محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
راه برونشد از گرفتاریها و بهرهمندی توأم با کرامت در زندگی، ورود در دشواریها و زدن به دل سختیهاست. برای آسایش پایدار باید برخی سختیها را به جان خرید. نه تنها آسایش از مسیر تحمل سختی به دست میآید بلکه ملازم آن است. دستیابی به مصلحتهای والا در زندگی بشری از متن ناگواریها میگذرد و باید برای آن سختکوشی کرد و ناملایمات را به جان خرید. سوره مبارکه انفال در این باره بیان روشنی دارد و میفرماید برای مومنان حقیقی «رزق کریم» - بهرهمندی توأم با کرامت- فراهم شده است. سپس به ماجرای جنگ بدر اشاره میکند و اینکه پیامبر(ص) از مدینه خارج شد حال آن که شماری از مومنان اکراه داشتند و ناگوار میشمردند. «و آن هنگام که خداوند وعده داد یکی از دو گروه [کاروان تجاری قریش یا لشکر مسلح آنها] نصیب شما خواهد شد. و شما دوست داشتید که کاروان [غیرمسلح] برای شما باشد ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت و ریشه کافران را قطع کند.» راحتطلبان، کاروان تجاری قریش را بر رویارویی با سپاه مسلح آنها ترجیح میدادند اما خداوند پیروزی بدر را در متن جهادی بزرگ قرار داد «تا حق را تثبیت کند و باطل را از میان بردارد هرچند مجرمان کراهت داشته باشند.» خداوند در ادامه میفرماید «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که با انبوه کافران روبرو شدید، به آنها پشت نکنید.»
برای برون شدن از دشواریها و لنگیها حتما باید تدبیر و مصلحتاندیشی کرد اما بهترین مصلحتها چگونه فراهم میشود؟ این تعبیر شریف از امیر مومنان علیهالسلام است که در نامه 31 نهجالبلاغه خطاب به امام حسن علیهالسلام نوشت «خُض الغمرات للحق حیث کان... به خاطر حق در سختیها فرو شو هر جا که باشد و در دین ژرفاندیش باش و نفس خویش را به شکیبایی در برابر ناگواری عادت بده.» جهاد- و تدبیر و مدیریت معطوف به آن- به یک معنا صرفا تکلیفی برآمده از اضطرار و ضرورت دفاع نیست بلکه زینت و شرافت و کرامت فرد و جامعه مومن است. با این تلقی، چالشها و سنگاندازیها و هجمههایی که دشمنان از سر بدخواهی ایجاد میکنند، تحفه الهی و مایه شکوفایی ظرفیتها و استعدادهای نهفته در یک جامعه مومن به وعدههای حق است، مشروط بر آن که چنین جامعهای مصلحت برتر را در سختکوشی، عزم و اهتمام، تدبیر مضاعف و هرچه الهیتر کردن رفتارها و رویکردها ببیند. قطعا در همین دشمنیهای سالیان اخیر جبهه استکبار، خیر بزرگی نهفته است، اگر که کمر همت بسته باشیم و روحیه جهادی را تبدیل به عزم ملی کنیم. شاید امروز این مهمترین تکلیف برای همه آنها باشد که دل در گرو آرمانهای انقلاب دارند و اصولگرایی را ارجمند میشمارند.
طبعا اصولگرایی فراتر از این گروه یا آن حلقه اصولگراست. اصولگرایی را باید فراتر از تعاملات سیاسی یا فصلهای انتخاباتی دید. البته نوع انتخابات اهمیت دارند و آمد و شد دولتها یا مجلسها حتما در سرنوشت کشور تاثیرات بزرگی بر جای میگذارند اما نوع رویکرد به موضوعاتی نظیر انتخابات را باید کف توقعات اصولگرایانه تصور کرد. قطعا قضاوت درباره مجلس ششم و هفتم یا هشتم و نهم و ارزیابی درباره دولتهای موسوم به اصلاحات، عدالت و اعتدال یکنواخت نیست و میتوان عملکرد هر یک از آنان را با اصول و آرمانها سنجید. اما خطاست که اصولگرایی را صرفا در پیروزی یا ناکامی نامزدها خلاصه کرد و از مسئولیتهای اصلی اصولگرایی یعنی ترویج تقوای جمعی، روشنگری (ایجاد بصیرت) و مطالبه دایمی آرمانها و اصول از صاحبمنصبان طبق منطق امر به معروف و نهی از منکر غافل شد. وحدت و الفت بر این مبنا به مراتب مهمتر و ضرورتیتر از ائتلافهای عقلانی انتخاباتی است که مثلا در همین حد نیز در انتخابات مجلس نهم (اسفند 1390) و ریاست جمهوری یازدهم (خرداد 92) در میان اصولگرایان رخ نداد و متاسفانه امروز برخی عواقب آن دامنگیر کشور و مردم شده است.
