چطور شد رئیس سابق دیوان محاسبات سر از وزارت کشور در آورد؟
«تلک الایّام نداولها بین النّاس» بالاخره روزگار می چرخد. من از سال 1371 که نماینده مجلس شدم ارتباط نزدیکی با آقای روحانی داشتم و این ارتباط در شورای عالی امنیت ملی و بعد هم در مرکز تحقیقات استراتژیک ادامه داشت. ایشان بعد از پیروزی در انتخابات سه چهار پیشنهاد در دولت برای من داشتند و نهایتاً تاکیدشان بر وزارت کشور بود. اما من با توجه به اینکه علاقه داشتم ادامه کارم در دیوان محاسبات را به یک نتیجه مطلوب برسانم اصرار داشتم در دیوان بمانم. ایشان سه جلسه با من صحبت داشتند و با مشورتهایی که بنده انجام دادم به این نتیجه رسیدم که ایشان را در دولت کمک کنم.
سه چهار پیشنهاد دیگر چه بود؟
حالا گفتنش شاید خیلی خوب نباشد. بگذریم.
دوتا را بگید...
(باخنده) نه بگذریم. برادرانی که الان در آن پستها هستند ممکن است ناراحت شوند.
اولین تماسی که برای حضورتان در دولت گرفته شد از طرف چه کسی بود؟ آقای روحانی شخصا تماس گرفتند؟
بله روز دوم پس از آنکه ایشان رای آوردند از دفتر ایشان تماس گرفتند و گفتند که آقای روحانی با شما کار دارند و وصل کردند و ایشان خواستند که من به آنجا بروم. موضوع اصلی جلسه چیز دیگری بود. آقای روحانی تقاضای یک گزارش مالی از وضعیت دولت دهم داشتند. مشخصا موضوع جلسه همین بود اما در لابلای جلسه، بحث کمک به دولت یازدهم هم مطرح شد.
ناگفته نماند آقای روحانی قبل از اینکه نامزد هم شوند چندین جلسه ما با ایشان مشورت داشتیم، در خلال همان جلسات گاهی به شوخی و به خنده می گفتند اگر من دولت تشکیل دادم حتما باید به من کمک کنی. من هم به شوخی به ایشان می گفتم که اگر در دیوان هم باشم انگار در دولت هستم و به شما کمک میکنم.
گفته می شود شما یک اصولگرا در دولت غیراصولگرا هستید. درست است؟
بخش دومش نادرست است. من دولت آقای روحانی را یک اصولگرای معتدل می دانم و خیلی از دوستان که در این دولت هستند اصولگرای معتدل هستند. خیلی از دوستان دیگر هم که در دولت هستند اصلاحطلب معتدل هستند. آقای پورمحمدی (وزیر دادگستری) اصولگراست. آقای علوی (وزیر اطلاعات) اصولگراست. آقای چیت چیان و آقای جنتی (وزیران نیرو و ارشاد) از اصولگرایان معتدل هستند. بنابراین می توانیم بگوییم دولت یک دولت اعتدالی است با ترکیبی از اصولگرایان معتدل و اصلاح طلبان معتدل. من در تقسیم بندی جزو اصولگرایان معتدل تعریف می شوم.
اما خیلی از اصلاحطلبها همان مردادماه که شما به عنوان وزیر کشور معرفی شدید شما را با وزیران دیگر دولت همجنس نمیدانستند.
بله درست است.
از چه لحاظ؟
بیشتر از اینکه شخص من مطرح باشم جایگاه وزارت کشور برای برخی از دوستان دارای اهمیت بود. آن ها حضور من را در یک وزارتخانه دیگر راحت تر میپذیرفتند اما برای وزارت کشور که یک وزارتخانه کلان حاکمیتی است و تاثیرگذاری زیادی در سیاستگذاری داخلی، امنیت داخلی و مسائل فرهنگی- اجتماعی دارد، ترجیح برخی دوستان این بود که نیرویی متمایل به آن ها انتخاب شود.
دوستی و رفاقتتون با آقای لاریجانی در رای اعتماد بالای مجلس به شما تاثیر داشت؟
بی تاثیر نبود. به هر حال من مورد اعتماد آقای لاریجانی بودم و سالها هم با ایشان کار کرده بودم. اما این رفاقت در انتخابم برای وزیر کشور از سوی آقای روحانی مبنا و اصل نبود. چون آقای روحانی مستقل از آقای لاریجانی این انتخاب را انجام داده بود و من بعد از سه جلسه مذاکره با آقای روحانی موضوع را با اقای لاریجانی در میان گذاشتم. علت عدم در میان گذاشتن این موضوع در جلسه اول و دوم هم به این خاطر بود که نمی خواستم پیشنهاد را بپذیریم و تلاش هم داشتم که در دیوان بمانم. اما بعد از جلسه سوم وقتی به این جمع بندی رسیدیم در خدمت دولت جدید باشم با آقای لاریجانی مشورت کردیم.
زمانی آقای روحانی از شما درخواست می کنند که به شورای عالی امنیت ملی بروید و به ایشان کمک کنید، اما شما با آقای لاریجانی به صدا وسیما می روید که گفته میشود آقای روحانی از این قضیه دلخور می شوند. اینکه این بار پذیرفتید در دولت کنار آقای روحانی باشید و نه در دیوان محاسباتی که بازوی نظارتی مجلس است برای جبران آن دلخوری بود؟
نه، بحث دلخوری نبود. یک شخص باید احساس کند در جایی موثر است و بعد به آنجا برود. ایشان در آن زمان از من درخواست کردند به شورای عالی امنیت ملی بروم. البته ایشان یک گروهی متشکل از مجموعه ای نمایندگان و سایر متخصصان در حوزه های مختلف را در شورای عالی امنیت ملی داشتند که گروه عقلا به آن میگفتند. بنده هم در آن گروه عقلا حضور داشتم. ایشان مشخصا بعد از اتمام دوره مجلس چهارم که بنده نماینده آن مجلس بودم از من خواستند به شورای عالی امنیت ملی بروم.
من علاقه به این کار داشتم اما چون بنا نداشتم در تهران بمانم و صددرصد قصد داشتم به مشهد برگردم بنابراین جواب منفی دادم. همان زمان سازمان مدیریت و برنامهریزی از بنده درخواست داشتند، آقای زنگنه وزیر نفت آن دوره از بنده خواسته بودند در خدمت ایشان باشم، آقای نجفی وزیر آموزش و پرورش وقت از بنده درخواست کرده بودند که در خدمت ایشان باشم، آقای شوشتری وزیر دادگستری وقت همین خواسته را داشت و آقای لاریجانی هم از بنده خواسته بودند در صدا و سیما خدمت ایشان باشم. من به همه اینها گفته بودم چون می خواهم به مشهد برگردم مسئولیت قبول نمیکنم. اما اتفاقاتی افتاد که ناگزیر شدم بمانم وقتی هم که ماندم به صداو سیما رفتم.
