«لورا»، پلنگ مجروحی که در روزگار پلنگ کشان سال گذشته، در وضعیتی وخیم در اطراف خرم آباد یافت و برای درمان به تهران اعزام شده بود، پس از مداخلات متعدد پزشکی و ناکام بودن بهره گیری از شیوه نوین تزریق سلولهای بنیادی، اکنون به پایان خط رسیده و امروز فردا به روش یوتانایز جان خواهد داد.
به گزارش «تابناک»، صد و سی و چند روز پیش، در حالی که از گچساران خبر میرسید توله پلنگی بر اثر برخودرو با خودرو حال خوبی ندارد و شاید تلف شود، اخبار متعدد مرگ و میر این گونه کمیاب موجب شد تا مسئولان سازمان محیط زیست به سرعت دست به کار شده و با فرستادن تیمی به منطقه، مانع از افزایش آمار تلفات پلنگ، دست کم در آن برهه شوند؛ اما خبر نداشتند که همزمان با مخابره این اتفاق، دو پلنگ دیگر به دست شکارچیان به سمت مرگ سوق داده شدهاند و به زودی قلبشان از حرکت خواهد ایستاد.
گزارشهای مردمی حکایت از آن داشت که پلنگ نر درشت جثهای در نزدیک جاده در محدوده جنگلها دوهزار مازندران دیده شده که خود را روی زمین میکشیده و تلاش می کرده از دیدها پنهان شود؛ پرونده دردناک «البرز»، پلنگ مجروح تنکابن ده روز بعد با یوتانایز، مرگ بدون درد، این گربه سان نادر بسته شد.
البرز، پلنگ درشت جثه تنکابن که به رغم از دست دادن یک دست از مچ در تله و فلج شدن، همچنان میگریخت ... اما همزمان از اطراف خرم آباد هم خبر میرسید که پلنگی خود را کشان کشان روی زمین حرکت میداده است؛ بنابراین، جستوجو برای یافتن «لورا»، ماده پلنگ مجروح خرم آبادی در کنار رودخانه به ثمر نشست تا تیم اعزامی برای نجات توله پلنگ مجروح گچساران با دست پر به تهران بازگردند.
اما عکسبرداری از اندامهای داخلی لورا داستان خوبی روایت نمیکرد. این پلنگ جوان که میتوانست تولههای فراوانی بزاید و نقشی موثر در بقای نسل گونه در خطر انقراضش داشته باشد، مورد اصابت گلوله چهارپاره قرار گرفته بود و سه حفره از عبور سه تکه از گلوله بر تنش نقش بسته بود و پاره چهارم گلوله را همراه خود داشت؛ آن هم در ستون فقرات!
از همان آغاز به نظر میرسید که آسیب نخاعی وارده به این حیوان ادامه زندگی اش را غیر ممکن کند؛ اما دامپزشکان کلینیک حیات وحش پردیسان نومید نشده و درمان را به جدیت پی گرفتند؛ از جراحی این پلنگ برای خارج کردن گلوله جای گرفته در ستون فقرات تا دست انداختن به روشهای فوق مدرنی چون تزریق سلولهای بنیادی برای بازگرداندن سلامت این حیوان و فراهم کردن شرایط بازگشتش به طبیعت.
دکتر ایمان معماریان، کسی که از آغاز روند نجات لورا در خرم آباد تا به امروز کار درمان این ماده پلنگ را عهدهدار بوده، در این باره به دیدهبان محیط زیست و حیات وحش ایران میگوید: در جریان عمل جراحی صورت گرفته روی ستون مهرهها در دی ماه گذشته، از مغز استخوان این پلنگ نمونه گیری کردیم و بعد با همکاری پژوهشکده رویان، سلولهای بنیادی گرفته شده از آن را در محیط آزمایشگاه تکثیر و پس از رسیدن به تعداد مناسب، در چندین نوبت به بخش آسیب دیده نخاع حیوان مصدوم تزریق کردیم.
او میافزاید: اما این روش درمانی که برای نخستین بار در کشور انجام گرفت، نتیجه بخش نبود و تأثیری در بهبود وضعیت حیوان نداشت. این پلنگ هم اکنون فلج کامل است و توانایی حرکت دادن دم، پاها و اندام تحتانی خود را ندارد و به همین دلیل دچار زخم بستر عمیقی شده، چراکه بدون احساس درد، اندام تحتانی خود را روی زمین میکشد.
اوضاع به قدری وخیم است که لورا یکی از پنجههای پایش را با دندان قطع کرده چون حسی در آن نداشته تا همه دامپزشکان مجاب شوند تصمیمی تلخ درباره اش بگیرند. معماریان در این باره میگوید: به دلیل برگشت ناپذیر بودن ضایعه نخاعی و همچنین زخم های عمیق ایجاد شده در بدن حیوان، زندگی این پلنگ به روش مرگ آرام پایان خواهد یافت، مشروط به آنکه سازمان محیط زیست موافقت کند.
بدین ترتیب باید یکی بر آمار پلنگهای تلف شده در یک سال اخیر افزود و از تداوم مرگ این گونه در خطر انقراض، ابراز نگرانی کرد؛ مرگی خاموش که تدریجی و با رنج کشیدن حیوان صورت گرفته و لاجرم کمتر بدان پرداخته میشود تا در اثر آن، خاموشی مسئولان بدون خدشه دار شدن، تداوم بیابد.
البته این مرگ خاموش همان گونه که گریبان دیگر گونههای جانوری را هم گرفته (برای نمونه به اینجا بروید)، تنها مرهون خاموش مسئولان محیط زیست هم نیست، بلکه دامن دیگر مسئولان را هم میگیرد؛ از مسئولان استانی و کشوری که اگر به یاری محیط زیست بیایند، میتوانند به قدر وسع خود کفه ترازو را به نفع حیات وحش سنگین کنند، تا نمایندگان مجلس و متولیان دستگاه قضا، دست اندرکاران رسانه ملی و خیلیهای دیگر که نه تنها میتوانند، بلکه وظیفه رسیدگی دارند اما غفلت میورزند.
خرس
مجروح کرمانشاه که با صدها ساچمه در بدن روزها زیسته و به دلیل از دست
دادن بینایی به پوست و استخوان تبدیل شده بود، به تازگی یوتانایز شد نه برای افزایش حمایت کاری کردهایم، نه در فرهنگ سازی و نشان دادن خسارت بزرگ این کشتار تلاش کردهایم، نه کارهایی مانند افزایش جرایم و تشدید برخورد با متخلفان را پی گرفتهایم و از همه بدتر، برای تقویت حفاظت و تثبیت شرایط هم کاری انجام ندادهایم تا فرجام کار کشتار مداوم گونه های حیات وحش به بدترین شکل آن باشد.
گویی همه فراموش کردهاند با سکوتشان، حکم کشتار حیات وحش را مهر تأیید زدهاند و کسی هم نیست با یادآوری مسئولیتهایشان به این فراموشی پایان دهد، وگرنه چه چیزی شازتر و چشمگیرتر از حال و روز حیواناتی که یوتانازی برایشان تجویز میشود، برای نشان دادن مظلومیت محیط زیست و حیات وحش کشورمان میتوان یافت؟