قلمرو جامعه شناسي شهري وسيع و متنوع است. از معماري شهرها گرفته تا
راه بندانهاي خياباني، تجربه زندگي شهري، رفتار انبوه مردم و جماعات، مسكن، برنامه
ريزي براي حفظ وضعيت موجودو براي آينده بهتر و ساير مسائل متنوع شهري.
بشر در بسياري از زمينههاي اساسي زندگي وابسته به محيط است.
اگر عاملي اين رابطه و وابستگي را به هم زند زندگي بشر باخطرات و
صدمات جبران ناپذيري مواجه ميشود.در محيط زيست علاوه بر عامل طبيعي، عوامل اجتماعي
و فرهنگي و اقتصادي وضعيتي نيز در رابطه انسان با محيط مؤثر است.
آلودگي هوا چهره ساختمانهاي شهري را زشت جلوه ميدهد و ارزش اقتصادي
آنها را كاهــش ميدهد. سروصدا نيز بر ساختار جسمي انسان تأثير گذارده
و آلودگي هوا و صوتي باعث افزايش بيماريهاي مختلف شده است. از اين رو آسايش و
آرامش بشر در شهرها به مخاطره افتاده است.
بشر نيازمند حفظ محيط زيست است. زيبايي
دوستي انسان، حفظ طبيعت زنده، بهره برداري سالم از محيط و حفظ محيط براي نسلهاي آينده
(نسلهايي كه نيامده ولي حق دارند) شهرهايي كه توسعه آنها كوهها، دشتها، رودخانهها، درياچهها رااحاطه خواهد كرد. شهرهايي كه در نهايت سقوط ارزشهاي انساني رادر
پي دارد.
نسل شهري امروز در عرصه رويارويي و برخورد با فرآوردههاي دست خود،
ريسماني را برگردن خود احساس ميكند كه روز به روز گلويش را بيشتر ميفشارد. انسان
وابسته به طبيعت است. انسان
زيبايي را دوست دارد، او نيازمند سكوت و آرامش، نشاط، برقراري ارتباط، تعالي فكري
و رواني است.
انسان براي گذران زندگي خود و سلامت رواني و جسمی و رفتاري اش نيازمند
به ايجاد فضايي است كه ضمن ارتزاق سالم و سكونت راحت، ارتباط جبري و اختياري او را
در عرصه محيط طبيعي، اجتماعي و اقتصادي از يك نوع نظام و قاعده برخوردار شود.
كوچكترين خللي بر پهنه حيات طبيعي و اجتماعي انسان تأثير ميگذارد.
انسان در عين كه نيازمند ايجاد يك زندگي خصوصي براي خود و اطرافيانش (خانواده) ميباشد،
موجودی اجتماعي است. از اين رو انسان بايد براي خود شرايطي را دست و پا كند كه
ارتباط و تداخل و نظم در زندگي او حفظ شود در غير اينصورت اين نظام برهم خواهد
ريخت.
گذشتگان اگر در شهرها و روستاها ميزيستند، ولي به نحوه مطلوبي اين
ارتباط را به صورت آگاه و ناخودآگاه حفظ ميكردند. زيرا نه جمعيت به اندازه جمعيت
امروز نه دانش فني به نحوامروزي توسعه يافته بود. انسان در
گوشه و كنار دريا به صورت پراكنده و يا متراكم در ارتباط با طبيعت و محيط زيست در
فراغ بال به سكونت و بسط روابط اجتماعي و معيشتي ميپرداخت. بزرگترين مشكل انسان
ما قبل صنعت در بروز جنگها، فقر و قحطيها و ناملايمات طبيعي مانند سيل و زلزله و
بيماري ( صورتي محدود) خلاصه ميشد.
نسل شهري امروز، در عرصه رويارويي و برخورد با فرآوردههاي دست
خود، ريسماني را برگردن خود احساس ميكند كه روز به روز گلويش را بيشتر ميفشارد.
انسان وابسته به طبيعت است. انسان زيبايي را دوست دارد. او نيازمند سكوت و آرامش، غوغا
و هياهو، برقراري ارتباط، تعالي فكري و رواني و داشتن امكانات مادي و معنوي در
كنار هم است. از اينرو در برنامه سكونت و زندگي او، ايجاد يك مسكن مناسب، براي رشد
و نمو گذران سالم زندگي، توأم بامعيشتي سالم و ارتباطي منطقي درعرصه محيط اجتماعي
و اقتصادي و طبيعي از مهمترين شقوق است.