چرا صدا وسیما؟
آقای لاریجانی از مقام معظم رهبری پیغامی برای بنده آوردند و فرمودند که من با آقا مشورت کرده ام که شما را به صدا و سیما ببرم و گفته ام شما نمی آیید. آقای لاریجانی گفتند من این موضوع را با آقا مطرح کردم و آقا فرمودند «از قول من به آقای رحمانی بگویید به علی آقا کمک کند». این را که گفتند من برای خودم تکلیف احساس کردم و همین شد که در تهران ماندم و به صدا و سیما رفتم. همین توضیح را هم در آن زمان به آقای دکتر روحانی دادم.
چرا همه از شما درخواست داشتند با آن ها کار کنید یا به آن ها کمک کنید؟
شاید از این جهت که من از نظر اصولی اصولگرا هستم نه از منظر سیاسی. من خود را تابع یک سری اصول و رفتار و اخلاق میدانم. از لحاظ فکری و اندیشهای سعی میکنم رفتارم را مبتنی بر عقلانیت تعریف کنم. در حوزه اداری وظیفهام را کاملا در حیطه قانون انجام می دهم. رفتارم را با افراد مختلف مبتنی بر اخلاق گذاشته ام. یعنی مسائل سیاسی در روابط من با افراد تاثیر زیادی ندارد.
در بحث سیاسی هم موضع خود را بر اصول گذاشته ام. یعنی اگر حرف منطقی از طرف یک گروه سیاسی بشنوم می پذیرم و از نظر اعتقادی کاملا تابع ولایت و رهبری هستم. شاید مجموعه این رفتارها باعث شده است دوستانم مرا یک شخص اعتدالی بدانند. البته حتما در حوزه سیاسی با کسانی که اصول و مبانی را زیرپا می گذارند، به قانون اساسی بی توجه هستند، رهبری و ولایت را قبول ندارند مرزبندی دارم و در این زمینه ها تعارف هم با کسی ندارم.
اساسا خیلی درگیر فعالیت حزبی به معنای رسمی آن در هیچ مرحله از زندگی نبودید. اما الان دقیقا در جایی قرار گرفته اید که کاملا با احزاب سروکار دارد. این تناقض و پارادوکس چگونه قابل هضم است؟
اصلا پارادوکس نیست و اتفاقا در جهت آن است. من رفتار حزبی را به ویژه در کشور دموکراتیک و مردمسالاری مثل ایران میپسندم و به آن اعتقاد دارم. شناخت کافی از حزب و کار حزبی را دارم. علاقمند به کار تشکیلاتی و حزبی هستم. چون وابسته به یک حزب خاص به صورت رسمی نبوده و نیستم بنابراین همه مرا به عنوان یک شاخص وسط و اعتدالی قبول می کنند تا بتوانم درباره احزاب نظر بدهم. همین جایگاه به نظرم در چند ماهی که در وزارت کشور بودم کمک کرده است تعامل خوبی با احزاب داشته باشم. شخصا در دو جلسه با احزاب نشست داشتهام و چندین جلسه هم معاون سیاسی وزارت کشور با آنها داشت. و کاملا روابط ما با اعتماد متقابل است و بنا دارم که رفتار حزبی را انشالله قانونمند و شفاف کنم.
بین نگاه آقای احمدی نژاد و آقای روحانی به احزاب چه فرق و تمایزی وجود دارد؟
آقای روحانی معتقدتر به حزب است. ایشان هم سوابقش در احزاب نشان می دهد که معتقدتر به این حوزه است و فکر منظمتر و تشکیلاتیتر دارد. رفتار قاعدهمند دارد. شدیدا معتقد به رعایت قانون است و به اخلاق بسیار بسیار در رفتار و گفتار اهمیت میدهد. بنابراین من شخصیت آقای روحانی را نزدیکتر به کار جمعی میبینم.
نشست هم اندیشی احزاب که در وزارت کشور برگزار شد از همه احزاب از هر طیفی حضور داشتند. از آقای منتجبنیا تا آقای باهنر و کواکبیان و چهرههای اصولگرا و اصلاح طلب حضور داشتند. خاطرم هست آقای لاریجانی در سال اول مجلس هشتم همایشی را برگزار کردند و از همه طیفها برای حضور در آن همایش دعوت کردند.
همایشی که نام همایش وحدت به خودش گرفت و از آقای هاشمی و خاتمی گرفته تا آقای احمدینژاد و ناطق نوری و چهرههای اصلاح طلب و اصولگرا در آن حضور داشتند. این هم اندیشی حزب برگفته از آن ایده نبود؟
نه نه اصلا. من همه افراد موثر گروه های سیاسی را می شناسم. با اغلب آن ها ارتباط داشتم. چهار سال نماینده مجلس بودم، ده سال در صدا و سیما بودم. دو سال در شورای عالی امنیت ملی بودم، 5 سال در دیوان محاسبات بودم و این جایگاه ها، جایگاههای ملی است. ارتباطات و تماسها از این جایگاهها در همه سطوح است. بنابراین چون از تمام افراد و گروهای سیاسی شناخت دارم، همیشه در ذهنم بود که میتوان مبتنی بر قانون و منافع ملی، گروههای سیاسی را دور هم جمع کرد و در عین رقابت باهم رفاقت داشته باشند.
در این مسیر 35 ساله انقلاب که من در جاهای مختلف خدمت کردهام هزینه های افراطیگری را در حوزه سیاسی کاملا لمس کردهام، یک نکته منفی همیشه در ذهنم هزینههای بسیار زیادی است که به خاطر افراطیگری و عدم توجه به قانون پرداختهایم و نکته مثبت این است که بخش اعظمی از اشخاص و گروههای سیاسی حول محور قانون قابل جمع هستند. در وزارت کشور تلاشم این است که آن هزینه ها را کاهش بدهم و این طرف آن جنبه مثبت را تقویت کنم. این مبنای تشکیل آن جلسه بود و وقتی جلسه تشکیل می دادیم اصلا آن جلسه وحدت ملی آقای لاریجانی در ذهنم نبود اما هر دو جلسه را رفتاری می دانم که نقطه اشتراکشان عقلانیت و رفتار بر اساس منافع ملی است.
گروهها و احزابی که فعالیتشان غیرقانونی اعلام شده است اگر به چارچوب قانون برگردند، به این جلسات دعوت می شوند؟
حتما دعوت می کنیم. مشکل این احزاب و گروهها مشکل قانون است. اگر بتوانند مشکلاتشان را با قوه قضائیه حل کنند و به عنوان یک گروه و حزب شناسنامه دار رفتار حزبی داشته باشند حتما آن ها را می پذیریم.
