با وجود همه نگرانیهایی که در هزینه سرسامآور و صعودی نشر کتاب توسط گروههای مختلف مطرح شده، هنوز نشانهای برای کنترل وضعیت بازار نشر وجود ندارد و سیاست بازار آزاد، بیش از هر حوزهای، سراغ بازار آزاد را گرفته و در کنار ضربه مهلکی که به مطبوعات وارد کرده، بازار کتاب را نیز در شرایط پیچیدهای قرار داده که مشخص نیست تا چه زمان دوام خواهد داشت! با این اوصاف، چه میتوان کرد تا وضعیت بازار نشر بهبود یابد؟
به گزارش «تابناک»، زمان طولانی تا بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب نمانده و دهم اردیبهشت تا بیستویکم اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ وقت سخنرانی و بازدید مسئولان ارشد کشور از مهمترین رویداد عرصه کتاب در کشور خواهد بود؛ رویدادی که با وجود وضعیت بازار نشر کتاب، قطعاً ایده آل آغاز نخواهد شد و حتی شاید برخی ناشران، توان و تعداد کتاب تازه نشر یافتهٔ کافی برای حضور در این رویداد مهم را نداشته باشند و عرصه برای آثار سفارشیِ کم مشتری فراختر باشد!
در این باره باید گفت، بهای کاغذ آنچنان افزایش یافته که ناشران در رویارویی با نامهای بزرگ نیز تیراژهای ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ نسخهای برای چاپ نخست پیشنهاد میدهند که اگر قرار باشد نویسنده بر مبنای درصد فروش، رقمی دریافت کند، عددی بسیار اندکی میشود و این گونه است که کتبی با تیراژ پانصد نسخه با قیمتهای نامتعارف عرضه میشوند تا حقالزحمه مؤلف یا مترجم نیز تأمین شود؛ واقعیت آن است که ناشر نیز چارهای جز افزایش قیمت پشت جلد کتاب پیش روی خود نمیبیند.
با همین شیوه ساده، با توجه به قدرت خرید محدود مردم و اولویتهای فراوانی که خرید کتاب را تا انتهای لیست خرید هر خانوار پایین میآورد، عملاً کتابخوانی از مطالبهٔ فراگیرِ عمومی به خرید کالایی لوکس مبدل میشود و دغدغه مطالعه که با مخازن ضعیف و نه چندان به روزِ کتابخانههای عمومی نیز نمیتوان پاسخگویش بود، به مسألهای دست چندم تنزل مییابد و متأسفانه آنچه هنوز مورد توجه قرار نگرفته همین وضعیت است.
در واقع هرچند گامهایی در زمینه کاهش اعمال سلیقه در ممیزی برداشته شده و امید میرود ممیزی بالاخره در این دولت جنبه نظاممند و در چهارچوبی قانونی و کاملاً شفاف قرار گیرد که ممیز تنها مسئول تطابق متن با قانون باشد، در زمینه بهبود وضعیت اقتصادی حوزه نشر نیز گام عملی برداشته شود و ناشران به حال خود رها نشوند و فضای بازار آزاد که بر حوزه نشر حاکم شده و عملاً قوی راحتِ جهان را دارد!
این قوی نیز نه به لحاظ غنای محتوایی، بلکه از منظر حجم مخاطب است و برای نمونه، یک رمان عامهپسند که فاقد جذابیتهای ادبی منحصربه فردی است و صرفاً به واسطه نوع ادبیات عاشقانه عامپسندش به چاپ چندم رسیده، در چنین سیستمی میتواند تیراژ پنج هزار نسخهای در هر چاپ را ترجمه کند؛ اما یک کتاب شاخص به واسطه آنکه نام نویسندهاش هنوز برند نشده و خریداران محدود بازار کتاب چشم بسته کتابهایش را نمیخرند، در خوشبینانهترین حالت با تیراژ پانصد نسخه و آن هم با مشارکت ۵۰ درصد با ناشر و یا حتی تأمین ۱۰۰ درصدی هزینه چاپ میشود!
در واقع ناشران حتی در رویارویی با بهترین آثاری که به دستشان میرسد، دست و دلشان زیر بار هزینهها میلرزد و ترجیح میدهند به جای آنکه چک پیشپرداخت حق تألیف یا ترجمه را بدهند، از این در وارد شوند که نیمی از سرمایه چاپ کتاب را نیز از مؤلف یا مترجم بگیرند و در واقع در این چرخه بیش از ناشر، مؤلف ضربه خواهد خورد و عملاً تلاش برای پیوستن به جمع جامعه نویسندگان، محققان، مؤلفان و مترجمان کتب، امری کم بازدهتر از گذشته میشود و فرهیختگان را از این فضا گریزان میسازد.
مهمترین عامل افزایش هزینهها البته به افزایش هزینههای کاغذ و مواد اولیه نظیر فیلم و زینک بازمیگردد که منجر به تعطیلی برخی لیتوگرافیها نیز شده، چرا که با کاهش تولیدات، حجم سفارشها در این حوزه نیز کاهش یافته و صنعت چاپ نیز مسلماً متضرر میشود و با این اوصاف، باید اذعان کرد، به رغم همه هشدارها هنوز شاهد تدبیری در حوزه اقتصاد نشر نیستیم.
در این زمینه تجربیات گذشته نشان داده که ورود دولت نیز به جز ایجاد بازار سیاه و فروش کاغذ سهمیهای در بازار آزاد و رویدادهای عجیب اینچنینی، حاصلی نداشته، ولی چارهای نیست و به نظر میرسد این تنها شیوه ممکن است و برای گریز از این رخدادها نیز میتوان متناسب با تیراژ هر کتاب، حواله کاغذ برای همان کتاب صادر کرد و چاپخانه نیز از سهمیه گرفته شده، به همان میزان برای چاپ کتاب مذکور با حضور ناظر بهره گیرد و در پایان، مجموع فروش اعلام شود.
واردات کاغذ و مواد اولیه چاپ و همچنین در نظر گرفتن هزینههای چاپخانهها نظیر برق و گاز و مالیات همچون مطبوعات یک ضرورت است که باید با تشکیل کارگروهی مرکب از وزارتخانههای اقتصادی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور شخص رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی پیگیری شود، چرا که آنچه در این حوزه در حال وقوع است در بلندمدت فرهنگ را با آسیبهای جدی روبهرو خواهد ساخت که این آسیبها صرفاً به بازار نشر کتاب نیز محدود نمیشود و سایر حوزهها نیز در حال تحمل فشارهای شدیدی هستند. هم اکنون با تعطیلی سه روزنامه در آغاز سال جدید که متأثر از همین بار مالی هزینه چاپ است و قیمتهای چهار رقمی روزنامهها که دور از قدرت خرید روزنامه عموم مردم است، سایه این بحران را در حوزه مطبوعات نیز میتوان دید. وقت تدبیر است؛ آیا چارهای اندیشیده خواهد شد؟