حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
این روزها، دریافت و یا انصراف از دریافت یارانه نقدی به یکی از پردامنهترین مسائل روز تبدیل شده و بخش قابل توجهی از اخبار و گزارشها و دغدغه مسئولان به ویژه دولتمردان را به خود اختصاص داده است. دولت از چند ماه قبل، تبلیغات گستردهای را با تاکید بر ضرورت اختصاص یارانه به اقشار محروم و کم درآمد و تشویق خانوارهای بینیاز به انصراف از ثبتنام آغاز کرده بود. این تبلیغات طی چند روز گذشته و با آغاز مهلت ده روزه ثبتنام اینترنتی سرپرست خانوارها، حجم و شتاب بیشتری گرفته است. دیروز وزیر اقتصاد و دارایی با حضور در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد نزدیک به 10میلیون نفر از صاحبان ثروت و بینیاز از دریافت یارانه را شناسایی کردهایم که در صورت ثبت نام از لیست یارانهبگیران حذف خواهند شد و یک خبر اعلام نشده دیگر حکایت از آن دارد که تاکنون تعداد انصرافدهندگان، کمتر از رقمی است که انتظار میرفت. هرچند اعلام رسمی این رقم به بعد از پایان ثبت نامها موکول شده است.
و اما، در این باره اشاره به نکاتی ضروری تلقی میشود؛
1- طرح هدفمندی یارانهها، نیاز مبرم و گرهگشایی بود که دستکم طی 25سال گذشته هیچیک از مسئولان برجسته نظام و صاحبنظران در ضرورت اجرا و عملیاتی شدن آن کمترین تردیدی نداشتند ولی دولتهای مدعیاصلاحات و سازندگی علیرغم این احساس نیاز، حاضر به اجرای طرح یادشده نبودند و پیآمدهای اولیه اجرای این طرح یعنی، افزایش قیمت حاملهای انرژی و به تبع آن افزایش بهای سایر کالا و خدمات را با منافع حزبی و گروهی و سازمان رأی خود ناسازگار میدانستند. این طرح نهایتا در دولت احمدینژاد و با جسارت قابل تقدیر ایشان به عرصه عمل وارد شد که هرچند برخی از دستاوردهای حاصل از اجرای آن را نمیتوان نادیده گرفت ولی متاسفانه به دلایلی در ادامه راه از مسیر اصلی و پیشبینی شده خارج شد و به نتیجهای که انتظار میرفت نرسید. درباره علت ناتمام ماندن طرح هدفمندی یارانهها در دولت قبلی میتوان به چند عامل اشاره کرد. بعد از آغاز مرحله اجرایی طرح، دو جریان اصلاحات و سازندگی که از یکسو، جرأت و جسارت اجرای آن را در دوران حاکمیت خود نداشتند و از سوی دیگر، دستاوردهای طرح یادشده را کسب یک پیروزی چشمگیر برای دولتی میدانستند که چشم دیدن آن را نداشتند، به سنگاندازی در مسیر اجرای طرح روی آوردند و بیاعتناء به منافع ملی و نیاز حیاتی کشور، تبلیغات سنگین و پرحجمی را علیه آن سامان داده و به میدان آوردند. بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانهها همانگونه که از قبل انتظار میرفت و پیشبینی شده بود، بهای حاملهای انرژی افزایش یافت که دولت با سهمیهبندی سوخت موفق به مهار آن شد و در همان حال پروژه جمعآوری اطلاعات برای خوشهبندی و توزیع عادلانه یارانهها متناسب با توان و بضاعت مالی مردم را در دست اجرا داشت که در صورت عملی شدن میتوانست نقش تعیینکنندهای در سامانبخشی به اقتصاد کشور و پیشگیری از هرز رفتن منابع مالی در پرداخت بیرویه یارانهها را در پی داشته باشد. اما همزمان با افزایش بهای