفاظت محیطزیست شهرستان نیز از متخلفان شکایت کرده و با حساسیت تمام، پیگیر موضوع خواهد بود.
وی با بیان اینکه فضای رسانهای ایجاد شده بخاطر زمزمه طرح نام محمدعلی اینانلو بعنوان مشاور خانم ابتکار رییس سازمان محیط زیست است، گفت: متاسفانه برخی رسانهها در برخورد با این موضوع تلاش محیطبانان زحمتکش منطقه را نادیده گرفته و تصورات خود را نوشتهاند.
همچنین شکری مدیر روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان به ایسنا گفت: فرد دستگیر شده برادر «محمدعلی اینانلو» از هنرمندان شناخته شده کشور است و برخلاف ادعای برخی رسانهها، شخص «محمدعلی اینانلو» نبوده است.
وی گفت: شکارچیان متخلف دستگیرشده دارای مجوز شکار پرنده بودهاند اما اقدام به شکار چهارپایان کرده و از این رو دستگیر شدهاند.
وی با بیان اینکه حفاظت محیط زیست استان سمنان قبل از شلوغکردن رسانهها، خبر این دستگیری را بدون ذکر نام شکارچیان منتشر کرده است، گفت: در بین شکارچیان آقای شکرالله اینانلو برادر محمدعلی اینانلو نیز حضور داشت و بخاطر شکار غیرمجاز یک قوچ دستگیر و پرونده آنها به مراجع قضایی ارسال شده است. پیش از این به رسانهها گفته شده بود که یکی از بستگان هنرمند شناخته شده بوده که امروز بطور روشن ضمن تکذیب مجدد دستگیری این هنرمند، اعلام می کنیم که فرد دستگیر شده برادر «محمدعلی اینانلو» بود.
وی با اشاره به چگونگی اعطای مجوز شکار افزود: مجوز شکار برخی پرندگان نظیر کبک، سالانه به افراد بومی درخواست کننده داده میشود و شکارچیان دستگیرشده نیز مجوز شکار پرنده داشتهاند اما برخلاف قانون به شکار قوچوحشی پرداختهاند... .
میبینید رئیس سازمان محیط زیست یک شهر که باید مدافع زیست محیط حوزه استحفاظی خود باشد چگونه در پی توجیه این عمل ضد ملی است؟ او به راحتی عنوان میکند که متخلفان پروانه شکار پرندگان را داشته اند اما قوچ شکار کردهاند. جالب است که در نظر ایشان حفاظت از پرندگانی مانند کبک و بلدرچین و غیره اهمیتی نداشته است و کشتارگران پرندگان حیات وحش ایران در سایه همین بی تدبیری ها به راحتی پروانه می گیرند! به چه قیمتی؟ به قیمت نابودی حیات وحش ایران. راستی کسانی که به شکار حیات وحش می پردازند آیا گرسنه هستند و برای سیر شدن شکمشان دست به چنین کشتارهای بی رحمانه گونههای نادر حیات وحش میزنند و یا از سر بی نیازی و تفریح؟
طبیعی است وقتی که مسئول یک نهادی که باید مدافع محیط زیست باشد چنین نظری دارد از کشتارگران و تخریب کنندگان زیست محیط توقع چندانی نیست.
اما یک نکته در انتشار این خبر دردآورتر از هر چیز دیگری است و آن مطرح شدن نام آقای"محمد علی اینانلو" مشاور خانم ابتکار، ریاست سازمان محیط زیست است. سالهاست که محمد علی اینانلو را به عنوان مردی که حافظ و دوستدار محیط زیست بود میشناختم اما با خواندن این خبر تمام ذهنیت مثبتم نسبت به ایشان فرو ریخت. فارغ از اینکه ایشان در این جنایت زیست محیطی نقش نداشته است یا نه، این نکته قابل تامل است که چگونه میشود آقای اینانلو که خود را مدافع زیست محیط و اکو سیستم این مرز و بوم می داند و خود را عاشق این سرزمین، نتوانسته است در خانواده خود تاثیر گذار باشد که این چنین برادرش کمر به تخریب داشته های زیست محیطی این سرزمین نزند؟ شگفت است که آقای اینانلو این توانایی را نداشته که آگاهی های زیست محیطی را به خانواده و نزدیکانش منتقل کند. حال چگونه میتوان انتظار داشت که جامعه پذیرنده پند های زیست محیطی ایشان باشد؟
باورم با این رویداد این است که خود آقای اینانلو به آنچه که میگوید باور نداشته که اکنون باید شاهد چنین مسئله ای باشیم و به جرات می توانم بگویم که نقش ایشان را در این جنایت زیست محیطی نیز باید جستوجو کرد چون شوربختانه این مسئله در جامه ایرانی مبدل به یک واقیعت تلخ شده است که عده ای در سایه چنین فعالیت های عوام فریبانهای همواره در تلاش برای منافع شخصی خویش بودهاند تا زیر تبلیغات گسترده و چتر امنیتی بوجودآمده ناشی از این پروپاگاندا، به دنبال نیات درونی خویش باشند.