عدهای معتقدند نظام حزبی با نظام اسلامی همخوانی ندارد. نظر شما چیست؟
حزب در غرب با توجه با سازوکارهایی که دارد متناسب با فرهنگ و فضای سیاسی و فکری آنجا تولید شده و رشد پیدا کره است. در کشور ما هم ساختار حکومت متفاوت است، هم رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کاملا با غرب متفاوت است. از سوی دیگر هم سابقه تاریخی که داریم یک نوع واگرایی را بین ملت و احزاب ایجاد کرده است. اگر بخواهیم شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و آن باور مردم و قضاوت مردم نسبت به احزاب را در این مساله در نظر بگیریم حتما باید نوع و ساختار حزب متفاوت از نوع و ساختار آن در غرب باشد. یقینا مثل هم نخواهد بود. معتقدم باید به سمت طراحی کردن حزبی مخصوص حکومت مردمسالاری دینی برویم.
فکر می کنید احزاب به معنای ایرانی میتوانند نقشی در تغییر تصمیمگیریهای حاکمیتی داشته باشند آنچنان که احزاب به معنای غربی آن دارند؟ و این کارکرد به نظرتان مخل اقتدار کلان حاکمیتی در جمهوری اسلامی نیست؟
آیا میتواند تغییر در سیاستهای کلان دهد؟ بله! برای اینکه ما سازوکارهای رفتار کلان کشورمان با توجه به قانون اساسی و قوانین موضوعه فرآیندی دارد که اگر احزاب در درون آن فرایند فعالیت کنند و در مراکز قدرت حضور داشته باشند در تصمیم سازی و تصمیم گیری موثرند. مثلا اگر یک حزب داخل مجلس بیاید در مجلس می تواند مبتنی بر نگاه خود در چارچوب قوانین تاثیر گذار باشد. اگر این حزب در درون قوه اجرایی باشد یقینا می تواند در قوه اجرایی مبتنی بر نگاه خود تاثیر گذار باشد.
اگر در قدرت نباشند؟
اگر در قدرت نباشند تاثیرچندانی نخواهد داشت.
مثلا در اعتراض به اوضاع اقتصادی بخواهند تجمعی در جلوی وزارت کشور برگزار کنند و آن گروه هیچ نماینده ای هم در مجلس نداشته باشد چه؟
این مساله فرآیند و سازوکارش جداست. کسی بخواهد به مساله ای اعتراض کند قانون سازوکار آن را مشخص کرده است. قانون می گوید بیایید از وزارت کشور اجازه تجمع را بگیرید، مسئولیت تجمع را به عهده بگیرید، مکان تجمع و شعارها را مشخص کنید اگر همه این ها مشخص باشد وزارت کشور مجوز تجمع را می دهد.
در بحث انتخاب استانداران یک چالش نسبی داشتید. بیشتر نظر مجمع نمایندگان استان ها را دخیل می دانستید یا نظر دولت را؟
ما فرآیندی را که برای انتخاب استانداران در نظر گرفتیم فرآیند جدیدی بود. این هم به نوع تفکر بنده برمیگردد. مبنای این تصمیم این بود که اگر بتوانیم در انتصاب استانداران یک اجماع نسبی از عناصر موثر در فعالیتهای یک استان ایجاد کنیم در مسیرمان موفق خواهیم بود. عناصر موثر چه کسانی بودند؟ قطعا دولت در راس آن بود. چون دولت باید رای بدهد و استاندار را تایید کند. نمایندگان به عنوان کسانی که نماینده مردم آن استان هستند موثرند. نمایندگان ولی فقیه در استان به عنوان افرادی که در جریان فعالیت های سیاسی ، دینی و فرهنگی و تصمیمگیریها و بسیج افکار عمومی و ارتباط با مردم نقش مهمی دارند، گروهها و احزاب سیاسی به خصوص گروهها و احزابی که از دولت حمایت کردند، همه این ها را مبنا قرار دادیم و آمدیم شاخص تعیین کردیم. مثلا تجربه، اعتدال، ولایت پذیری جزو این شاخص ها بود. مبتنی بر این شاخص ها از این گروههایی که ذکرشان رفت خواستیم افراد مد نظر خودشان را معرفی کنند.
مجمع نمایندگان افرادی را معرفی کردند. بررسی ها را متناسب با آن شاخص ها انجام دادیم. سه نفر یا پنج نفر معرفی می کردند که نهایتا به یک یا دو نفر می رسیدیم. با نمایندگان محترم ولی فقیه در باره این استانداران منتخب گفت وگویی داشتیم، با ستادهای استانی هم ارتباط داشتیم. همه این ها در مرحله اول بود. در مرحله دوم دولت باید شخص مورد نظر را می پذیرفت و به وی رای می داد. قبل از اینکه انتخابمان به صحن دولت برود به آقای رئیس جمهور هم شخص مورد نظر را معرفی می کردیم ،ایشان بعضی ها را می شناختند، بعضی ها را شناخت کامل نداشتند که دستور بررسی می دادند. یقینا گزارشی از سوابق سیاسی و اجرایی افراد تهیه می شد و نهایتا ایشان نظر می دادند که در دولت مطرح می شد. استانداران در دولت می آمدند و دفاع می کردند و نهایتا دولت رای می داد. یک مقداری کار پرزحمت بود. نمیگویم سخت.
فرآیند را کمی طولانی کرد اما نتیجه، نتیجه خوبی بود. از من سوال می شود استانداران شما اصولگرایند یا اصلاح طلب. چند درصد اصولگرا و چند در صد اصلاح طلب؟من به آن ها می گویم برخی اصولگرای اصلاح طلب هستند برخی اصلاح طلب اصولگرا. این تقسیم بندی است که من از نظر سیاسی از استانداران دارم. همه از نظر سنی بالای 50 سال هستند. کاملا آب دیده و پخته هستند. در همین مدت کوتاه در برخورد با حوادث و مشکلات استان ها تلاش خوبی نشان داده اند. در بعضی از جاها مثلا در مازنداران و گیلان این بحران برف پیش آمد به خوبی از عهده مدیریت کار برآمدند.
از استاندارهای آقای احمدی نژاد کسی به این شاخص ها نزدیک نبود؟
برخی از نظر من نزدیک بود اما تقریبا میگویم نه آن ها از طرف نمایندگان پیشنهاد شدند (به غیر از سه چهار مورد) و نه اجماع نسبی روی آن ها به صورتی که عرض کردم وجود نداشت. یک مورد آخر را می خواستیم به مشهد بفرستیم که خیلی بحث برانگیز شد.
اتفاق افتاده است که استانداری را به دولت معرفی کنید و دولت موافقت نکند؟
مجموعه دولت نه، هر کدام به صحن دولت رفت رای آورد.