حاملهای انرژی قیمت بسیاری از کالا و خدمات مورد نیاز مردم نیز به گونهای غیرطبیعی و در مواردی به صورت جهشی افزایش یافت و عرصه را بر مردم، مخصوصا اقشار محروم و کمدرآمد تنگ کرد. در این هنگام، متأسفانه دولت دهم به آفت ویرانگر حلقه انحرافی مبتلا شده بود و بیشترین وقت و ظرفیت خود را به جای آن که صرف ادامه طرح هدفمندی یارانهها و چارهاندیشی برای مقابله با سختی معیشت مردم کند، به امور حاشیهای و نه فقط غیر ضروری بلکه بازدارنده و خسارتآفرین اختصاص داده بود. هجوم تبلیغاتی سنگین شرکت سهامی اصلاحات و کارگزاران که از سوی رسانههای بیگانه و مافیای اقتصادی نیز به شدت پشتیبانی میشد، با وادادگی دولت و حاشیهسازیهای مشکوک حلقه انحرافی در هم آمیخت و دولت دهم را از ادامه اجرای طرح هدفمندی یارانهها دور کرد و در مقابل هجوم تبلیغاتی مجموعه مورد اشاره که سمت و سوی تبلیغات انتخاباتی نیز داشت، به مقابله به مثل تبلیغاتی روی آورد، تا آنجا که شعار افزایش مبلغ یارانهها از 45 هزار تومان به 250 هزار تومان را پیش کشید و...
2- امروزه اما، برخی از سردمداران همان جریانی که هجوم تبلیغاتی سنگین علیه طرح هدفمندی یارانهها را در دولت احمدینژاد سامان داده بودند، در یک چرخش یکصد و هشتاد درجهای- شاید به دلیل قانونی بودن طرح و الزام به اجرای آن- از ضرورت اجرای طرح سخن میگویند و با فراموش کردن عمدی سنگاندازیها و تخطئههای قبلی خود علیه همین طرح، از جمله این که حذف یارانه برخی از اقشار - حتی پردرآمد- را پایمال کردن حق آنها میدانستند! مردم را به انصراف از دریافت یارانه تشویق میکنند. این چرخش یکصد و هشتاد درجهای و برخورد متناقض اگر چه درخور ملامت است ولی طرح هدفمندی یارانهها یک طرح ملی است که اجرای آن میتواند نقش تعیینکنندهای در ساماندهی اقتصاد کشور و حمایت نهایی از اقشار محروم و کمدرآمد داشته باشد، از این روی باید همراهی با دولت در پیشبرد و اجرای این طرح را یک وظیفه دینی و ملی تلقی کرد.
3- دولت برای تشویق به انصراف از دریافت یارانه، دست به تبلیغات بسیار گسترده و کمسابقهای زده است که بیشترین حجم این تبلیغات را رسانه ملی و دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی آن بر عهده دارد ولی در تنظیم و ارائه این تبلیغات کاستیها و کجسلیقگیهایی دیده میشود که در پارهای از موارد تبلیغات یاد شده را به ضدتبلیغ تبدیل میکند. از جمله آن که؛
الف: حجم انبوه تبلیغات آنهم با سوژههای تکراری در بسیاری از موارد، نقشکاهندهای در پذیرش و اقناع مخاطب دارد و علاوه بر دلزدگی، تردیدآفرین نیز هست. به بیان دیگر، دو، دو تا فقط در ریاضیات است که چهار تا میشود.
ب: در کلیپهای تبلیغاتی صداوسیما- مخصوصا سیما- برخی از کسانی جلوی دوربین آمده و ضمن اعلام انصراف از دریافت یارانه دیگران را هم به انصراف تشویق میکنند که اساسا یارانه گرفتن آنها عجیب و غریب است. مثلا؛ فلان فوتبالیست یا هنرپیشه، یا کارخانهدار و بوتیکدار و در یک مورد، مدیر فلان بانک و... که معمولا از درآمدهای کلان برخوردارند و اعلام انصراف آنها نمیتواند برای دیگران الگو و قابل استناد باشد.