تنگناها و تهدیدها اگر به یک معنا سنت گریزناپذیر الهی برای رشد و بالندگی افراد جامعه مومن است، به یک معنای دیگر دلالت بر برخی کمکاریها و کمهمتیها میکند. در این میان، یک معنای دیگر تشدید فشار دشمن، قدرتمندتر شدن جبهه خودی و فزونی هراس دشمن از این قدرتمندی است. اما از هر زاویه که به ماجرای تهدیدها و فشارها و مضیقهها بنگریم، غلبه بر این دشواریها نیازمند مصلحتجویی است. قائلان به اصولگرایی در این میان مسئولیتی بزرگ بر دوش دارند، اگر که خود را به نظام و انقلاب و مردم وفادارتر و دلسوزتر میدانند. برای چنین ادعای بزرگی باید خود را ساخت و شانههایی قدرتمند و استوار داشت. باید خود را فراتر از کش و قوسهای سیاسی رایج یا انتخابات ساخت تا آنگاه بتوان جامعه مستعد برای ارادهها و مجاهدتهای بزرگ را به حرکت درآورد. فراهم کردن نیروی پای کار، یک ضرورت راهبردی است و اقتضائاتی دارد.
اگر باید نیروی پای کار شد و نیروی پای کار ساخت، باید فراتر از برد و باختهای رایج سیاسی، به منطقی استوارتر تکیه داد که بتواند راه برون رفت از دشواریها و تنگناها را تضمین کند. باید برای لنگیها و گرههای خودخواستهای که گاه در امور میافتد، تدبیر کرد. به راستی رفتارهای یک گروه سیاسی یا یک جامعه چگونه میتواند بیمه شود و به بهترین مصلحتها رهنمون شود؟ آیا گارانتی و ضمانتی در این میان وجود دارد؟ مولود شریف امروز حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که حجت خداوند بر ائمه معصومین علیهمالسلام است، در این باب کلامی گران قیمت و گرهگشا دارد که به شهادت تاریخ حیات بشری هر جا به آن عمل شده، معجزه کرده است. آن حضرت میفرمایند «من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزو جل الیه افضل مصلحته. هر کس بندگی و عبادت بیغل و غش را به جانب پروردگار فرا فرستد، خداوند عزتمند و بلندمرتبه، بهترین مصلحت را برای او فرو میفرستد».
این حکمت والا همچنان که در زندگی فرد جاری است، به عنوان سنت الهی بر حیات اجتماعی نیز حاکم است. محال است انسان یا جامعه دینی از تقوا و اخلاص و عمل صالح غافل شود و در عین حال بتواند برای بهترین مصلحتها تدبیر و تدارک کند. بالاترین تدبیر در برابر تهدیدها و چالشها و بهترین چارهاندیشی برای خروج از مضیقهها و تنگناها، کاربست تقوای فردی و جمعی است. وعده لایتخلف اما مشروط الهی است که «من یتّقالله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علیالله فهو حسبه ... هر کس ]هر فرد و جامعهای[ تقوا پیشه کند، خداوند برای او گشایش قرار میدهد و از جایی که گمان نمیبرد، روزی میدهد و هر کس به خدا توکل کند، خداوند برای او کافی است». و نیز وعده بشارتآمیز و الهامبخش الهی است که «اتقواالله و یُعَلّمُکُم الله». شما تقوا پیشه کنید، خداوند شما را هدایت میکند و میآموزد.
