دو پرونده مشابه با دو فرجام متفاوت؛ وقتی داستان دو پرونده زورگیری خشن که در هر دو، شهروند بینوایی مورد حملات بیرحمانه زورگیران موتورسوار و مسلح قرار گرفته و مضروب میشوند و به مدد وجود دوربین در محل رویداد، ضاربانشان شناسایی، دستگیر و دادگاهی میشوند؛ اما رأیشان زمین تا آسمان متفاوت است.
فیلم نخست: زورگیرانی که محارب شناخته شدندبه گزارش «تابناک»، زمستان سال ۹۱، با انتشار فیلم زورگیری چند جوان در خیابان خردمند تهران که در آن شهروندی زیر ضربات مشت و لگد و قمه مجرمان، کیف دستی خود را در روز روشن و جلو چشمان متحیر مردمی که از آنجا عبور میکردند از دست داد؛ گویی بمبی ترکیده باشد که هم صدای مهیبی تولید میکند و هم خرابی زیادی بر جای میگذارد.
با انتشار این فیلم، موجی از انزجار به راه افتاده و پیگیری پرونده با تمام توان در دستور کار پلیس قرار میگیرد تا زورگیران در زمانی کوتاهتر از آنچه تصور میشد، دستگیر و در دادگاه محاکمه شده و دو تن از ایشان محکوم به اعدام شوند، چراکه قاضی ایشان را محارب تشخیص داده و رئیس دستگاه قضا هم بر این باور مهر تأیید زده بود.
این حکم واکنشهای متفاوتی به دنبال داشت و موجب شد افرادی که تا پیش از صدور رأی، به دستگاه قضا انتقاد میکردند و بر این باور بودند احکام خفیفی که در این دست پروندهها صادر میکند و موجبات جریتر شدن متهمان را فراهم آورده، حالا به صدور حکم اعدام اعتراض کرده، برای مخالفت خود دلیل بتراشند و از مخالفت با اعدام سخن بگویند.
بدین ترتیب، در حالی که اظهارنظرهای متفاوتی بیان میشد و در شرایطی که امثال فرمانده ناجا از انتشار فیلم زورگیری در فضای مجازی گلایه میکردند و از دستگیری عامل انتشار فیلم زورگیری خبر میدادند، دو زورگیر اعدام شدند تا پرونده پایان بیابد؛ به این امید که فرجام این زورگیران درس عبرتی باشد برای کسانی که میخواهند راه آنان را بپیمایند.
فیلم دوم: زورگیرانی که محارب شناخته نشدنداز داستان زورگیری در روز روشن در خیابان خردمند تهران مدتها گذشته بود که فیلمی مشابه در فضای مجازی دست به دست شد و یاد آن را زنده کرد؛ این بار دو جوان زورگیر به فردی در زیرگذر سه راه امین حضور تهران حمله کرده بودند و سعی داشتن با ضربات پشت هم چاقو بر بدن وی، کیف دستی همراهش را از او بگیرند که شهروندان با دوربین مانع شدند!
همزمان با به تصویر درآمدن لحظات خونین درگیری زورگیر با شهروند مظلوم، یکی از افرادی که مشغول فیلمبرداری با تلفن همراه خود از ماجرا بود، به ذهنش میرسد که این موضوع را به سارقان خشن اطلاع دهد؛ «ولش کن! دارم فیلمت رو میگیرم. فیلمت رو دارم میگیرم و پدرت رو در میارم...».
با همین کلمات جادویی و احتمالا ترسی که از یادآوری ماجرای زورگیری خیابان خردمند و فرجام آن، اعدام دو زورگیر، به جان زورگیران سه راه امین حضور میافتد، شهروندی که یازده ضربه چاقو بر پیکرش وارد آمده و خونین است، جان به در برده و زورگیران دست خالی فرار میکنند.
از اینجای ماجرا به بعد، باز داستان به حکایت اول شباهت زیادی دارد؛ فیلم تهیه شده به کار پلیس آمده و این بار بدون آنکه پلیس از انتشار فیلم گلایه کرده و بخواهد منتشر کنندگان آن را تعقیب کند، متهمان را به سرعت دستگیر کرده و تحویل دستگاه قضا میدهد تا محاکمه شوند.
همه چیز مشابه است، الا
حکم قضایی پرونده. حتی این بار هم شاکیان دیگری غیر از آن شهروند مضروب جلو لنز دوربین هستند و عجیب اینکه معلوم نیست اگر دخالت مردم نبود، چند ضربه دیگر چاقو بر پیکر شهروند شکار شده باید فرود بیاید؛ اما قاضی تشخیصش این است که این زورگیران محارب نیستند و زندان، شلاق و رد مال برای مجازاتشان کفایت میکند!
فیلم سوم: زورگیرانی که نمیدانیم محارب شناخته شدند یا نه؟!در لابلای اخبار گوناگونی که در این زمینه مخابره و در زورگیریهایی که تصاویرشان بر بستر نت منتشر شده، غیر از این دو مورد که شرحشان رفت، رخدادهای دیگری هم میتوان یافت که چه بسا دوز خشونتشان بیشتر هم بوده؛ اما کمتر توفیق پیگیری توسط مردم را یافته و به دنبال آن، اینقدر از یادها رفته که میبینیم از سرنوشت بیشتر آنها اطلاعی نداریم.
نمونه آنها فیلمی است که در ادامه میآید و از زورگیری کارمند شرکتی در محل کارش تهیه شده که قصد فرار داشت؛ اما آنچنان مورد ضربان قمه و نانچوکای مهاجمان قرار گرفت که خونین و بیهوش روی زمین رها شد و همان گونه که خودش بعدتر میگوید، هنوز آثار آن هجوم را با خود دارد.
به روایت این فیلم پخش شده از رسانه ملی، یکی از زورگیران که قهرمان چندین و چند دوره مسابقات کشوری و آسیایی است و در نقش زورگیر، به قصد کشتن شهروند بیپناه را مورد حمله قرار داده، دستگیر شده و همه چیز را زیر سر رفیق نابابش می داند تا شاید در سایه این فرافکنی از مهلکه بگریزد؛ اما در پایان معلوم نمیشود چه سرنوشتی یافته است؛ آیا محارب شناخته شده یا خیر؟ آیا جریمه، شلاق و زندان برایش در نظر گرفتهاند یا طناب دار به دور گردنش افتاده است؟
کافی است به تشابه پرونده اول و دوم دقت کرده و تفاوت رأی نهایی دو پرونده را به یاد بیاوریم تا دریابیم که حدس زدن درباره سرنوشت متهم پرونده سوم، کاری به مراتب دشوار جلوه میکند؛ نه اینکه مدعی شویم پرونده ساده است و اطلاعات حقوقی ما کافی، ولی وقتی تفاوت دو پرونده اول و دوم شرح داده نمیشود تا ابهامات پیرامون رأی نهایی آنها از بین برود، عجیب نیست که هر رأیی درباره پرونده سوم و پروندههای مشابه بشنویم، بر ابهاماتمان افزوده شود و روز به روز این گزاره در ذهنمان تقویت شود که وحدت رویه در رسیدگی به پروندههای مشابه دیده نمیشود!