در هفتههای اخیر، برخی کارها و موضعگیریهای خصمانه و غیرمنطقی مقامات آمریکایی و دولت این کشور، ضمن ایجاد ناخرسندی در ایران، به این بحث دامن زده که آیا با وجود چنین رویکردهایی در طرف مقابل، اصولاً ادامه مذاکرات هستهای توجیهی دارد یا خیر؟! اما به نظر میرسد آنچه در این میان مغفول مانده، تأثیری است که نفس مذاکرات بر شکلگیری شناخت دقیقتر از طرف مقابل داشته است.
به گزارش «تابناک»، طیفی از موضعگیریهای مقامات آمریکایی در چند هفته گذشته، از اظهارنظر وندی شرمن، معاون وزیر خارجه این کشور درباره سبد کالا در ایران گرفته تا تأکید دوباره دولت این کشور بر «روی میز بودن همه گزینهها، سبب شد عامه مردم از برکت مذاکرات آگاه شوند و بدانند که طی یک فرایند مذاکراتی است که خلاف عهدیهای آمریکاییها مشخص میشود.
بنا بر این گزارش، در هر مذاکره و ـ در مرحله بالاتر ـ توافق دیپلماتیک، قائم به مجموعهای از اصول و تعهدات است که شکستن آنها، از میان رفتن آن توافق یا توقف آن مذاکره را به دنبال خواهد داشت؛ برای نمونه، همان گونه که مقامات ارشد دستگاه سیاست خارجی کشورمان نیز بارها اعلام کرده بودند، در صورت تصویب طرح تحریمهای جدید علیه ایران در کنگره آمریکا، عملاً توافق ژنو نقض شده و ادامه مذاکرات معنا نمییافت.
حقیقت این است که هرچند مجموعه موضعگیریها و برخی اقدامات انجام گرفته از سوی آمریکا، ماهیتی دشمنانه داشته و در تضاد با روح توافق ژنو و جو مثبت بینالمللی به وجود آمده پیرامون موضوع هستهای ایران است، دلیل کافی برای ترک مذاکرات از سوی ایران، آن هم در شرایطی که فضای روانی جهانی به نفع ایران تغییر کرده، فراهم نمیکند.
اما در این میان، آنچه به درستی از سوی منتقدین بیان میشود، اینکه اقدامات اخیر، «ماهیت واقعی» آمریکا را آشکار کرده و نشان داده که این کشور، قابل اطمینان نیست و باید با احتیاط فراوان وارد تعامل با او شد، ولی نکتهای که در این زمینه نادیده گرفته میشود، عدم پاسخگویی به این پرسش است که آیا جز این بوده که همین آشکار شدن ماهیت واقعی آمریکا نیز نتیجه مذاکرات است؟
به عبارت دیگر، با وجود همه خصومتورزیهای آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران طی بیش از سه دهه اخیر و باور جمعی ملت ایران مبنی بر نبود امکان اعتماد به دولتمردان آمریکایی، این باور عمومی ملی تنها هنگامی توانست نمود عملی پیدا کرده و در سطح جهانی نیز بازتاب پیدا کند که ایران به طور جدی وارد روند مذاکره به قصد توافق با غرب شد.
بنابراین، پس از حصول توافق ژنو و آشکار شدن رویکرد بهانهجویانه آمریکا بود که از یک سو شرکای این کشور در منطقه و همچنین اروپا ضمن بیاعتنایی به این کشور در پی فراهم کردن مقدمات احیای روابط با ایران برآمدند و از سوی دیگر، برخی دیگر از قدرتهای جهانی، از جمله روسیه، آشکارا واشنگتن را به سبب رویکردهای غیردوستانه خود سرزنش کردند.
این در حالی است که در همه سالهای گذشته، این آمریکا بود که ایران را به عدم تمایل برای پیگیری روند دیپلماتیک و رسیدن به راهکاری واقعی برای موضوع هستهای متهم میکرد و احتراز احتیاط آمیز ایران از روند مذاکره معنادار با غرب نیز سبب میشد دیگر کشورها با این موضع غیرواقعی و فریب آمیز آمریکا همراه شوند.
اما اکنون که ایران اعلام کرده با رویکردی مثبت و معطوف به حل واقعی مسائل موجود وارد روند مذاکرات شده و جامعه جهانی نیز عزم ایران را در این راستا ـ که بیش از هر چیز در توافقنامه هستهای ژنو نمود پیدا کرد ـ میبیند، توپ عملاً در زمین آمریکاییها افتاده و اینک این ایران است که میتواند حقانیت موضع خود و بهانهجوییهایی بیمورد آمریکاییها را به جهانیان اثبات کند.
در این روند، در صورتی که آمریکا واقعا در پی حل و فصل مسائل از راه دیپلماتیک برآید و به رویکرد مانع تراشانه خود پایان دهد، برد برای همه طرفین حاصل خواهد شد که طبیعتاً این امر تأمین کننده منافع ایران نیز هست. در طرف مقابل و در صورتی که آمریکا با عهدشکنی و نقض تعهدات، جلوی ادامه دیپلماسی را بگیرد، این ایران خواهد بود که دست بالا را در جامعه بینالمللی خواهد داشت و در این روند، کمترین آسیب برای آمریکا، آسیب دیدن جدی وجهه این کشور میان متحدان خود است.
بد نیست بار دیگر به یاد بیاوریم که انجام مذاکرات و تلاش برای حل و فصل مسائل از راه دیپلماتیک، لزوماً به معنای «اعتماد» به طرف مقابل نیست و دیپلماسی بیش از هر چیز ابزاری است که برای تأمین حداکثری منافع ملی مورد استفاده قرار میگیرد. در روند کنونی در موضوع هستهای نیز «کمترین» دستاورد برای ایران، میتواند اثبات حقانیت خود در مقابل آمریکا در جامعه جهانی باشد.