منطق ایمان و عمل صالح و مجاهدت، فقط منطق امروز و امسال نیست، راهبرد همیشگی وفاداران به اصول انقلاب اسلامی است. البته ضعفها و اشکالات جریان اصولگرا را به عوامل مختلفی نظیر ضعف سازمان، ضعف رسانه و... میتوان نسبت داد اما اگر باید از جایی شروع کرد و این ضعفها را برطرف ساخت، این نقطه عزیمت، در اصلاح تلقی نسبت به خود، جامعه و سیاست و تهدیدها و فرصتهاست. افراطیون و فتنهگران هم جبهه با آنان بدشان نمیآید که افکارعمومی را همواره سیاستزده و انتخابات زده و در التهاب دو قطبیهای جعلی و گمراهکننده نگه دارند. در این میان ضرورتی که به مصلحت اصولگرایی نزدیکتر است، پرهیز از ورود بیهنگام در این سرگرمیهای فرصتسوز و جنجالهای بیمحتوای پیرامونی آن است.
قبل از هر چیز باید به قدرت نهفته در «سازمان» (ساماندهی و انسجام) و «پیام» (رسانه) اندیشید و با پرهیز از کارهای نمایشی پرسروصدا اما کممایه، این سازماندهی و پیامسازی و پیامرسانی را عملیاتی کرد. در عین حال هرگز نباید از مغز و محتوا و درون مایه اصلی همه این تلاشها یعنی حرکت جهادی مخلصانه و ایثارگرانه غافل ماند. نوسازی معنوی خود و محیط پیرامون، آن نهضت بزرگی است که هرگز پایان نمیپذیرد و آن زرّادخانه بزرگی است که به کار گشایش در تنگناها میآید. باید فرصت ساخته شدن برای کارهای بزرگ ملی را در مقیاس شخصی و اجتماعی فراهم کرد. این حوزه، وسعت کمتر توجه شده و بایری است که ارزش وقت گذاشتن و نیرو صرف کردن برای آبادانی را دارد.
وقتی از کاری بزرگ در این مقیاس ملی-عزم ملی و روحیه و مدیریت جهادی - سخن گفته میشود، طبیعتا تقسیمبندیهایی چون جبهه متحد و جبهه پایداری یا فراکسیون رهروان و فراکسیون اصولگرایان و نظایر آنها، نارسا به نظر میرسد و رنگ میبازد. البته که جبهه بدخواهان در داخل و خارج برای انشقاق طیفهای اصولگرا در مجلس سناریو دارند، همچنان که برای انتخابات ریاستجمهوری قبل نقشه داشتند. حتما باید برای مسائل سیاسی روزمره به طور منظم و سیستماتیک تدبیر کرد. اما تدبیر بالاتر در تجدید سازمان، تقویت حوزه پیامسازی و پیامرسانی (روشنگری رسانهای)، و حاکم کردن راهبرد دایمی مطالبه اصول و آرمانها در سطوح اجتماعی و سیاسی (حاکمیتی) است. عزم ملی را باید فراتر از رقابت جناحهای سیاسی، در خدمت مصالح بزرگ ملی بسیج کرد و برای این منظور باید رهنمود حکیمانه مقتدای انقلاب را همیشه آویزه گوش داشت؛ «یک مطلب کلی را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم و آن این است که توقع کم گذاشتن در کفه حق را از همهکس باید داشت.... شماها تذکراتتان را بدهید.
اگر منکر میبینید نهی از منکر کنید، اگر چنانچه معروفی زمین مانده امر به معروف کنید. اما این موجب نشود که آدم این منکر را یا این نقطه منفی را بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند ... وحدت مهم است. این را باید حفظ کرد ولو با اغماضهایی. بعضی اغماضها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان بکند، خوب بکند ولی آدم باید ببیند حق چیست. یک جاهایی باید برخی اغماضها را برای یک مصلحت بزرگتری انجام داد که حالا در این مورد بحث ما، اتحاد و اتفاق و یک حرف زدن و یک صدا داشتن و اینهاست».