مردمان گذشته به دلخواه خود مسكن مناسبي به وجود آورده و بر اساس
شرايط طبيعي و فرهنگي و اقتصادي، آنرا آماده براي زيست ميكردند. خانهها در جوار
هم ارتباط منطقي داشت. فضاهاي محلهاي و ناحيهاي و شهري توأم با نياز زمان و متشكل
از نوع تأسيسات شهري و مراكز اقتصادي و اجتماعي بود. امروز بحران ناشي از ازدحام
جمعيت و استفاده از فناوری، اثر خود را به صورت پيدا و نهان برهمه گونه شرايط زيست
انسان گذارده است.
خانههاي پرآرامش و بي التهاب گذشته كه سالم ترين فضاي رشد و تعالي
فرزندان خانواده بوده جاي خود را به فضاهاي تنگ و تاريك و محدود و پرغبار و پر
سروصدا داده است.
شبكه راههاي شهري كه روزگاری فضاي ارتباط با اجزاي محله اي، چشم
اندازهاي طبيعي و معيشت و فرهنگ بوده فقط به محلي براي رفت و آمد باخودرو تبديل
شده است. نقش خودرو در بروز بسياري از مشكلات قابل تأمل است. اين نقش در بروز سروصدا،
آلودگي هوا، فضاي طبقاتي، برخورد ناموزن مردم در تصادف دو وسيله با يكديگر، جدايي
گزيني جمعيت، بروز بيماريهاي مختلف و بسياري ديگر مؤثر بوده است.
در ارتباط باعوامل فوق، عمده ساكنان شهرها به دليل فراهم نبودن
امكانات آموزشي پژوهشي و منابع اطلاعاتي گسترده تر و مستمر علمي، از خصوصيات و
ظاهر و باطن زندگي در شهرهاي ماشين زده اطلاع بيشتري داشته و بر اساس آن يك
زندگي سالم و بي دغدغه خاطر را بنا گذارند.
در قرن اخير بويژه در چند دهه گذشته، ناهنجاريهاي ناشي از سكونت در
شهرها به گونهاي هويدا شده كه براي اقشار عمدهاي از جمعيت شهري علت و عامل آنها
معرفي نشده است. در جامعه شهري و بااستفاده از امكانات و دستاوردهاي جديد در شهرها
كه هريك امكانات ومحدوديتهاي مخصوص به خود را دارد، نظام بدوي انساني و طبيعي در
حال درگرگوني است. انسان شهر نشين در زندگي ماشين زده شهري، تحت تأثير عوامل
مختلفي كه امكان زندگي او را فراهم آورد، در زندگي پر زرق و برق جديد، خود را گم
كرده است. نياز به كار و سكونت و تأمين مايحتاج مورد نياز و تنوعي كه از نظر ايجاد
امكانات رفاهي بيشتر براي او فراهم آمده، اختلاف و نابسامانيهايي را مطرح ساخته
است.
به دليل عدم اطلاع كافي عمده مردم از معايب بسياري از كردارهاي شهري،
بحرانها رو به افزايش است. بسياري
از خانههاي قوطي مانند شهري، به جاي خانه بيشتر حالت خوابگاه را ميماند؛ اين
خوابگاهها به دليل عدم برابري امكانات، درآمد و قيمت مسكن، ضمن آنكه در مساحتي
محدود ايجاد ميشود، عرصه برخورد ناخوشايند اجتماعي انسانها نيز گرديده است. رابطه
بين انسانها كه به تبعيت از روابط فرهنگي و محلهاي و سينه به سينه توأم باآشنائيهاي
ديرين بود، به رابطهاي خشك و مصنوعي و موقتي تبديل شده است.
