سختی کار، نبود آینده شغلی، درآمد حداقلی و چالشهای پرشمار دیگر، تنها بخشی از مسائل زندگی کارگری است؛ این قشر پرتلاش با وجود تکریمی که در شریعت از آنان شده، از دیرباز مورد غضب حاکمان در کشورهای مختلف بودهاند و روز بزرگداشت مقامشان در جهان هم یادآور اتفاقی شوم است؛ اتفاقی که در ماه می سال ۱۸۸۶ آغازگر حرکتی شد که همچنان جنبشهای کارگری را به یک روز رساند؛ روزی که در پی آن، کارگران اعتصابکننده در شیکاگوی آمریکا با نیروهای دولتی و پلیس درگیر شده و اعتراضاتشان به کاهش ساعت کاری و تعدیل شرایط کار نافرجام ماند و با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به سایر کشورها، در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار و هرسال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه می، روز جهانی کارگر عنوان گرفت.
به نوشته شهروند، در ایران نیز حامیان کارگران در مجلس و دولت اقدامات فراوانی را برای بهبود اوضاع این قشر انجام دادهاند و با قراردادی خوشیمن، روز ۱۱ اردیبهشتماه را نیز به نام «کارگر» نامگذاری کردهاند. به همین مناسبت «شهروند» نیز به پاس قدردانی از تلاشهای این قشر و تبریکگویی به جامعه کارگری ایران، سراغ یکی از سختکوشترین و شریفترینهای این قشر رفته است. مردی که ۳ دهه از عمر ۴۰سالهاش را مشغول کارگری بوده و قریب به اتفاق این سالها را نیز به کارهای ساختمانی گذرانده است.
این کارگر ۳ فرزند دارد و در خانهای کوچک در قلعه حسنخان (شهرهای اقماری اطراف تهران) زندگی میگذراند. سقف رویاهایش درآمد ماهی یکمیلیون و نیمی است و مانند دیگر همصنفانش معتقد است پول حرام، خوردن ندارد.
علی یوسفزاده با کارگری انس گرفته و میداند که اتفاق پیچیده دیگری در انتظار معیشتش نیست. او میگوید خدا هنوز ما را فراموش نکرده.
علی آقا، از خودتان و زمان شروع به کارتان از ابتدا بگویید؟من در سال ۱۳۵۲ در مشکینشهر متولد شدم و کارم را از حدود ۱۰سالگی و در ساختمانسازی شروع کردم. آن زمان شاگرد بنا بودم و روزی ۱۵۰ تومان دستمزد میگرفتم. البته آن موقع هنوز به تهران نیامده بودم و در شمال مشغول کارگری بودم. ۲سال به خدمت سربازی در گرگان رفتم و پس از آن در رشت مشغول کار شدم.
کی ازدواج کردید؟ در آن زمان وضع مالیتان چطور بود؟من ۲۳ساله بودم که ازدواج کردم. آن زمان یک کارگر ماهی ۴۵هزار تومان دستمزد میگرفت. من برای ازدواج هیچ چیزی نداشتم و فکر میکنم با ۴۰هزار تومان اقدام به ازدواج کردم و در قلعه حسنخان خانهای اجاره کردم. خاطرم هست که آن موقع دولت ۲۰۰هزار تومان وام ازدواج میداد که برای من خیلی پول بود.
از آن موقع تا امروز چه کارهایی را تجربه کردی؟کارهای ساختمانی، بنایی و کارگری کردم ولی متاسفانه کارهای ساختمانی به نوعی یک شغل فصلی است و نوسانات و اتفاقات بازار خیلی در آن تاثیر دارد. یعنی هر زمان بحثهای اقتصادی مانند بنزین، دلار و یارانهها بر آن تاثیر میگذارد و موجب تعطیلی کار ما میشود. الان هم بهدلیل گرانی مصالح و مشکلات دیگر کار ساختمانی تعطیل است و من مشغول کار با وانتم در میادین میوه و تربار هستم.
درآمد ماهانهات بهطور ثابت چقدر است؟ دخل و خرجت باهم میخواند؟من در ماه کمتر از ۷۰۰هزار تومان درآمد دارم که از این مقدار ۳۰۰هزار تومان آن را بابت کرایه خانه پرداخت میکنم و با مابقی آن روزگار خودم و خانوادهام را میگذرانم. البته خانهای که در آن زندگی میکنم برای یکی از دوستانم است که با مبلغ خیلی ارزانتر به من کرایه داده است.
علیآقا، سبد کالای دولت را هم تحویل گرفتی؟والله نه. تعجب کردم که سبد کالا به من تعلق نگرفت، درحالیکه در کارخانهای که کار میکردم، رئیس کارخانه سبد کالا گرفته بود که وقتی فهمید به من تعلق نگرفته، سبد کالای خودش را به من داد.
برای دریافت یارانههای نقدی چطور؟
یارانه را ثبتنام کردم. در دوره قبل به ما یارانه میدادند و امیدوارم این دوره هم به من و خانوادهام تعلق گیرد و مانند ماجرای سبد کالا نشود چون واقعا این رقم برای افرادی مانند من مهم و ضروری است.