نه منظورم قبل از آن است که به صحن دولت برود. شما استانداری را به رئیس جمهور معرفی کنید و رد بشود؟
بله. مواردی بود که در بررسی هایی که در دولت انجام شد ترجیح دادند که به جای نفر اولی که ما معرفی کرده بودیم، نفر دوم یا سوم انتخاب شود.
آقای موسی پور استاندار روحانی قم را که آقای احمدی نژاد برکنار کرد از سوی علما خیلی به این موضوع اعتراض شد. به خصوص اینکه جایگزینی که آقای احمدی نژاد برای ایشان در نظر گرفته بود منتسب به جریان انحرافی بود و اعتراضها را شدت میداد. چطور شد درباره استان قم به استاندار معمم و روحانی رسیدید؟ برای تقویت ارتباط دولت با روحانیت قم بود؟
قم هم جزو مواردی بود که در وهله اول بر روی گزینه دیگری اجماع شد.
ایشان هم روحانی بود؟
نه! روحانی نبود. مشخصا می گویم که آقای محتاج بود. دریادار محتاج. اما برای اینکه ایشان را مامور به وزارت کشور کنیم با مخالفت فرمانده محترم ارتش مواجه شدیم. ایشان گفت که ما به خدمات ایشان احتیاج داریم و امکان ماموریتش نیست. من سه چهار بار صحبت کردم حتی آقای لاریجانی به عنوان نماینده قم پادرمیانی و صحبت کردند. چون نشد به سراغ گزینه دیگری رفتیم. آقای موسی پور هم جزو گزینههای ما بود اما اجماع روی ایشان حاصل نشد. بنده هم با این گزینه موافق بودم. بعد روی آقای صالحی که روحانی هم هست اجماع حاصل شد. یعنی بنای اینکه حتما در قم یک استاندار روحانی منصوب کنیم از اول وجود نداشت. اما بعد که شد خب چه بهتر!
انتخاب استاندار خراسان رضوی چرا اینقدر طول کشید؟
بحث همان اجماع بود. البته خراسان استان مهمی است. سالی 27 میلیون زوار داخلی و خارجی دارد. مساله مرز در استان خراسان رضوی مهم است. مساله آب بسیار مهم است و باید شخصی باشد که کاملا تجربه برخورد با این مسائل را داشته باشد
این تاخیر ارتباطی به اینکه شما خودتان از اهالی خراسان رضوی هستید دارد؟
چون مشکلات آنجا را دقیق تر می شناسم و حساستر هستم.
اقدامی از اقدامات اقای احمدی نژاد بوده در وزارت کشور که شما تحسین کنید و قرار باشد ادامه بدهید؟
یادم نمی آید. چیز جدیدی یادم نمی آید.
سخت ترین تصمیمی که در این مدت در وزارت کشور گرفتید؟
هیچ تصمیم سختی نبود. الحمدالله همه چیز مرتب است.
فکر می کنم آمدنتان به وزارت کشور سخت ترین تصمیم بود؟
نه سختی تعریف دارد. سخت معنی ندارد.
شما معاون سیاسی صدا و سیما بودید. بحثی درباره انتخاب مجری بین آقای روحانی و آقای ضرغامی پیش آمد که منجر به معطل شدن مردم برای دیدن گفت وگوی تلویزیونی رئیس جمهور شد. اگر آن شب جای آقای ضرغامی بودید در برابر خواسته رئیس جمهور برای انتخاب مجری چه تصمیمی می گرفتید؟
از این تصمیم ها در دوره آقای خاتمی داشتم. به زمان آقای احمدی نژاد نرسیدم چون وقتی ایشان رئیس جمهور شد من ترجیح دادم در حوزه معاونت سیاسی نباشم. نکاتی در این باره وجود دارد. اولا هر دستگاه اجرایی مسئول و متولی فعالیت های خودش است. اما برخی از فعالیت ها هست که با تعامل و همکاری قابل حل و انجام است. مثل انتخاب مجری. در وهله اول انتخاب مجری حق صدا و سیماست. اما زمانی هم هست که طرف مقابل رئیس یک قوه است که می گوید من در محورهایی که می خواهم صحبت کنم یک مجری خاص بهتر می تواند با من چالش کند و بهتر می توان با او ارتباط برقرار کرد.
من زمانی که در صدا و سیما بودم و با این مساله مواجه می شدم هیچ وقت نه نمی گفتم، اما شرایط را برای رئیس قوه یا شخصی که قصد داشت برنامه زنده داشته باشد توضیح می دادم. مثلا به او می گفتم این آقا یا خانمی که انتخاب کرده اید این ویژگی ها را دارد، نوع حرف زدنش این طوری است، چهره اش جلوی دوربین فلان شکل است، قضاوت مردم نسبت به او اینگونه است و ضمنا ممکن است از این ارتباط با شما هم سواستفاده کند. با همه این ها اگر رئیس قوه می گفت که من ایرادی نمی بینم هیچ مخالفتی نمی کردم.
ما تا جایی که بتوانیم به خصوص در صدا و سیما کار را با تعامل پیش می بردیم. وقتی ما به شخصی مراجعه می کنیم و می گوییم بیا در صدا و سیما اظهار نظر کن به هر حال از نظر او برای افکار عمومی و جامعه می خواهیم استفاده کنیم و این تعامل باید وجود داشته باشد. پس اگر من جای آقای ضرغامی بودم با رئیس جمهور تعامل می کردم شرایط را برای ایشان می گفتم و اگر باز اصرار به انتخاب مجری خودش داشت، قبول می کردم.
دوم اینکه برنامه رئیس جمهور را یک ساعت و ربع قطع کردند و نگذاشتند برنامه پخش شودکه به نظرم کار شایسته ای نبود. در هیچ قاموس رسانه ای این کار قابل قبول نیست. رئیس جمهور برای مردم می خواهد صحبت کند. ما به مردم گفته ایم رئیس جمهور فلان ساعت میخواهد با شما صحبت کند. اجازه ندادن به رئیس جمهور یعنی بیاحترامی به مردم ضمن اینکه بی احترامی به رئیس جمهور هم هست. اگر آن اختلاف وجود داشت، ایشان باید اجازه می داد برنامه پخش می شد و بعد از پخش برنامه با رئیس جمهور و دولت برای برنامه های بعدی در این باره صحبت می کرد. ما در شورای نظارت بر صدا و سیما هم به همین جمع بندی رسیدیم.
ریاست دیوان محاسبات سخت تر است یا وزارت کشور؟
وزارت کشور وسیع تر است و اثرگذاری آن هم بیشتر است
با شهرستان محل تولدتان ارتباط دارید؟
بله حتما. همشهری ها و خانواده ام در انجا هستند و به آنجا رفت و آمد دارم.