مگر می شود که برادر یک مدعی و فعال زیست محیط شکارچی بوده و او آگاهی نداشته باشد؟ و زشت تر آنکه خودش را مروج فرهنگ زیست محیطی به جامعه معرفی کند؟!
آقای اینانلو به راستی اگر خود را مبرای زشت کرداری برادرش میداند، پسندیده است که در یکی از همان برنامههای زیبایش که مدام از طبیعت و داشته های زیست محیطی و زیبای های کوه و جنگل و کویر ایرانی سخن وری میکند، حضور یافته و با شجاعت تمام نسبت به این رفتار نزدیک ترین عضو خانوادهاش از ملت ایران پوزش خواهی کند چون در غیر این صورت او مرتکب یک دوگانگی نابشخودنی در حق ملت ایران شده است و بهتر است که برای همیشه دست از رفتارهای دوگانه بردارد.
بیان یاد ماندهای، در زمینه پاسداری از زیست محیط با دستان خالی رادر اینجا برای آگاهی خوانندگان به جا میدانم.
در سالهای نه چندان دور من و دوستان باورمند به داشتهها و بایستههای ملی دیگر در استان قزوین ، در غالب نخستین تشکل های زیست محیطی کشور، با حداقل های امکاناتی توانسته بودیم که این حساسیت را در شهر و استان خودمان نسبت به محیط زیست بوجود بیاوریم و اکنون که به گذشته باز میگردم میبینم عمده دلیل این تاثیر گذاری باور مندی قلبی عزیزانی بوده که در این حوزه بدون چشمداشتی و با محدودیت های گسترده فعالیت میکردند.
آبشار کوچکی در قزوین و در دل دامنههای کوههای شمال شرقی قزوین وجود دارد به نام محلی «دومانچال»، که این آبشار زیبا در منطقهای سخت رو و غیر قابل دسترسی برای همگان است و بیشتر کوه نوردان و محلی ها از وجود چنین آبشار زیبایی آگاهی دارند که برای آسایش بعد از کوه پیمایی به خنکای آبشار و درختان آن پناه می آوردند.
سال 85 بود -اگر اشتباه نکنم- که یکی از دوستان کوه نورد به دفترمحل کارم با حالتی بسیار برآشفته و نگران آمد و عنوان کرد که ماشین های راه سازی و معدن را عدهای ناشناس به نزدیکی معدن برده و راه سازی کرده و اقدامات دیگری را در حال انجام هستند که در نهایت منجر به تخریب این آبشار زیبا خواهد شد.
در کوتاه مدتی با همدلی و همراهی دیگر عزیزان آبشار کوچک دومانچال به عنوان خبر روز استان که هیچ بلکه در سطح کشورو بین المللی مطرح شد و با حساسیتی که در این زمینه در جامعه ایجاد شده بود ظرف کمتر از دو هفته دست اندرکاران این تخریب که از حمایت و پشتوانه چند اداره دولتی نیز برخوردار بودند، مجبور به عقب نشینی و جمع کردن ماشین های خود شده و در یکی از روزها بیش از دویست نفر مرد و زن و پیر و جوان با پای پیاده و پیمودن یک مسیر سخت رو به درازای 30 کیلومتر تا پای آبشار، توانستند آبشار زیبای دومانچال را نجات دهند.
دوستانی که در این زمینه فعالیت میکردند با هزینه شخصی و بدون هیچ پشتوانهای، فقط با ایمان و باورمندی به نگاهبانی از زیست محیط خود یک کار زیبا را در کارنامه خود به ثبت رساندند و دست سوداگران را از آبشار دومانچال که عده ای به بهانه معدن میخواستند تخریبش کنند کوتاه نمودند.
حال اگر در همین زمینه رفتاری دوگانه از سوی این کوه نوردان و فعالان زیست محیطی در پیش گرفته می شد، بازهم نتیجه منتهی به حفظ دومانچال میشد؟ اینجاست که باید بخشی از رفتارهای نامهربانانه زیست محیطی ایرانیان را ناشی از چنین رفتارهای دو گانه مدعیان زیست محیطی دید. وقتی سینه چاکان حیات وحش و محیط زیست این چنین کردارشان نادرست از آب در میآید، باید به ناآگاهان اجتماعی حق داد که به زشت کاری خویش ادامه دهند.
جامعه نیازمند آگاهی است و این آگاهی باید در کنار مدیریت درست داشتههای سرزمینی تعریف شود و امیدوارم که زین پس خبرهای اینچنینی نشنویم، چون با ادامه چنین روندی، درآیندهای نزدیک سرزمین ما مبدل به یک برهوت خشک و خالی از آواز پرندگان و غرش گربه سانان و رامش آهوان و پستانداران دیگر خواهد بود.