بزرگترین مشکل فعلی در کسب و کار شما چیست؟
من از اوضاع کار ساختمانی راضی نیستم چون هیچ زمان مشخصی ندارد و یکباره کار تعطیل میشود یا اصلا کاری پیدا نمیشود. برای مثال سال گذشته من ۶ ماه بیکار بودم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. یک وانت مدل ۸۴ خریدم که اقساطی بود، برای این ماشین همچنان به بانک بدهکارم و نتوانستهام قسطهایم را پرداخت کنم. سعی میکنم با کار با وانت در میادین میوه روزم را بگذرانم. البته در این شرایط بهخاطر اوضاع بنزین کار با وانت هم به صرفه نیست و چیزی نمیماند.
تا حالا به رفتن از ایران و کار در یک کشور دیگر فکر کردی؟خب من الان زن و بچه دارم. این تصمیم برای یک فرد مجرد شاید خوب باشد. البته سواد و
بلد بودن یک فن هم خیلی مهم است. ولی درحال حاضر اصلا به رفتن از ایران فکر نمیکنم.
به برگشت به مشکینشهر چطور؟مشکل اینجاست که در شهرستان هم کار نیست و من فقط مشکل یک کار ثابت با درآمد معمولی را دارم؛ اتفاقی که برای کارگران کمتر میافتد و بسیاری از آنان چند ماه ازسال را کار میکنند. همشهریهای من ۸سال پیش به تهران آمدند و آنها هم موفق نبودند، البته برخی که زمینهایشان را فروختند و با سرمایه برای کار به تهران آمدند اوضاع بهتری دارند.
به نظرت با ماهی چقدر میتوانی راحت و بیدغدغه زندگی کنی؟
من با ماهی یکمیلیون و ۵۰۰هزار تومان در ماه میتوانم زندگیام را سامان دهم و حتی یارانه هم نمیخواهم. تنها یک شغلی باشد که در آن این میزان حقوق را پرداخت کنند. با این پول تمامی کارگران میتوانند زندگی به نسبت خوبی داشته باشند و حجم مشکلاتشان کمتر شود.
اگر با یک مسئول دولتی مانند وزیر کار یا رئیسجمهوری رودررو باشی چه حرفی به او میزنی؟من فقط درخواست یک کار آبرومندانه دارم؛ درخواستی که همه کارگران آن را از دولت دارند؛ کاری که در آن بیمه باشم. حقوقم را منظم بگیرم و بتوانم زندگی راحتی داشته باشم. من به شخصه آدم تنپروری نیستم و تمام تلاشم را در زمان کارم میکنم و امیدوارم که این خواسته من یک روز انجام شود.
علیآقا، آیا تا حالا به فکر کمبود درآمد از راه نادرست افتادهای؟ من تا امروز حتی یک ریال هم مال حرام در زندگیام نداشتهام. سرقت و کار خلاف علاوه بر اینکه مال حرام را وارد زندگی آدم میکند باعث میشود تا یک روزی در یک جای دیگر این پول از زندگی آدم به طریقی بدتر بیرون رود. در ضمن تا حالا خدا من را در زندگی لنگ نگذاشته و همیشه یاریام کرده است.
خیلیها معتقدند که بازیگری، خبرنگاری و رانندگی سختترین کارهای دنیاست. به نظر شما سختترین شغل دنیا چیست؟به نظر من کارگران زندگی سختتری دارند. بازیگری کار خیلی سختی نیست و شرایط خیلی بهتری به نسبت کار ما و رانندگی دارد. رانندهها شرایط خوبی ندارند و با این هزینه بنزین مجبور هستند زندگیشان را بگذرانند.
تا چند سالگی خیال دارید که کار کنید؟تا زمانی که احتیاج داشته باشم. من صبح ساعت ۵ میروم به میدان تره بار و اگر باری به من بخورد آن را تا مقصد میبرم. مثلا امروز یک وانت میوه را در قلعه حسن خان با ۲۵هزار تومان تحویل دادم. در حالی که این رقم بسیار ناچیز است و من ۷هزار تومان فقط هزینه گاز برای وانت دادم که اگر حساب کنی اصلا بهصرفه نیست.
به نظرت چقدر احتمال دارد تا در آینده ثروتمند شوی؟ به نظرم این احتمال اصلا وجود ندارد. ممکن است چند پله در زندگیام بالاتر بروم اما ثروتمند نه. صاحبخانه شدن هم بسیار سخت است دیگر چه برسد به ثروتمند شدن. البته این احتمال وجود دارد که با کمک فردی بتوانم خانه با اقساط کم بخرم اما اتفاق دیگری قرار نیست بیفتد.
برای مسکن مهر اقدام نکردی؟
نه. چون من هیچ پول یا پساندازی نداشتم که ثبتنام کنم.
آینده فرزندانت را چطور میبینی؟آنها با همین دست خالی من درحال تحصیل هستند و خوب درس میخوانند. من فکر میکنم آنها بتوانند از یک پدر کارگر پیشرفت کنند و به جاهای خوب برسند. زیرا اصلا بعید نیست که فرزندان یک کارگر فردا روزی، دکتر، مهندس یا ثروتمند شوند.
آقای یوسفزاده، با وجود تمامی این سختیها و مشکلاتی که داری، بیکاری و بدهکاری همزمان، آیا از زندگیات راضی هستی؟من همیشه خدا را شاکرم. اما در کل از زندگیام راضی نیستم زیرا من بهشدت نیازمند یک کار هستم تا بتوانم زندگیام را بچرخانم و بدون دغدغه اجاره خانهام را بدهم. اما وقتی بیشتر فکر میکنم میفهمم که ارزش سلامتی در زندگی از همه چیز بیشتر است و من خدا را شکر میکنم که فرزندان سالم و درسخوانی دارم و این برایم کافی است.