وقتی می روید شهر امنیتی میشود؟
نه اصلا. همه جا امن است. از نظر بنده شهر امن است اما یک پروتکلی تعریف شده است که حالا دوستان ما را مجبور به این کارها می کنند. من خودم راضی به این کار ها نیستم.
از وضعیت اعتیاد شیروان اطلاع دارید؟
بله استان خراسان شمالی رتبه 13 یا 14 را در کشور دارد. شهر ما به این مصیبت دچار است و به عنوان پایلوت قرارش دادیم. به صورت جدی مردم را بسیج کردیم که با این امر مبارزه کنند.
روزتان را از چه ساعتی آغاز میکنید؟
معمولا از ساعت پنج و نیم صبح بیدار می شوم. شش و نیم هفت از خانه به سمت محل کار راه می افتم.
کار وزارتی ایجاب می کند بیشتر در وزارتخانه باشید و کمتر در منزل. اهل منزل از این موضوع ناراحت نمی شوند؟
نه! عادت کردهاند. ما از اول انقلاب همین بحث را داشتیم و یکی از شروط ازدواج ما با خانم هم همین بود. آن زمان من پاسدار بودم و شرطم این بود که تا جنگ هست من پاسدارم. هر جا مامور کردند باید بروم و اگر قبول دارید ازدواج کنیم. ایشان هم قبول کردند. بعد از آن هم استاد دانشگاه بودم و مدت دو سالی در حال تدریس بودم که این دوسال بهترین ایام برای خانواده بود. منزل هم نزدیک دانشگاه بود. بعد از آن هم که نماینده مجلس شدم دوباره این دوری از منزل و گرفتاری شروع شد.
بعد رفتم صدا و سیما و این حکایت ادامه داشت. بعد از آن در شورای امنیت ملی مشغله صدا و سیما را نداشتم اما حساسیت کار زیاد بود. مقطع کوتاهی در دولت احمدی نژاد در یکی از معاونت های وزارت بودم که دولت وقت خوشش نیامد من این جا باشم. در دیوان محاسبات هم سر وقت منزل بودم اما باز در وزارت کشور این موضوع شروع شد. عادت دارند.
ازدواج سختی داشتید؟
آسان آسان (می خندد). شهرستان ما امام جمعه ای داشت که بعد هم وزیر شد. من 19 سالم بود که یک روز نماینده شهر ما به جبهه آمد و براساس رفاقتی هم که داشتیم از من پرسید تو چرا ازدواج نمی کنی؟ من هم از در شوخی وارد شدم و گفتم کی ما رو میگیره؟ جنگ و خمپاره و آتش و اینها بود.
گفت حالا اگر کسی پیدا شد چطور؟ بعد هم همان امام جمعه شهرستان یک روز با من تماس گرفت و گفت که پیشش بروم. رفتیم و گفت تو به نماینده شهر گفتی که می خواهی ازدواج کنی؟ گفتم: جدی گرفته است؟ گفت: من خانمی را می شناسم که طلبه قم است، امشب برویم خواستگاری. گفتم به خانواده نگفتم، گفت حالا برویم. آن شب رفتیم. دو تا شرط من داشتم که طرح کردم. یک: من مادری دارم که دوستش دارم حتما در زندگی با من خواهد بود. دو: من پاسدارم و خودم را وقف انقلاب کرده ام. ایشان هم پذیرفت. فردا شب با مادرم در میان گذاشتم و گفتم من دیشب رفته ام خواستگاری یک نفر را دیده ام. مادرها هم معمولا در شهرستان ها هفت هشت ده نفر را برای پسرهایشان نشان می کنند. گفت نه دوسه نفر را دیده ام و صحبت کرده ام، نمی شود. گفتم هر چی شما بفرمایید. حداقل بروید ببینید. قبول کرد.
گفتم حالا که می روید دو تا حلقه نامزدی هم من خریده ام. اگر پسندیدید یکی از این ها را به ایشان بدهید. یکی از این حلقه ها، را هشت هزار تومن خریده بودم یکی را پانزده هزار تومن. به مادرم گفتم ایشان احتمالا این حلقه ارزان را برمی دارد اما شما گران را بدهید. ایشان به اتفاق خواهرم رفتند و دیدند و برگشتند و گفتند خوب است. گفتم کدام حلقه را برداشت؟ گفت حلقه ارزان را برداشت. گفتم شما کدام را دادید؟ گفت گران را دادم.
چرا دوتا حلقه؟
می خواستم تست کنم که خانمی که من انتخاب کردهام رویکرد اقتصادیاش چگونه است (میخندد)
اگر آقای جلیلی رئیس جمهور می شدند و کابینه مد نظر را می چیدند وزارت کشور را قبول می کردید؟
حتما ایشان مرا انتخاب نمیکرد.
چرا؟
مدل تفکری و سلیقه ای ما کاملا متفاوت است.
اگر آقای قالیباف انتخاب می شدند چطور؟
بعید می دانم من برای وزارت کشور در اولویت انتخابی ایشان میبودم. شاید برای مشاوره انتخاب می کردند. چون ما با آقای قالیباف از سپاه مشهد آشنا هستیم و خیلی هم باهم رفیق هستیم. در یک اتاق در مشهد باهم پاسدار بودیم. ایشان رفتند عملیات و من رفتم واحد اطلاعات. در جبهه ها همدیگر را می دیدیم. در نیروی انتظامی به ایشان کمک می کردیم. نیرویی بسیار زحمت کش، انقلابی و ولایی، جسور و فعال هستند.
با آقای جلیلی رفیق نیستید؟
آقای جلیلی سنشان خیلی کمتر از ماست. فرد بسیار محترمی است. در یک مقطعی در دفتر مقام معظم رهبری باهم همکار بودیم. در مقطعی در دبیرخانه شورای امنیت همکار بودیم. فقط از نگاه سیاسی رویکردمان متفاوت است. ایشان افراد نزدیک تر از من داشتند برای این وزارتخانه.
در انتخابات از آقای روحانی حمایت می کردید؟
در انتخابات آقای روحانی به بنده دو پیشنهاد داد. ابتدا پیشنهاد دادند مسئول یکی از بخش ها شوم و همچنین در برنامه تلویزیونی ایشان شرکت کنم اما به دلیل اینکه در دیوان محاسبات بودم و دیوان جایی است که هر کس دولت تشکیل دهد به هر حال با این دیوان سرو کار خواهد داشت قبول نکردم. با رئیس مجلس هم که مشورت کردیم نظر ایشان این بود که دیوان نباید سیاسی شود و گفتند اگر ورود کنید بخشی از نیروهای آنجا هم ممکن است ورود پیدا کند. آقای قالیباف هم همین دو پیشنهاد را داشتند. که من به هر دو بزرگوار هم گفتم که معذورم، و تا جایی که بتوانم به خاطر احترامی که کشور به شما دو بزرگوار دارم حتما کمکتان می کنم و تمام تلاشمان را هم برای اعتقادمان انجام دادیم.