ج: در برنامههای تبلیغاتی سفارش شده به صدا و سیما و نیز مصاحبههای دولتمردان بر ضرورت انصراف خانوارهای بینیاز تاکید میشود که اقدام شایستهای است ولی کمتر به نتیجه و دستاورد این انصراف اشاره میکنند و حال آن که آنچه انگیزهآفرین است، اطلاع مخاطب از نتیجهای است که انصراف وی و امثال او در پی دارد. به عنوان مثال، قرار است درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها، صرف ساماندهی بهداشت و درمان و تدارک امکانات مورد نیاز مراکز درمانی باشد. از این روی، اشاره به مشکلات درمانی مردم و مثلا تهیه فیلم از دشواریهای یک بیمار مستضعف میتواند بسیاری از افراد را در مقیاس گستردهای به انصراف از دریافت یارانه تشویق کند.
د: برخی از مفاسد کلان اقتصادی، وجود دهها هزار میلیارد تومان بدهی معوقه بانکی، پرداخت دستمزدهای کلان به شماری از افراد، نظیر تعدادی از فوتبالیستها، ریخت و پاشهای غیرضروری و... باعث شده که طیفی از مردم نسبت به محل هزینه درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها دچار تردید شوند. در همین زمینه باید به برخی از هنجارشکنیهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دولت و بیتوجهی به باورهای دینی و ملی مردم نیز اشاره کرد که امروزه، اعتماد ملت به دولت را با آسیب جدی روبرو کرده است.
مجموعه این موارد اعتمادسوز میتواند در بیرغبتی مردم به همکاری با دولت موثر باشد و هست و جا دارد که دولت محترم، مثلا رئیسجمهور و یا سخنگوی دولت، ضمن محکوم کردن ناهنجاریهای یاد شده قول مقابله جدی با آن را بدهند و یا به مردم اطمینان بدهند که قصد مبارزه با مفاسد اقتصادی، پیشگیری از ریخت و پاشها و اجتناب از هزینه بیتالمال در موارد غیرضروری و... را دارند.
4- بیاعتمادی مورد اشاره به دولت باعث شده است که طیفی از مردم، ضمن اعلام بینیازی از دریافت یارانه و یا به دلیل مناعت طبع- و علیرغم نیاز- تصمیم بگیرند یارانه را دریافت کرده و سپس مبلغ آن را به نفع نیازمندان هزینه کنند! این طیف باید توجه داشته باشند- و برای آنان توضیح داده شود - که اولا؛ کمک به دولت در اجرای طرح هدفمندی یارانهها، یک وظیفه دینی و ملی است که انصراف بینیازان از دریافت یارانه نقش موثری در اجرای موفق آن خواهد داشت و نتیجه این موفقیت مستقیما به سبد منافع ملی - مخصوصا اقشار نیازمند - ریخته میشود و از اتلاف بیتالمال پیشگیری میکند و ثانیا؛ خزانه دولت، با کشوی دخل فلان مغازه بقالی متفاوت است و برداشت از آن در یک چرخه قانونی و تحت نظارت مراکز نظارتی، از جمله مجلس شورای اسلامی صورت میپذیرد . البته گفتنی است بخشی از هزینههای غیرضروری از حساب در اختیار و یا ردیف بودجهای که به برخی مراکز اختصاص داده شده پرداخت میشود که دولت محترم میتواند از آن جلوگیری کند.
5- اساس و مبنای طرح هدفمندی یارانهها، همانگونه که از نام آن پیداست، پرداخت یارانه به کسانی است که نیازمند آن هستند و به طور طبیعی و منطقی افراد بینیاز نمیتوانند و نباید در آن سهمی داشته باشند. به عنوان مثال چرا باید خانواری که در تنگی معیشت به سر میبرد، سهم خود از بیتالمال را برای تأمین بنزین و آب و برق و سایر امکانات عمومی خانوارهای بینیاز هزینه کند و خود از این مواهب که متعلق به همگان و عموم مردم است، غیر از پیآمدهای ناگوار و خسارتبار آن، نظیر هوای آلوده، ترافیک سنگین، تحمل کمآبی و... سهمی نداشته باشد؟!