عرصه خانواده به عنوان محيط پرورش جسمي و فكري و رواني كودكان، دستخوش
تحول اساسي شده و عملكرد اصلي بسياري از آنها دگر گون گشته است. شاغلان به خاطر
دستيابي به درآمد بيشتر براي تأمين مخارج زندگي در شهرها، حتي اوقات فراغت خود را
كه براي لذت بردن از يك زندگي سالم است، به كار مشغول اند. فرزندان اتكاي خود را
به خانه و خانواده از دست ميدهند. استفاده از طبيعت در چشم اندازهاي شهري به دليل
ازدحام بيش از حد جمعيت و ساختمان محدود شده است. فضاهايي شلوغ و متراكم، مردم را
غرق در خود كرده است. فرآوردههاي صنعتي از توليد يك ماده غذايي گرفته تا فراهم
ساختن وسايل ارتباطي، در حال گسستن ساختار ارتباط اجتماعي انسان است. و با توجه به
حس تنوع طلبي انسان، گسيختگي اجتماعي و تضاد رواني را موجب گشته و ارتباطات عاطفي،
رواني و طبيعي او تأثير گذارده است.
ارزشها و فلسفه زندگي در بسياري از جوامع شهري به تبعيت از نوع
استفادههاي نوين فني و تراكمهاي مسكوني تغيير يافته است.استفاده نا مناسب از
فضاهاي شهري و نحوه برخورد مادي با اين زندگي، زاغه نشيني و فقر، تضاد اجتماعي و
آلودگيهاي رفتاري و كنش انسان را در ابعاد جديد شهري مطرح ساخته است.
دشمن از مرزها وارد نشده است ولي دامنه تجاوز خود رابه عرصههاي سالم
زندگي بشري تا اعماق خانوادهها رسانيده است. در مقابل حل اين بحرانها، دانش
شهرسازي به دليل جوان بودن، سرعت در تحولات شهري و عدم شناخت آن توسط قشر عمدهاي از
مردم كارآايي عملي نداشته است. در سراسر دنيا باتوجه به ابعاد وسيعي كه سكونت در
شهر به عنوان زمينه ساز تمام فعاليتهاي ديگر داشته، اين دانش بسيار محدود عمل كرده
است. نياز به پژوهشها و تحقيقات اگر چه هميشه لازم بوده است، ولي به دلايل مختلف
نمود اجرايي نداشته است. بايد مشكلات و معضلات زندگي در شهرها را به حداقل رساند.
ارتباط صحيح بين انسانها و طبيعت و انسان و جامعه را برقرار ساخت، اگر چه سرمايه
گذاري و صرف وقت زيادي براي حل اين مشكلات لازم است، ولي مهمترين گام، افزايش سطح
اطلاع مردم و آموزش عمومي آنان است، تا به سرمایه اجتماعی ناب یعنی «شهروند و شهروندمداری»
برسیم.
همانطور كه در دانش پزشكي پيشگيري قبل از درمان است، در شهر سازي نيز
اين پيشگيري بايد با شناخت بيشتر مردم از مسكني كه در آن مأوا دارند، وسايلي كه
بايد به طور صحيح استفاده كنند و فرهنگي كه بايد حفظ كند، توأم گردد. همانگونه كه
براي هر راننده جهت راندن اتومبيل نياز به آموزش عملي و نظري و گواهينامه است،
شهرنشينان نيز بايد از آئين نامههاي زندگي و سكونت در شهر آگاه باشند.
مسلماً آموزش عمومي نياز به برنامهريزي، سرمايه گذاري و صرف بودجه
دارد. حفظ خصوصيات ملي و هويتهاي بومي طبيعي و انساني به همراه برنامه ريزيهاي اجتماعي
و اقتصادي از طريق آموزش عمومي نسبت به تنظيم برنامهها و اقداماتي كه غالباًجمعيت
از آنها كم اطلاع است، قابليت اجرايي مطلوبتري مييابد.
همه ساله هزينههاي ميلياردي در مدیریت کلانشهرها درزمينههاي متنوع
خدمات شهري، فضاي سبز ـ امورفرهنگي و اجتماعي ـ ورزشي و ساير برنامههاي عمراني خرج
ميگردد. اما هر سال دوباره دور تسلسل هزينهها بار دیگر شروع ميشود بدون اينكه
پايداري در كاركردهاي مدیریت شهری برقرار گردد. اينكه مديريت شهري هزينههاي كلان
دارد و شهروندان نيز سهام شهروندي خود را ميپردازند،بحثي نيست، اما همه ساله شاهد
هرز رفتگي منابع مالي كه ازمايحتاج عمومي و حق معيشت شهروندان فقير و محروم پایین
شهری تأمين ميگردد هستیم. چـرا؟