آیا آنچه میتوان «فیلم سازیِ چریکی» تعبیرش کرد؛ آن هم در سینمایی که نام «حرفهای» را یدک میکشد، افتخار است و آیا با این شیوه فیلمسازی که متکی بر تولید فیلم بلند سینمایی با کمترین امکانات است، میتوان امیدوار به تولید آثاری بود که اگر همچون بسیاری از فیلمهای هالیوودی داستان منسجم نداشتند، حداقل کیفیت فریمها تماشاچی را خیره به پرده سینما نگه دارد؟
به گزارش «تابناک»، تورم همچون دیگر بخشهای اقتصادی، سراغ تولید آثار سینمایی نیز آمده و وضعیت به گونهای شده که با هزینهای کمتر از پانصد تا هفتصد میلیون تومان، نمیتوان انتظار ساخت اثری جدی را داشت و اگر قرار باشد، این اثر بازیگر مطرح داشته باشد و سراغ بازیگران تئاتر و نابازیگرها نرفت و با بازیگران مطرح قرارداد بست و در کنار این بازیگران، سناریو را دست یک فیلمنامه نویس پرسابقه سپرد و کارگردانی خبره گمارد و به این ترکیب فیلمبردار و تدوینگری امتحان پس داده را افزود، برای پروژهای شهری، باید دستکم یک و نیم میلیارد تومان کنار گذاشت.
حال فیلمی با یک و نیم میلیارد تومان هزینه تولید، برای آنکه سرمایهاش بازگردد، به ۳.۵ میلیارد تومان فروش نیاز دارد، در غیر این صورت با توجیه اقتصادی روبهرو نخواهد شد.
اما مگر چند اثر سینمایی در سال، فروش بالای ۲ میلیارد یا معادل حدود ۵۰۰ هزار بلیت (با میانگین قیمت ۴ هزار تومان) دارند و میتوانند هزینههایشان را از بلیت فروشی در گیشه بازگردانند و سرمایهگذار را به تولید آثار بعدی ترغیب کنند؟
این گونه است که کارگردان، سناریست شده و فیلمِ فاقد داستان به مردم عرضه میشود و سپس فیلمساز نقش تدوینگر را نیز بر عهده میگیرد و راشهایی که میتواند در تدوین، ریتمی استانداری بگیرد، به بدترین شکل ممکن کنار هم قرار میگیرد و یک ایده خوب، به بدترین شکل ممکن در بستر داستانی ضعیف و پردازشی ضعیفتر، تلف میشود. البته برخی کارگردانان، حتی فیلمبرداری را نیز به فرزند یا برادرشان میسپارند که به جز معدود مواردی، این ایده نیز نتیجه چندان دلچسبی ندارد.
اما کاهش هزینهها تنها در این بخش خلاصه نمیشود، بلکه حتی در بستر داستان و ریتم نه چندان دلچسب نیز میتوان اثری قابل قبول برای مخاطب عام ساخت؛ مشروط به آنکه دستکم تصاویر چشمنوازی ببینیم. این امر مستلزم بهرهبرداری از فناوری روز در فیلمبرداری است که به رغم پیشرفتهای چشمگیر، شاهد رشد بسیار کند در این حوزه هستیم و آثاری که در بالاترین سطح کیفی در کشورمان ضبط میشود نیز با یک یا حداکثر دو دوربین حرفهای و مجموعهای محدود از امکانات جانبی، مراحل تصویربرداری را پشت سر میگذارند.
البته اگر همین میزان سرمایهگذاری نیز شود، قابل توجه است، زیرا بخش چشمگیری از فیلمهای راه یافته به جشنواره سی و دوم فجر همچون جشنواره سیام و سی و یکم، با دوربین بسیار ارزان قیمت و فاقد کارایی لازم برای تولید یک اثر سینمایی با کیفیت تولید شده بودند و دوربینهای کنن ۵D MARK II و ۵D MARK III به واسطه قیمت ارزان، به شدت مورد توجه فیلمسازان حرفهای قرار گرفتهاند، حال آنکه این دوربینها به جز فول فریم بودن (برخورداری از حسگر ۳۵ میلیمتری)، دیگر امکاناتشان قابل قیاس با دوربینهای RED و ARRI نیست.
یکی از دلایل افت کیفیت آثار سینمایی در کشورمان، همین تولید چریکی آثار با چنین دوربینهایی است که بیشتر مورد توجه مستندسازان است و استفاده از آنها برای مستندسازان نیز هم منطق اقتصادی و هم منطق تولیدی (راهاندازی سریع و سبکی به واسطه رویکرد مستندها) دارد.
این در حالی است که فیلم The Hobbit به کارگردانی پیتر جکسون با استفاده از سی دستگاه دوربین RED EPIC تولید شده و البته شاید این مقایسه اندکی خنده دار باشد، چرا که به هر حال سینمای ایران با سینمای آمریکا قابل قیاس نیست؛ اما اگر برای ایجاد رقابتی تلاش میشود، بیگمان این رقابت بدون حداقل امکانات حرفهای نظیر دوربینهای پرتعداد حرفهای، ممکن نیست و تا آن زمان باید به فیلمهای آپارتمانی که با یک دوربین فیلمبرداری شده، عادت کرد!
البته نباید این نکته را از قلم انداخت که برخی از بهترین تصویربرداریها را ـ که قابل مقایسه با آثار شاخص بینالمللی بودند ـ در جشنواره سی و دوم دیدیم و بسیاری از فیلمبرداران ایرانی به آن سطح از تکنیک رسیدهاند که با فناوری روز، تصاویر خارقالعاده ثبت کنند. شاید بد نباشد در روزهای پس از جشنواره فجر ۱۳۹۲، نگاهی داشته باشیم به آثار نامزد در اسکار ۲۰۱۴ در سه بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری و تجهیزات گرانقیمت و وسیعی که برای تولید این آثار به کار رفته و آن را مرور کنیم.