هر چند وقت یک بار مسافرت می روید؟
من چون جغرافیدانم به طبیعت علاقه زیادی دارم. متاسفانه به دلیل حفاظت های زیادی که از من در وزارت کشور می شود نمی توانم خیلی به مسافرت بروم چون احساس زحمت می کنم چند نفر را با خودم به این طرف و ان طرف ببرم. اما قبلا مرتب مسافرت میرفتم. خودم علاقه شدید هم به رانندگی دارم.
الان هم خودتان رانندگی میکنید؟
الان هم که نمی گذارند (می خندد)
اگر عجله داشته باشید و در ترافیک گیر کنید چه کار می کنید؟
الان؟
الان.
(با اشاره به تیم حفاظت ) این ها راهش را بلدند. (با خنده) یک بار هم در ترافیک گیر کردیم که من عجله داشتم. به این همراهان گفتم که جلوی یک موتوری را بگیرید من با موتور بروم. هر کاری کردم نگذاشتند.
مطالعه می کنید؟
فراوان
رژیم غذایی دارید؟
رژیم غذایی دوست دارم بگیرم اما دربرابر غذا تسلیم می شوم.
تلویزیون می بیند؟
فرصت ندارم
به نظرتان دیدنی است؟
چون کمتر می بینم نمی توانم قضاوت کنم. اما بعضی از برنامه هایش دیدنی است. شبکه نسیم را می بینم.
ماهواره دارید؟
ندارم. در دفترم در وزارت کشور هست اما اصلا نمی دانم کار می کند یا نه.
روایتی درباره شما منتشر شده بود. موقعی که می خواستید از منزلتان جابجا شوید در منزل شما دوربین کار شده بود. درست است؟
نه کاملا دروغ بود .. تعجب هم کردم که اینقدر در سایت ها منتشر شد. نفهمیدیم که چه کسی منتشر کرد.
آقای وزیر، دستگاههای گوناگون، آمارهای مختلفی درباره میزان اعتیاد در کشور اعلام میکنند. به ویژه در حوزه آمار اعتیاد زنان و همین طور اعتیاد دانشآموزان و دانشجویان این آمارها متفاوتترند. حتی گفته میشود که اگر مصرف کنندکان تفننی مواد اعتیادآور هم به عنوان معتاد شمرده شوند، بالغ بر سه میلیون نفر معتاد داریم...
این آمار قطعا درست نیست ...
درستی و نادرستی آن یک موضوع است، اما موضوع دیگر این است که اختلاف در آمارهای دستگاههای مختلف باعث میشود مردم تصور کنند در انتشار آمار واقعی اعتیاد قدری مصلحت اندیشی میشود...
نه. واقعا این طور نیست. هر آمار را باید از حوزه مربوطه خودش دریافت کنیم. ستاد مبارزه با مواد مخدر حوزه رسمی اعلام آمار درباره این موضوع است.
آمار را هم ما به عنوان ستاد مبارزه با مواد مخدر نمیگیریم. ما سفارش میدهیم. مثلا جهاد دانشگاهی یا بهزیستی با سفارش ما این آمارها را میگیرند.
درباره آمار معتادان کشور هم، سه جا بررسی کردهاند که با اختلاف 5 تا 10 درصد به عدد یک میلیون و 325 هزار معتاد در ایران رسیدهایم. خود این عدد به اندازه کافی وحشتاک است. بعضیها با بالا بردن این عدد میخواهند چه چیزی را ثابت کنند؟
یک میلیون و 325 هزار نفر با بعد 4 نفر برای هر خانوار یعنی نزدیک به 6 میلیون نفر درگیر مستقیم مساله مواد مخدرند. حالا اگر اقوام و دوستان اینها را هم در نظر بگیریم رقم بالاتر میرود. بر اساس این آمار رسمی اگر 50 درصدشان متاهل باشند – که بیش از 50 درصد هستند - حدود 700 هزار معتاد در جایگاه مدیریت خانواده هستند. هر کدام از اینها اگر دو بچه داشته باشند، بیش از یک میلیون و 300 هزار بچه در معرض ناهنجاری قرار دارند.
هر تحلیلی که بخواهیم بکنیم، و مبنای آن یک میلیون و 325 هزار نفر باشد، همان نتایجی را در پی خواهد داشت که آمارهای دو میلیون و سه میلیون نفر در نتیجه خواهد داشت.
شاید اختلاف در آمار به خاطر وجود مواد اعتیادآوری باشد که به طور رسمی به عنوان مخدر شناخته نمیشوند...
از نظر ما همه مواد اعتیادآور، مواد مخدر است؛ حداکثر ممکن است دوزشان فرق کند. یکی از پیچیدگیهایی که هماکنون در مبارزه با مواد مخدر وجود دارد، همین تنوع محصول و تنوع کارکرد است.
با وجود تنوع محصول و تنوع کارکرد، و با توجه به این که خودتان پیش تر گفته بودید که نسل چهارم مواد مخدر در راه است، فکر نمیکنید، استعمال برخی مواد مخدر سبکتر میتواند صورت قانونی پیدا کند تا از طرف دیگر مصرف مواد مخدر صنعتی برای مصرفکنندگان این نوع مواد خیلی گران تمام شود؟
البته ستاد مبارزه با موادمخدر ورود نسل چهارم موادمخدر را به ایران و بهطور گسترده تأیید نمیکند. اما درباره آنچه پرسیدید، جایگزین کردن فرآوردههای کمخطر موادمخدر به جای مواد پرخطر، یکی از سیاستهای مبارزه با موادمخدر است. همین الان هم در ترک معتادان از مخدرهای کمخطر استفاده میکنیم.
هماکنون در ستاد مبارزه با موادمخدر این بحث وجود دارد معتادان بالای 60سال بهطور قانونی و تعریف شده فرآورده تریاک دریافت کنند که از محصولات کمخطر است. این سیاست برای آن است که از افتادن معتادان بالای 60سال به دام قاچاقچیها جلوگیری کنیم و هم کاری کنیم که به فرآوردههای صنعتی رونیاورند. البته این سیاست هماکنون در حد ایده است که باید متناسب با شرایط جامعه درباره آن تصمیم گرفته شود.
کنترل اعتیاد بر سایر آسیبهای اجتماعی مانند طلاق و کودکآزاری و همسرآزاری و از این قبیل چه تاثیری خواهد داشت؟
ببینید، بیش از 50 درصد طلاقهایمان به دلیل اعتیاد است. یعنی اگر ما بتوانیم اعتیاد را کنترل کنیم، بیش از 50 درصد طلاق کنترل میشود.
25 درصد قتلها مرتبط با اعتیاد است. 24 درصد کودکآزاری و همسرآزاری به خاطر اعتیاد است. حدود 35 درصد سرقتها مرتبط با اعتیاد است. یعنی اگر ما اعتیاد و مواد مخدر را کنترل کنیم، آسیبهای اجتماعی به طور جدی کم خواهد شد که الان هم برای آن برنامهای جدی داریم.
این برنامه جدی یک برنامه بالا به پایین و یک تصمیمگیری دولت برای مردم است یا مردم هم به عنوان مجموعه هدف این برنامه، نقش فعال خواهند داشت؟
الان موضوع اجتماعی کردن مبارزه با مواد مخدر در دستور کار ستاد است و اجتماعی کردن این مبارزه یعنی کشیدن مردم به این حوزه. تقویت سازمانهای مردمنهاد یکی از برنامههای جدی ماست.
به کسانی که در بحث ترک مواد مخدر، ایجاد اشتغال و صیانت کار بخواهند کنند ما به راحتی مجوز میدهیم و حمایت هم میکنیم. مشغول ساماندهی خیریهها هستیم که از خانوادههای درگیر با اعتیاد بتوانیم صیانت کنیم. موسسات اشتغالزایی را فعال میکنیم که برای اینها بتوانیم شغلهای ارزانقیمت ایجاد کنیم.
خود بنده جلساتی با مداحان، هنرمندان، ورزشکاران گذاشتم. با روحانیان هم به زودی جلسه خواهم داشت. همین طور با خبرنگاران با مسوولین رسانهها در این باره داشته ام، البته از همشهری کسی نیامده بود. اینها را حتما بنویسید...
گلایهیتان را منتقل میکنیم...
نه، بنویسید ... البته شهرداری در مساله مبارزه با مواد مخدر فعال است. خود معاون فرهنگی اجتماعی جزو مشاوران بنده است.
به هر ترتیب با همه اقشار موثر جلسه خواهیم داشت. تفاهمنامه امضا میکنیم. تا موضوع مبارزه با مواد مخدر را کاملا اجتماعی کنیم.
سازمانهای مردمنهاد چطور؟
کاربرد سازمانهای مردمنهاد را به شدت موثر میدانم. بر خلاف کسانی که سازمانهای مردمنهاد را ضد امنیتی میدانند، من کاملا به نفع امنیت میدانم. به این معنا که این سازمانها با ایجاد رضایتمندی و افزایش کارآمدی دولت و نظام، با قبول مسوولیت حل برخی از مشکلات، میتوانند در امنیت ملی بسیار موثر باشند.
به زودی با آقای رییسجمهور یک جلسهای درباره سازمانهای مردمنهاد خواهیم داشت. در وزارت کشور هم در حال سازماندهی مساله سازمانهای مردمنهادیم.
فعالیت سازمانهای مردم نهاد هماکنون بر اساس یک آییننامه است، وضعیت تصویب قانون سمنها در چه حالی است؟
مجلس طرحی را آورده است که فعالیت سمنها را قانونمند کند، ما هم حضور فعالی در مجلس داریم. کار کارشناسی کردهایم و پیگیریم که انشا الله این سازمانها را قانونمند کنیم.
من هم موافق هستم که در هر امری اگر کار را به مردم واگذار کنیم، کار نتیجه موفقتری خواهد داشت.
اصل، واگذاری کار به مردم است، حالا در قالب سازمانهای مردمنهاد، در قالب هیاتها، در قالب خیریهها در قالب تشکلهای صنفی، مساجد، همه اینها در مجموع یعنی مردم.
آقای وزیر، امنیت را هم میتوان به مردم اعتماد کرد و به آنها سپرد؟ برای مثال امنیتی که مردم محلی در مرزهای شرق و جنوبشرق میتوانند برقرار کنند...
همین الان که جنابعالی اینجا نشستهاید ما در شرق و غرب کشور از نیروهای بومی و محلی برای حفاظت آن مناطق استفاده میکنیم. سپاه هم به عنوان فرماندهی مستقر در جنوب شرق و شرق کشور اکثر نیروهایی را که به کار گرفته، نیروهای بومی همان منطقه هستند. اینها آموزش داده میشوند، جذب میشوند و از آنها هم استفاده میشود.
به نظر میرسد در این مناطق مرزی یک حفرهای وجود دارد که در تامین امنیت آن ضعف داریم؛ حفرهای که گروگانگیری اخیر 5 سرباز مرزبان هم در همان منطقه انجام شده است...
منطقه اقدامات این گروهک تروریستی قطعهای حدود 300 کیلومتر در منطقه سراوان است که هنوز طرح انسداد فیزیکی و اجرای طرح های حفاظتی در آن اجرا نشده است.
تعهدی که نیروی زمینی سپاه به ما داده این است که تا شهریور 93 آن منطقه را تحت پوشش کامل امنیتی قرار دهد. قرار است در این منطقه جاده مرزی و برجهای دیدهبانی ساخته شود و اگر بعضیجاها هم لازم باشد به صورت فیزیکی مسدود شود. هماکنون به دنبال این هستیم که منابع این طرح را تامین کنیم. غیر از این قطعه 300 کیلومتری، بقیه مرز شرقی را کاملا تحت مدیریت و کنترل داریم.
البته میتوان یک دید مثبت هم به این موضوع داشت و آن هم این که ما توانستهایم درگیریها را به نقطه صفر مرزی برسانیم و امکان ورود نیروهای اشرار به داخل تقریبا بسته شده است.
تقریبا؟
امکان دارد عبوری قاچاقچیها باشند بار ببرند و نیروی انتظامی و سپاه با آنها درگیر بشوند اما گروه اشرار مستقر در خاک ایران نداریم.
آقای روحانی بعد از شهادت 14 مرزبان ماموریتی به وزارت کشور دادند و خواستند با تشکیل کمیته ای با همکاری نیروی انتظامی بحث برخورد با اشرار و درگیری های مرزی را پیگیری کند
کمیتهای تشکیل شد و نتیجه بررسی ها و پیگیری موضوع در داخل پاکستان و انجام برخی عملیات ها در مناطق بود که انجام شد. برخورد جدی با اشرار در آن مناطق شد و عده ای از این اشرار را با کاروان هایی که داشتند متلاشی کردیم، برخی تصمیم ها برمی گردد به پوشش همان خلا 300 کیلومتری که عرض کردم. ما شورای امنیت را به سیستان و بلوچستان بردیم و در سیستان و بلوچستان با شورای تامین جلسه مشترک برگزار کردیم. دو بار شخصا به آنجا رفتم. یک بازدید سراسری از مرز داشتیم. تصمیماتی در این حوزه گرفتیم. مقداری هم مسائل دیپلماسی بود که در این حوزه وزارت خارجه متولی امور شده است و پیگری می کند. این کارها زمان بر است و تلاش می کنیم همه تصمیمات عملی شود.
شما به عنوان وزیر کشور، از واکنش عمومی مردم در شبکههای اجتماعی در قبال گروگانگیری سربازان ایرانی در منطقه مرزی جکیگور خبر دارید؟
گزارشهایی را در این زمینه برای من آوردهاند و من دیدهام...
ببینید، برای مثال هشتگ #freeiraniansoldiers که مورد اقبال و استفاده افراد مختلف از ذائقههای گوناگون فرهنگی سیاسی قرار گرفت، توانست مساله گروگانگیری در مرز ایران و پاکستان را یک مساله جهانی کند. فکر نمیکنید این یک حسن عملکرد در شبکههای اجتماعی باشد؟ و آیا نمیتواند نشانه این باشد که ما میتوانیم این ابزار را به عنوان بخش گستردهای از افکار عمومی مردم ایران در جهان با خود همراه کنیم؟
استفادههای مثبتی از شبکههای اجتماعی مثل این موضوع میشود، اما چون مدیریت آن در اختیار ما نیست و ما واقعا توان اعمال مدیریت را در این باره ندارم، نمیتوانم نظری صریح بدهم که آیا زمان رفع فیلتر از شبکههای اجتماعی رسیده یا نه. اهل فن و کسانی که اهل مطالعه و اقدام در این حوزه های هستند باید بررسی کنند. اما قطعا تصمیماتی که در این باره گرفته میشود، دایمی نیست.
یک روزی در کشور ویدئو ابزاری بود که ممنوع بود. اما در یک مقطعی به این نتیجه رسیدند که میتوان تحت مدیریت از این ابزار استفاده درست کرد. اینترنت اوایل که آمده بود همین حالت را داشت. من یادم می آید در مجلس دوره چهارم بعضی از نمایندگان در مخالفت با موبایل سخنرانیهای مفصل میکردند. یا درباره ماهواره، من خودم نماینده مجلس چهارم بودم، یک روز چهارشنبه در مجلس رای گیری شد نمایندگان موافقت کردند با این که ماهوارهها قانونی باشد. اما روز یکشنبه که دوباره برگشتیم مجلس، مباحثی مطرح شده بود و بررسیهای کارشناسی انجام شد که تشکیک به وجود آورد و دوباره رای گیری شد و قانونی شدن ماهواره رای نیاورد.
در شرایط کنونی استفاده از شبکههای اجتماعی شاید از نظر من مانعی نداشته باشد، هرچند من استفاده نمیکنم. استفاده از شبکههای اجتماعی هم خلاف قانون نیست، چون قانونی عضویت در این شبکهها را منع نکرده، فقط از لحاظ فنی دسترسی به آن را بستهاند. حالا اگر کسی از بالای دیوار دسترسی پیدا میکند، مساله دیگری است.
جرم کاری است که خلاف قانون باشد، اما قانونی در این باره وجود ندارد، کمیتهای هم که مسوول این کار است، اعلام نکرده که عضویت در شبکههای اجتماعی جرم است. اما به هر حال تصمیمهای آن کمیته نافذ است و من هم به این تصمیمات احترام میگذارم.
شما فرزندانتان را هم از عضویت در فیسبوک و توییتر منع میکنید؟
بچههای من عضو نیستند. علت آن هم این است که اصلا امکان ارتباط ندارند که بخواهند استفاده کنند، فیلتر است، نمیتوانند وصل بشوند...
اگر میخواهید ایمیلشان را بدهید برایشان نرمافزارهای امکان ارتباط بفرستم ...
برای من بفرست ... ما هم ببینیم توی این شبکهها چه خبر است بالاخره...
اساسا شما و خانواده تان با تکنولوژیهای نوین ارتباطی چقدر ارتباط دارید؟
بچههای من همه تحصیلکردهاند. فناوریهای روز را هم در اختیار دارند. علاقهمند به علوم و پیگیر توانمندیهای روز هستند. ولی به هر حال به پدرشان هم احترام میگذارند. من گفتهام بچهها تا این شبکههای اجتماعی، به صراحت قانونی نشده لطفا استفاده نکنید آنها هم گفتهاند چشم.
آقای دکتر؛ در اینترنت، اگر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، یک صفحه وبلاگ را محل تظاهر مفاسد و یا آسیبهای اجتماعی تلقی کند، فورا آن نشانی فیلتر میشود و یا اگر میزبان آن صفحه ایرانی باشد، صفحه خیلی فوری از دسترس خارج میشود، در این میان چنان که عرض کردم شبکههای اجتماعی هم بینصیب نماندهاند. اما مظاهر مفاسد و آسیبهای اجتماعی در کوچه و خیابان، حداکثر در طرحهای ضربتی کوتاه مدت جمعآوری میشوند، و باز وضعیت به حال قبل بر میگردد ...
اگر نظر من را بخواهید، نظر من هم مثل نظر شماست اما متاسفانه نحوه تامین اعتبارات این طرحها، تعداد افرادی که جمعآوری میشوند، و نگهداری از آنها یکی از معضلات شهرداریهای ماست.
البته شهرداری تهران شاید کمتر اما من همین جا به شما اعلام می کنم که حدود 800 شهرداری ما در شهرهای کوچک درآمدها و هزینههایشان با هم نمیخواند.
اصل جمعآوری متکدیان و افرادی که ناهنجاریهای اجتماعی را در ملا عام به نمایش میگذارند، مثل معتادان پرخطر بر عهده بهزیستی و ما به عنوان ستاد مبارزه با مواد مخدر است.
ما برنامهریزی جامعی انجام دادهایم افرادی که تظاهر به مفاسد و آسیبهای اجتماعی داشته باشند، جمع میکنیم و تحت عنوان ماده 16 میبریم در مراکزی که مهیا کردهایم. اما متاسفانه بعد از درمان کمتر از 20 درصد پاک میمانند. بقیه برمیگردند به چرخه اعتیاد.
ما در موضوع مبارزه با مواد مخدر با چرخهای مواجه هستیم که متاسفانه میبینیم بعضی افراد دهمین بار است که از سطح خیابان جمعآوری میشوند، و باز میگردند به همان چرخه. وقتی خودشان نخواهند، به دست دستگاههای دولتی هیچکاری نمیشود کرد. به زندان هم ببریم، زندان پر است از مجرمان مرتبط با مواد مخدر که هم هزینه های بالایی دارند هم نگهداری آنها سخت است. اما من با اصل مساله شما موافقم که باید مبارزه با مفاسد و آسیبهای اجتماعی مستمر باشد.
من عید سعید نوروز را به مردم عزیزمان، مردم امیدوارمان، مقاوممان و تلاشگرمان تبریک می گویم و امیدوارم سال خوب و پربرکت و توام با موفقیت داشته باشند. دعا کنیم که خداوند هر چه که خیر است برای ما به ارمغان بیاورد.